احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۱ دلو ۱۳۹۷
روزنامهنگاری بهانه و مناسبت میطلبد و جالب اینکه همین بهانههاست که مهمترین نکاتِ فراموششده را به ذهن میآورد و بابِ بسیاری از مباحث را میگشاید. جاری شدنِ آب هیرمند/هلمند به دریاچۀ هامون در افغانستان و ایران، یکی از غنیمتترین بهانهها برای پرُساختنِ این ستون از روزنامه است.
مقامات محلی ولایت نیمروز، بهتازهگی از رسیدنِ آب رودخانۀ هیرمند به تالابِ هامون پس از سالها خشکسالی و بیآبی خبر دادهاند؛ خبری که نهتنها باعث خوشحالی مردم افغانستان بهویژه اهالی نیمروز شده، بلکه از آن بیشتر باعث خوشحالی اهالی استانِ سیستانوبلوچستانِ ایران شده است.
دریاچۀ هامون، دریاچۀ مرزی میان افغانستان و ایران است که بخش اعظمِ آبِ آن از رودخانۀ هیرمند تأمین میشود که در درازنای تاریخ، باعث شکلگیری حیات و رونقِ زندهگی روستایی و شهری در هر دو کشور شده است. چنانکه رییس محیط زیست ولایت نیمروز میگوید که سیسال خشکسالی باعث شده بود اکوسیستمِ طبیعی در این ولایت بهویژه در اطراف تالاب هامون نابود شود. با این حساب، باید دانست که خشکسالیهای پیهم نهتنها کشاورزان و مردمانِ بومی را در دو سوی مرز صدمه زده بلکه چهرۀ طبیعت را دگرگون ساخته و اکنون که اهالی نیمروز و سیستان سجدۀ شکر بهجا میآورند نیز باید رازِ این شادی را درک کرد و به پایداریِ آن اندیشید.
افزایش بارندهگیها در مناطق مرکزی افغانستان و بهویژه ارتفاعاتِ آن که سرچشمۀ اصلیِ هیرمند است، باعث رسیدن آب هیرمند به نیمروز و سپس ریختنِ آن در کامِ تشنۀ هامون در زمستانِ امسال شده است. اگرچه این خبر بسیار شیرین است؛ اما واقعیتهایِ تلخی هم وجود دارند که یادآوریِ آنها برای اعتباربخشی به این شیرینی ضروری میباشد. واقعیتهای تلخ را میتوان از این نقطه آغاز کرد که تغییراتِ اقلیمی در دهههای اخیر در هیأتِ کاهشِ سالافزونِ بارندهگیها و در کنار افرایشِ روزافزونِ نیاز به آب و بهرهبرداری از آن، از نظر روانی مردمانِ هر دو سوی مرز را آمادۀ این ساخته که از فرصتِ بهدست آمده نهایتِ استفاده را ببرند و نگذارند آب هدر برود. این نکته اگر به معنای مدیریتِ بهینه و مشترکِ منابعِ آب توسط مردمِ ایران و افغانستان بود، جای نگرانی نداشت؛ اما از آنجا که هرکدام از مردمانِ دو سوی مرز تفسیر معطوف به منافع و دغدغههایِ خودشان را از «هدر رفتِ آب» دارند، بهراحتی میتوان پیشبینی کرد که تالابِ هامون قبل از آنکه به احیای کامل و شکلگیری مجددِ اکوسیستم نایل شود، دوباره میخشکد و متعاقباً تمامِ شادیها به یأس بدل میگردد.
هماکنون، مردمانِ نیمروز و سیستان با عجله و شتاب در حالِ پاککاری نهرهای زمینهایِ زراعتیشان و آماده شدن به کشاورزیاند و افزون بر آن کسانی نیز به دنبال ایجاد کانالهای فرعی و ذخیرهگاههای آبیِ جدیدی هستند تا در روزهای کمآبی، بیآب نمانند. همچنین مقاماتِ مسوول در افغانستان و ایران هرکدام برنامههایی برای ساختِ بند و ذخیرهگاه دارند که به علتِ ناهماهنگی با یکدیگر، فراتر از ظرفیت آبِ هیرمند صورت میگیرند. چنانکه به گونۀ مثال، مدیر کل حفاظت محیط زیست استان سیستان و بلوچستانِ ایران میگوید که تلاش دارد ضمن ایجاد بند و ذخیرهگاه آب در سیستان، آب هیرمند را به سمتِ کانونهای بحرانی و گردوغبار هدایت کند تا مشکل گردوغبار حل، گونههای گیاهی و جانوری تقویت و خاکِ منطقه تثبیت گردد.
در قالب این گزارههای خبری و در نظرداشتِ تغییراتِ اقلیمییی که بازگشتناپذیر مینماید و همچنین تاریخچۀ قضاوتِ سیاستمدارانِ دو سوی مرز دربارۀ آبِ هیرمند و میزان حقابۀ هرکدام، میتوان به این پیشبینی رسید که هامون دوباره میخشکد، بسیار زودتر از آنکه شادیها قوام و اصالت یابند.
بهرغم اینکه تا پایان فصل سرما میتوان انتظار بارندهگیهای بیشتر و پُرشدنِ بیشتر هامون را داشت؛ باید گفت که این مقدار در برابرِ زیادهخواهیها، بیبرنامهگیها و ناهماهنگیها در دو سویِ مرز دوام نخواهد آورد؛ نه به بندها و ذخیرهگاهها وفا خواهد کرد، نه مشکلِ ریزگردها و گردوغبار رفع خواهد شد و نه اکوسیستمِ هامون به پایداری خواهد رسید.
برای رفعِ این نگرانیها و شادیِ آگاهانه برای هامون، به نظر میرسد که فقط یک گزینه وجود دارد؛ مداخلۀ وسیع و نظارتِ مشترکِ دو دولت در بهرهبرداریها از آبِ هیرمند و مساعیِ مشترکِ هر دو ملت برای احیا و زنده نگه داشتنِ هامون. چرا که نگاهِ خشک و غیرقابلِ انعطافِ دو دولت به مسالۀ آبِ هیرمند آنهم در حالتی که قهر طبیعی و جنگهای نیابتیِ قدرتها در منطقه اوج گرفته، حاصلی جز خشکسالی و خشونتِ بیشتر نخواهد یافت.
Comments are closed.