احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:روحالامین امینی - ۲۶ دلو ۱۳۹۷
این جا مسألۀ مخالفت یا موافقت با تجلیل از روز عشاق نیست و همان گونه که شماری از دوستان نوشته اند نگرانی از حمله به آزادیهای مدنی ناشی شده است و عداوت با مهربانی.
در گسترۀ فرهنگی – زبانی ما هر چند روزی به نام عشاق ریشۀ تاریخی ندارد اما آن چه را نمیشود انکار کرد عشقورزی و ترویج مهربانی است که در گذشتۀ تاریخی این جغرافیای بزرگ از سر و روی این زبان و ادبیات و فرهنگ بالا میرود و اگر بخواهیم این مفهوم را از زبان و ادبیات این جغرافیا بزداییم نه تنها که از عهدۀ فرماندهی پولیس و وزارت داخله و نیروهای امنیتی ما بر نمیآید بلکه از عهدۀ بزرگترین طراحان امنیتی جهان هم بر نخواهد آمد. مگر آن سرِ خونخوار غرب نبود که با تولید طالب و القاعده و داعش مهربانی و مودت را در این جغرافیا نشانه گرفت و تیشهاش به سنگی خورد که جرقهاش چشم خودشان را هم کور کرد؟
سالهای سال آمدیم و توطیه سیاستمداران و نظامیان آن سر جهان را در برابر این سوی جهان علم کردیم و در موردش گلو دراندیم اما دقیقاً نمیدانستیم چه داریم که آنها علیه آن توطیه کنند؟
به گمان من کسی که در سرزمینی که امروز نفرت طالب و داعش از سر و روی آن بالا میرود با عشقورزی و مهربانی سر جنگ میورزد هزار و یک مرتبه هم دستتر و هم کاسهتر است با سیاسیون کج کردار و نظامیان خونخوار غربی تا جوانانی که فقط یک روز را به نام عشاق از نیمۀ مهربان و انسانی غرب به عاریت گرفته اند هر چند که مفهوم عشق در خود این جغرافیا هم از نگاه محتوایی و هم از نگاه تاریخی ریشۀ عمیقتر دارد.
آن چه روشن است آنانی که امروز سر مخالفت با روز عشاق را برداشته اند و نیروهای امنیتی این ملک را نیز بازیچۀ دست خود قرار داده اند همانهایی هستند که سالیان سال است با جشن طبیعت و زندهگی نیز سر مخالفت دارند و هنوز نمیدانند: «برگ درختان سبز در نظر هوشیار/ هر ورقش دفتری است معرفت کردگار» تجلیل از رویش برگ درختان سبز و لاله های سرخ و شگوفه های ظریف یک روی مهم دارد و آن تجلیل از عشقِ پروردگار است که در همه ذرات هستی تجلی یافته است. «دشمن دانا بلندت میکند/ بر زمینت میزند نادان دوست» منت خدای را عزوجل که نیرویی این چنین به این دوستنماهای جاهل نداده بود وگرنه هزار بار او را هم تکفیر میکردند به دلیل خلق عشق که جوهر هستی است و خلق زیبایی که هیچ نازیبایی از قلم صنعاش بیرون نشده است.
اگر بخواهیم در گذشتۀ این سرزمین به دنبال نام بزرگان بگردیم باید در سرحد اعلای جهالت قرار داشته باشیم که از نامهای درخشانی مانند مولانا جلالالدین محمد بلخی، خواجه عبدالله انصاری، سنایی غزنوی، مولانا عبدالرحمن جامی و امثال اینها منکر شویم و هم این که انکار کنیم اگر عشقورزی را از آثار این بزرگان حذف کنیم از این دُردانهها خزفی به بیقدری این داعیهداران هم باقی نخواهد ماند. هر چند که اگر دست این جماعت را رها کنی هستند در میان شان کسانی که مُهر تکفیر بر پیشانی مولانای بلخی و پیر هروی هم بزنند.
در جغرافیایی که دین بهانه کینهورزی و عداوت شده است حق داریم از فرزندان این سرزمین که با هوشیاری سینه شان را برای دفاع از این سرزمین سپر کرده اند گلایه کنیم که ابزار دست کجمدارن شده اند چه این که روشن است اگر مسأله مبارزه با واردات غربی باشد این جمع باید در قدم اول بر دهان طالب میکوفت نه این که در آن دورۀ سیاه دست در کاسۀ شوربایشان باشد و پس از سقوط ننگینشان هم زبان از کام بیرون نکشد که هر از گاهی به نام مجاهد فی سبیل الله نیز منبر پیامبر را به نام آنها آلوده کند.
Comments are closed.