احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمـد عمران - ۲۸ دلو ۱۳۹۷
از آغاز مبارزۀ جهانی به رهبری امریکا علیه تروریسم که به سقوط رژیم طالبان در افغانستان منجر شد، تا به امروز دیدگاه و نظرِ دولتمردان کشور با آنچه که امریکاییها از این پدیده در ذهن داشتند و یا عملاً با آن درگیر بودند، تفاوتهای گاه اندک و گاه فاحشی را به نمایش میگذارد. این تفاوتها در دورههای حکومتِ موقت و انتقالی در افغانستان به رهبری حامد کرزی بسیار اندک بود و در آن زمان آقای کرزی دیدگاههایی را تبارز میداد که نزدیک به دیدگاههای موجود در کاخ سفید بود؛ اما به مرور زمان که وضعیت امنیتی افغانستان رو به وخامت گذاشت، این دیدگاه ها نیز دچار اختلاف شدند. در زمان ریاست جمهوری خود، آقای کرزی از امریکا و متحدان آن که علیه تروریسم میجنگیدند و به این بهانه وارد افغانستان شده بودند، میخواست که به جای توجه به خطرهای موجود در افغانستان، به ریشههای تروریسم بپردازند و آنها را خشک کنند. به باور آقای کرزی و بسیاری از تحلیلگران مسایل افغانستان، پایگاههای امنِ تروریسم و طالبان در آن سوی مرزهای جنوبی افغانستان بهصورتِ گسترده وجود داشتند و اگر ناامنییی متوجه افغانستان بود، عمدتاً به این پایگاههای امن تعلق میگرفت که میتوانستند سربازگیری کنند، آموزش بدهند و راههای تمویلِ جنگِ خود را بیابند.
البته در این شکی وجود نداشت و ندارد که پاکستان عامل اصلیِ معضلات و جنگ کنونی افغانستان بوده است. این کشور با توجه به وضعیت منطقه و خود، افغانستان را عمقِ استراتژیکِ خود میداند و به همین دلیل خواهان موجودیت حکومتِ قوی و مستقل از اسلامآباد نیست. اما جالب اینجاست که با وجود عریان بودنِ چنین خواستی از سوی اسلامآباد و موجودیت رهبران و شبکههای تروریستی و از جمله طالبان در آن کشور، چرا امریکا و متحدان آن به صورتِ آشکار در این مورد سخن نگفتند. زمانی که آقای کرزی با عصبانیت از امریکا خواست که به جای هدف قرار دادن روستاهای افغانستان، پایگاههای تروریستان را در پاکستان آماج قرار دهد، هرگز ادارۀ بوش که در آنزمان بر سرِ قدرت بود، به چنین امری بهصورتِ علنی اعتراف نکرد و نه هم به خواست آقای کرزی اعتنا نشان داد. به همین دلیل، آقای کرزی در سالهای پایانیِ حکومتداری خود، نسبت به نیات و برنامههای امریکا در افغانستان کاملاً بدبین شد و حتا روابطش با این کشور به خرابی گرایید.
در زمان حکومت وحدت ملی نیز وضع چندان تغییری نکرده است. هرچند در این سالها برخی از سیاستمدارانِ امریکایی به تلاشهای پاکستان در جهت تضعیف آنان و حکومت افغانستان اشارههایی داشتند و حتا در یک برهه ادارۀ ترامپ رییس جمهوری فعلی امریکا، نسبت به پاکستان اقدامهایی برای قطع کمکهای میلیارد دالریاش به این کشور روی دست گرفت، اما عمر این سیاست بسیار کوتاه بود. حالا یک بار دیگر دیده میشود که دیدگاههای رهبران افغانستان با رهبران کاخ سفید در دو جهتِ متمایز قرار گرفته است. اشرفغنی رییس حکومت وحدت ملی هرچند به دلیل ترسی که از عدم حمایت امریکا از خود دارد، نمیخواهد بیپرده در این رابطه سخن بگوید و یا از امریکا انتقاد کند، ولی مشخص است که رابطۀ او با ادارۀ ترامپ چندان دوستانه نیست.
امریکا حالا در پی گفتوگو با طالبان است و میخواهد ظاهراً هرچه زودتر، قبل از اینکه به سرنوشت اتحاد شووری پیشین گرفتار آید، پای خود را از معضلۀ افغانستان بیرون بکشد. اما ظاهراً این خواست چندان با دیدگاههای موجود در ارگ همسان به نظر نمیرسد. رهبران حکومت وحدت ملی نگران اند که یک بار دیگر جامعۀ جهانی و به ویژه امریکا، همان تجربهیی را در افغانستان تکرار کنند که در پایان حکومت داکتر نجیب الله اتفاق افتاد. آقای غنی بهشدت وحشت دارد که سرنوشتِ او همچون سرنوشتِ داکتر نجیبالله در تعاملات بینالمللی رقم بخورد. او میترسد که امریکاییها او را در افغانستان تنها بگذارند و طالبان نیز به او رحم نکنند. اما سخن اصلی اینجاست که چرا همیشه دیدگاههای سیاستمداران دو کشورِ متحد که پیمان استراتژیک با یکدیگر امضا کردهاند بر سرِ مبارزه با چیزی که درآغاز تروریسم بینالمللی خوانده میشد ولی حالا کاملاً به پدیده سیاسی تبدیل شده است، اینقدر تفاوت دارد؟ چرا امریکاییها نسبت به پاکستان یک نوع برخورد میکنند ولی ادارۀ کابل به نوعی دیگر؟ چرا امریکاییها چیزی را که اظهرمنالشمس است یعنی موجودیت شورای کویته، شورای پیشاور، رهبران طالبان و آموزشگاههای آنها در پاکستان را نمیبینند و اگر میبینند، نسبت به آن واکنشی را که لازم است نشان نمیدهند؟ امریکاییها واقعاً این مسایل را نمیبینند و یا تظاهر به ندیدن میکنند؟
واقعا به این سؤال در هفده سالِ گذشته هیچ پاسخ قناعتبخشی داده نشده است. شاید موجودیت سلاحهای هستهیی و ارتش نیرومند پاکستان، امریکاییها را از برخورد خشن با این کشور بر حذر دارد. شاید امریکاییها فکر کنند که وارد کردن فشار زیاد بر پاکستان، این کشور را به رقبای منطقهیی آن یعنی روسیه، چین و ایران نزدیک میسازد؟ شاید امریکاییها هنوز در چهرۀ پاکستان همان دوستِ استراتژیکِ زمان جنگ سرد خود را میبینند و نمیخواهند که در تعاملات منطقهیی این کشور را از دست بدهند؟
اینها همه شایدهاییست که پاسخهای درست و منطقی را میطلبد. متأسفانه دولتمداران افغانستان نیز با صراحت در این مورد سخن نمیگویند، همانطور که امریکاییها نمیخواهند چیزی در این خصوص بگویند. ولی این وضعیتِ کجدار و مریز تا چه زمانی میتواند ادامه پیدا کند؟
حالا آقای خلیلزاد نمایندۀ امریکا در امور صلح افغانستان و عمرانخان نخستوزیر پاکستان میخواهند با گروه مذاکرهکنندۀ طالبان در پاکستان دیدار کنند. پاکستانیها این رویداد را میخواهند به گونهیی نشان دهند که مثلاً هیأت مذاکرهکنندۀ طالبان همانطور که وارد مسکو و یا امارات متحد عربی شده، به این کشور نیز سفر میکند. اما آیا واقعاً چنین است و امریکاییها نمیدانند که رهبران و تیمهای بهظاهر گفتگوکنندۀ طالبان در کجا بهسر میبرند و یا فرماندهان این گروه در داخل افغانستان از کیها و از داخل کدام خاک دستور میگیرند؟… اگر چنین موضوعی را نمیدانند، پس واقعاً باید به حالِ این کشور متأسف بود که داعیۀ رهبری جهـانی را دارد ولی از ترس یک کشور کوچک همچون پاکستان حتا از اعتراف کردنِ واقعیت نیز هراس دارد.
Comments are closed.