چـناق دلخـواهِ طالبـان در مذاکـرات صلـح

- ۰۳ حوت ۱۳۹۷

قرار است دو روز دیگر (۲۵ فبروری) پنجمین نشستِ رو در رویِ نماینده‌گانِ طالبان و امریکا در دوحۀ قطر برگزار شود، اما گروه طالبان اعلام کرده که ملابرادر رهبرِ هیأت مذاکره‌کننده تنها به شرط حضور وزیرخارجۀ امریکا در مذاکراتِ قطر شرکت می‌کند.
ملابرادر یکی از اعضای مؤسسِ گروه طالبان در سال ۱۹۹۴ میلادی به رهبری ملاعمر است که مدت هشت سال در پاکستان زندانی بود و چهار ماه پیش در نتیجۀ تفاهماتِ سیاسیِ صلح میان امریکا و طالبان آزاد شد و یک‌ماه قبل نیز به عنوان رهبر هیأت مذاکره‌کنندۀ صلحِ طالبان تعیین شد. این‌که اکنون حضور این عضوِ تازه از بند آزاد گشتۀ طالبان در مذاکراتِ قطر منوط به حضور وزیر خارجۀ امریکا می‌شود، می‌تواند آهنگِ صعودِ مطالبات و روحیۀ زیاده‌خواهانۀ طالبان را در روند صلح نشان‌دهی کند.
متأسفانه برنامۀ صلح با طالبان در افغانستان، در فضای ناهماهنگی میان بازیگرانِ داخلی و بیرونی و بازی ضعیف و متناقضِ حکومت در میانۀ آن‌ها، به میدانِ مساعدی برای تبارز قویِ طالبان با مطالباتِ بزرگ و روزافزون تبدیل شده است. از زمانی که امریکا به عنوان قدرت‌مندترین کشورِ دخیل در قضایای افغانستان پای خود را به میدان صلح کشانده و سایر کشورها نیز به همین نسبت بر فعالیت‌های خود در این عرصه افزوده‌اند، حکومت افغانستان در سراسیمه‌گی و وارخطایی به‌سر برده و با انفعال و کنش‌پذیری، زمینۀ بزرگ‌شدنِ هرچه بیشترِ این گروه را فراهم ‌آورده است.
تا اکنون چهار دور گفت‌وگوهای مستقیم میان طالبان و نماینده‌گانِ امریکا برگزار شده و افزون بر آن، کشورهای زیادی نیز میزبان یا داوطلبِ میزبانی از گفت‌وگوها و نشست‌های صلحِ افغانستان شده‌اند و حکومت افغانستان نیز در حالِ تدارکِ جرگۀ مشورتی صلح در پایان ماه حوت می‌باشد. این‌ حجم از علاقۀ بیرونی‌ها به طالبان را خودِ آقای غنی و صلح ناقص و تضرع‌آمیزِ او به میان آورده و اکنون جرگۀ مشورتی صلحِ حکومت که نوعی واکنش و پاسخ بر تلاش‌های بیرونی برای صلح است نیز در حالتی تدویر می‌شود که امریکا و طالبان ـ مطابق اظهاراتِ آقای خلیل‌زاد نمایندۀ ویژۀ وزارت خارجۀ امریکا برای صلح افغانستان ـ دربارۀ «چهارچوب کلی صلح» به توافق رسیده‌اند. از آن‌جا که این چهارچوب کلی به گونۀ دقیق و مفصل برای مردم افغانستان معلوم نیست، پرسش اساسی این است که اگر نتایج جرگۀ مشورتی صلح فراتر از این چهارچوب باشد، آیا ایالات متحدۀ امریکا و طالبان و کشورهای حامیِ آن‌ها چارچوبِ قبلی را می‌شکنند و مطابق نتایج جرگۀ صلح، چهارچوبِ جدیدی ترتیب و تعریف می‌کنند؟
آقای خلیل‌زاد چهارچوبِ مورد توافقِ خود و طالبان را به گونۀ فشرده، «برنامه‌یی برای خروج نیروهای امریکا، برقراری آتش‌بس و طرد گروه‌های بین‌المللی تروریستی در خاک افغانستان» خوانده است. اگرچه این سه مورد یک دنیا نیاز به شرح و تبصره دارد، اما با پذیرفتن ظاهر آن، به گونۀ مثال می‌توان این تردید را وارد کرد که: ممکن است نماینده‌گان جرگۀ مشورتی صلح به خروج نیروهای امریکایی از کشور رای ندهند، آن‌گاه تکلیف چهارچوبِ مورد توافق امریکا ـ طالبان چه خواهد بود؟
این نکات از این نظر مهم‌اند که از یک‌طرف پراکنده‌گی و درهم‌ریخته‌گی صلح را می‌نمایاند و از سوی دیگر، نقش حکومت به‌ویژه آقای غنی را در بزرگ ساختنِ طالبان و مهم ساختنِ آن‌ها تا این حد آشکار می‌سازد: این‌که اکنون تمام محافلِ بین‌المللی از جمله دستگاه تصمیم‌گیریِ امریکا به صلح با طالبان می‌اندیشند و طالبان حکومت افغانستان را دست‌نشانده و فاقد مشروعیت می‌خواند و از همین رهگذر، نتایج جرگۀ مشورتیِ صلحِ آقای غنی را نیز می‌توانند فاقد مشروعیت و غیرقابلِ اعتنا اعلام کنند.
طالبان هم‌اکنون به‌رغم تمام چراغ‌سبزها و تلاش‌های آقای غنی مبنی بر ایجاد گفت‌وگوی بین‌الافغانی، به دیدار با هیأت صلحِ حکومت رضایت نشان نداده‌اند و مذاکرات صلح با امریکا را نیز با گذاشتن شرط‌وشروطی از قبیل آن‌چه در مورد آزادی ملابرادر و حضورِ او در مذاکرات قطر عنوان شد، به گونۀ چناقِ دلخواه به پیش می‌برند. طالبان حکومت را خالی از مشروعیت و صلاحیت می‌پندارند و ترجیح می‌دهند به جای گفت‌وگو با نماینده‌گان حکومت افغانستان، با نماینده‌گان حکومت امریکا و به جای مذاکره با آقای غنی، با رقبای سیاسیِ وی دیدار کنند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.