احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





سویۀ تمثیلی مدرنیته

گزارشگر:علی عباس‌بیگی - ۱۰ حوت ۱۳۹۷

mandegar«کُل جهان مرئی چیزی نیست مگر فروشگاهی که کالاهایش تصویرها و نشانه‌هایند.»
بودلر
در متن تجربۀ مدرنیته آنچه بیش از هر چیز به چشم می‌آید، تولید انبوه «امر نو» است. به میانجی تجربۀ مدرنیته، ما خود را در وضعیتی می‌یابیم که از یک سو «امر نو» خود را به صورت‌های مختلف بر ما آشکار می‌کند و از سوی دیگر این کار را در شکل تولید انبوه کالاهای مختلف تحقق می‌بخشد: یعنی این‌که تجربۀ امر نو باید امری همه‌گانی باشد. ابزار تحقق این هدف نیز شکل تولید سرمایه‌داری است که به مدد انقلاب صنعتی توانسته حضور خود را در همه نقاط تثبیت کند.
فراوانی کالاها و ابژه‌های مادی که در مقیاسی وسیع و برای همۀ ذوق‌ها، سلیقه‌ها و گروه‌های درآمدی مختلف تولید می‌شوند، برسازندۀ فضایی است که ظاهراً توده‌ها در آن می‌توانند از لذت تجربۀ «امر نو» بهره‌مند شوند: گوشی‌های موبایل، تبلت، لپ‌تاپ و همۀ محصولات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری‌یی که هر روزه «به روز» می‌شوند، مُد لباس و همۀ ملزومات آن مثل مدل‌ها و مانکن‌هایی که هر روزه عمر فعالیت حرفه‌یی‌شان کوتاه‌تر می‌شود و وقت‌هایی حتا از لباسی که هم در برنامۀ شوی لباس می‌پوشند زودتر فرسوده می‌شوند، شوهای لباس، برندهایی که محصولات‌شان تفاوت چندانی با هم ندارند و معمولاً تنها یک نشانه است که آن‌ها را از یکدیگر متمایز می‌کنند، تجارت طراحی داخلی ساختمان و لوازم خانه‌گی، صنعت اتومبیل و… همه در ساختن این فضا نقشی فعال بازی می‌کنند.
اما سویۀ دیگرِ این جریان یافتن «امر نو» در شکل زنده‌گی مدرن و تجربۀ تکرار دوزخی آن همانا «پست و بی‌ارزش شدن آن اشیایی است که دیگر به‌روز یا مُد نیستند.» روند فزایندۀ تولید کالاهای نو، با روند پدید آمدنِ اشیای دست دوم و قدیمی نسبتی مستقیم دارد: به لطف تولید توده‌یی امر نو ما با تودۀ اشیای بی‌مصرف، تباه شده و ویران طرف هستیم و هرچه سرعتِ این روند تولیدی افزایش یابد، سرعت شکل‌گیری تودۀ کالاهای ویران نیز شدت می‌یابد.
پیامد دیگر روند فزایندۀ تولید کالاهای جدید، کوتاه‌تر شدن عمرِ همۀ آن چیزهایی است که در فرآیند تولید کالایی قرار دارند؛ از اشیا تا آدم‌ها، همه مجبورند که قبل از این‌که زمان واقعی مرگ‌شان فرا برسد، بمیرند. تو گویی که طبیعت ثانوی چنان دست بالا را پیدا کرده که می‌تواند به جای زمان مرگ طبیعی، زمان مرگ دیگری را تعیین کند. این هراسی که در دل همه‌گان نسبت به نشانه‌های پیری وجود دارد و خود را از طریق تلاش برای حذف این نشانه‌ها به میانجی جراحی‌های زیبایی آشکار می‎‌کند، در اصل بازتاب پذیرش این واقعیت است که تنها راه باقی‌ماندن در «جهان» کش دادن دورۀ خاصی از زنده‌گی به نام جوانی است.
طنین چنین توصیفی از زنده‌گی روزمرۀ مدرنیته را می‌توان به شکلی قدرتمند در واژگان چارلز بودلر، یعنی راهنمای ادبی والتر بنیامین به مدرنیته یافت: «از مدرنیته من امر زودگذر، فانی و تصادفی را مراد می‌کنم.» این زودگذری و موقتی بودنی که کانون تجربۀ مدرنیته را برمی‌سازد و خود را در متن تودۀ تباه شده و ویران جهان کالاها آشکار می‌کند، ما را به یاد آن وضعیت‌های تاریخی‌یی می‌اندازد که به دلیل جنگ‌های طولانی یا مصیبت‌های فراگیر با نوعی ویرانه طرف می‌شویم.
این منظره‌های ویران و نحوۀ ادراک و واکنش به آن‌ها الهام‌بخش والتر بنیامین در نوشتن کتاب «سرچشمۀ نمایش سوگناک آلمانی» بود؛ کتابی که به سوگنامه‌های باروک و شکل ادبی آن یعنی تمثیل (allegory) می‌پردازد. او در Trauerspiel استدلال می‌کند که تمثیل باروک در اصل نوع خاصی از ادراک جهان است که به ویژه در دوران جنگ‌های طولانی و فروپاشی اجتماعی سر بر می‌آورد.
در این دوران آن‌چه محتوای تجربۀ بشری را می‌سازد، رنج است و ویرانه‌های مادی نیز بیش از هر چیز دیگری در افق تجربۀ بصری خود را می‌نمایانند؛ ویرانه‌هایی که لشکرکشی‌های گسترده خارجی، نزاع‌های داخلی و دسیسه‌ها و توطیه‌چینی‌ها به بار آورده اند. نمایش باروک حکایت پادشاهی است که دوران عظمت و سلطنتِ خود را پشت سر گذاشته و اکنون از گذشتۀ پُر از شوکتش هیچ چیزی باقی نمانده است. او اکنون به جای تخت شاهی روی تلی از خاک نشسته و با نگاهی رو به پس، زوال و گذرا بودن قدرت دنیوی‌اش را روایت می‌کند.
این تل ویرانه‌ها که به واسطۀ نوعی نگاه تمثیلی به دست می‌آید، از قبل جهان را نه به صورتِ کلی ارگانیک بلکه به صورت مجموعه‌یی از ویرانه‌ها می‌بیند که رابطه‌یی ارگانیک با هم ندارند و تنها قطعه‌هایی مجزا از هم هستند که پیوند ضروری‌یی با معنا ندارند. این نوع ادراک تمثیلی جهان که همۀ اشیا را از معنای واقعی‌شان تهی می‌داند و آن‌ها را صرفاً مجموعه‌یی از نشانه‌ها می‌داند، با مدرنیتۀ سرمایه‌داری انطباق دارد. جهان سرمایه‌داری نیز به لطف شکل کالایی موفق شده که همۀ اشیا را از جوهرشان تهی کند و آن‌ها را صرفاً به مجموعه‌یی از نشانه‌ها بدل سازد: «اگر مفهوم ارزش را [که برسازنده جهان کالایی است] در نظر بگیریم، آنگاه اشیای واقعی صرفاً به منزلۀ نشانه‌ها لحاظ خواهند شد، آن‌ها نه به‌خاطر خودشان بلکه به دلیل ارزش‌شان به حساب می‌آیند.»

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.