احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۷ حوت ۱۳۹۷
سه روز پیش، آقای غنی در رأس یک هیأتِ بلندپایۀ حکومتی جهت افتتاح و بهرهبرداری از چند پروژۀ عامالمنفعه به ولایت کنر سفر کرد. پروژههای افتتاحی شامل یک شفاخانۀ دوصد بستر، خوابگاه دانشجویی و یک مسجد؛ و پروژههای بهرهبرداریشده شامل ساختمان ریاست صحت عامه و خوابگاه دخترانۀ دانشگاه کنر بودهاند. اما آنچه در این نوشته شایستۀ بحث است، نه این پروژههای کوچک، بلکه سخنرانی آقای غنی در دیدار با مردم کنر است که بیانگرِ روحیۀ سیاسیِ او و نقطۀ توقفِ او در تاریخ میباشد.
در کلیپ تصویرییی که از سخنرانی آقای غنی در میان مردم کنر در شبکههای اجتماعی به نشر رسیده، او میگوید: از دورۀ احمدشاه بابا تا کرزی، در کرسی قدرت چه کارهایی که نکردند؛ برادر برادر را کشت، پدر فرزند را کشت… اما اولینبار در تاریخ افغانستان است که من به ارادۀ مردم به عنوان زعیم انتخاب شدهام. من با تانکهای امریکایی به این کشور نیامدهام. من محافظ امریکایی نداشتهام.
از فحوای سخنانِ آقای غنی معلوم است که او در میانِ کنریان خواسته است که اولاً از تاریخِ تاریک و پُرخشونتِ دو و نیم سدهیی افغانستان و نقش اساسیِ خارجیها در به قدرت رساندنِ پادشاهان یادآوری کند و ثانیاً خواسته آمدنِ خود به صحنۀ قدرت را پایان دورۀ تاریکِ خشونتِ درانیها و دخالتِ بیگانهگان در انتخاب زعیمِ افغانستان به مردم کنر بنمایاند؛ مردمی که غالباً غیردرانی هستند.
این صحبتهای آقای غنی را که دور از دوربین رسانهها صورت گرفته، جدا از اینکه میتوان جلب هواخواه از مجرایِ تعصباتِ عشیرهیی خواند، نوعی تحریف و مصادرۀ تاریخ به سودِ خود در بزنگاهِ انتخابات نیز میتوان دانست. به این ترتیب که:
۱٫ احمدشاه ابدالی به عنوان مؤسس افغانستان معاصر، نهتنها با قدرت و ارادۀ بیرونیها به اقتدار در افغانستان دست نیافت، بلکه اگر نخواهیم حقتلفی کنیم، باید گفت که او با غلبه بر ارادۀ بیرونیها توانست افغانستانِ معاصر و یک حکومتِ مقتدرِ مرکزی را پایهگذاری کند. او که یکی از جوانترین و شجاعترین سردارانِ سپاه نادرشاه افشار بود، پس از قتل نادر با زیرکیِ تمام توانست تمام سپاهیانِ افغان (شامل سدوزاییها و غلجاییان) را بسیج و به سمتِ قندهار گسیل سازد. اگر این تهور نبود، مطمیناً سردارانِ ایرانیِ فراوانی وجود داشتند که در جنگ قدرت، هوسِ سلطه بر قندهار تا سند را بر سر میپرورانیدند. پس در این برهه از تاریخ، دخالت خارجی نقشی در انتخاب زعیم نداشته است.
۲٫ پس از مرگ احمدشاه، تیمورشاه فرزند او نیز توانست نظم و استقلالِ بهمیان آمده از خارجیان را حفظ کند. اما دخالتِ خارجیها در انتخاب پادشاهِ افغانستان و فرهنگِ برادرکشی زمانی آغاز میشود که تیمور از دنیا میرود و فرزندانِ او به جنگِ قدرت و قبیلهخویی رو میآورند که این وضعیت، فرصتِ مناسبی را برای کمپانی هندشرقی بریتانیا فراهم میآورد. و از آنروز تا اکنون ما در جنگِ قدرت، قبیلهخویی، مداخلۀ بیگانهگان و برادرکشی بهسر میبریم و آقای غنی نیز در ادامۀ همین میراثِ شوم قرار دارد؛ همان چیزی که آقای احمدولی مسعود در رسالۀ گرانمایۀ «آجندای ملی؛ ریفرم سیاسی و ایجاد صلح پایدار در افغانستان» بهزیبایی شرح داده است.
آقای مسعود در این رساله میگوید که افغانستان و مردمانش، در یک دور و تسلسلِ باطلِ تاریخی از جنگِ قدرت و نزاع بر سرِ دست یافتن به اقتدار قرار گرفتهاند؛ دورِ باطلی که هم زمینۀ مداخلاتِ بیرونیها را فراهم آورده و هم رسیدن به صلحِ پایدار را به یک معما تبدیل نموده است. او در این کتاب، رازِ بیرون شدن از این گردونۀ باطل را اولاً فهمِ درست تاریخی و ثانیاً اصلاحاتی که قاعدۀ بازی سیاست را تغییر دهد عنوان میکند؛ بهنحوی که بهجای یک فرد یا شخص به عنوان زعیم و همهکارۀ مملکت، به همۀ اشخاص و گروههای متعددِ سیاسی ـ اجتماعی در چارچوبِ یک نقشه و برنامۀ ملی فرصتِ رهبری و زعامت کشور داده شود.
اما آقای غنی درحالی خود را برتر از آقای کرزی و یک استثنا در تاریخ سیاستِ افغانستان میداند که همچنان قبیلهخویی، فـردمحوری، انحصارجویی، اتکا به نیروی بیگانه، قانونشکنی و سبوتاژِ ارادۀ مردم در روح و روانِ او خانه دارد؛ از همینروست که در بزنگاهِ انتخابات در هیأتِ یک زعیمِ غلجایی ظاهر میشود و در نخستین سفر به کنر، حرفهایی با مردم میزند که نه موافقِ تاریخ است و نه دلپسندِ دموکراسی.
Comments are closed.