احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمد اکرام اندیشمند - ۰۳ حمل ۱۳۹۸
وقتی انگلیسها در شبهقارۀ هند به عمر امپراتوری مسلمانِ بابری یا مغولی هند در سال ۱۸۵۷ نقطۀ پایان گذاشتند، سرزمین هند به عنوان منبع درآمد و تمویل حاکمیت، از دسترس حاکمان و امپراتوریهای مسلمان در غرب یا حوزۀ خراسان که جغرافیای امروزِ افغانستان بخشی اصلی آن را تشکیل میداد، خارج شد. پس از اینکه بازی بزرگ میان بریتانیا و روسیۀ تزاری شکل گرفت، جغرافیای افغانستان به عنوان مرکز و مقر امپراتوریهای بزرگِ مهاجم که هزارسال بر شبهقارۀ هند تاختند و حکومت کردند، به عنوان زمین بازی مورد رقابت و استفادۀ این بازیگران درآمد. از آن بعد، حاکمیت و حاکمانِ این جغرافیا در واقع مهرههایِ این بازی بودند که آبونانشان را برای حاکمیت و حاکم بودنِ یک طرفِ این بازی تهیه میکرد.
البته نقش اصلی را در این مهرهسازیها تا دوران سلطنت محمدظاهرشاه، بریتانیا داشت تا روسیۀ تزاری. این مهرهها همه در پای اسناد بازیگرانِ بریتانیایی امضا میگذاشتند و از سوی آنها، آب و نانِ حاکمیت را دریافت میکردند. به آنهمه امضاهایی که در پای توافقاتِ سهجانبۀ لاهور میان شاه شجاع، رنجیتسنگ و مکناتن در ۲۶ جون ۱۸۳۸ گذاشته شد؛ به معاهدهیی که در ۳۰ مارچ ۱۸۵۵ میان سردار غلامحیدرخان ولیعهد دوستمحمدخان با سرجان لارنس حاکم هند بریتانیایی انجام یافت؛ و همچنان توافقات و معاهدات بعدی: سمله در ۲۵ اپریل ۱۸۷۲ میان سیدنورمحمدشاه صدراعظم سردار شیرعلیخان و لارت نارت بروگ؛ معاهدۀ گندمک در می ۱۸۷۹ میان سردار یعقوب خان و سرلوییس کیوناری؛ معاهدۀ دیورند در ۱۲ نوامبر ۱۸۹۳ میان امیرعبدالرحمنخان و مراتمر دیورند؛ معاهدۀ ۲۱ مارچ ۱۹۰۵ امیر حبیبالله خان با لوییس دبلیو دن؛ معاهدات ۱۹۱۹ و ۱۹۲۱ امانالله خان؛ و توافقنامۀ ۱۹۳۳ محمدنادرشاه نگاه کنیـد.
در سالهای سلطنت محمدظاهرشاه که پاکستان به عنوان متحد امریکا و غرب در جنگ سرد با شوروی قرار گرفت و تلاشهای افغانستان به خصوص از سوی سردار محمدداوود در کسب حمایت امریکا که وارث استعمار بریتانیا شده بود، بینتیجه ماند؛ روسیۀ بلشویک یا شوروی به عنوان وارث روسیۀ تزاری در بازی بر سر افغانستان از امریکا و بریتانیا پیشی گرفت. افغانستان با کودتاهای ۱۳۵۲ و ۱۳۵۷ خورشیدی در حوزۀ نفوذ و میـدانِ بازی شوروی درآمد و ظاهراً در این بازی، روسها غلبه یافتند. اما غرب و پاکستان این غلبۀ روسها را نپذیرفتند و اینبار بازی در زمین افغانستان میان روسها و غربیها به رهبری امریکاییها شکلِ خونینی گرفت. یادتان نرود که دو طرف این بازی، نقش اصلی را در حاکمیت و مهرههای حاکمیتی که در کابل وجود داشت و در تشکیل و تمویل مخالفان آن در پاکستان، داشتند. این روسها بودند که در کابل تصمیم میگرفتند که رهبر حزب دموکراتیک خلق کی باشد و کدام مهرۀ حزب در کجای حاکمیت. و در پاکستان، پاکستانیها با مهارتِ شگفتآوری امریکا و انگلیس را در تشکیل و تمویل تنظیمهای اسلامی و جهادی به دنبال خود میکشاندند.
وقتی روسها در آغاز دهۀ نود پای خود را از افغانستان بیرون کشیدند، حاکمیت مورد حمایتِ آنها نیز بیرون رفت و فرو پاشید. وقتی امریکاییها و متحدین انگلیسی و سایر اروپاییهایشان به عنوان بازیگران بیرقیب و بدون نقش روسها پس از پایان دهۀ نود به افغانستان برگشتند، حکومتِ خود را و مهرههای خود را در این بازی ساختند. تا زمانیکه امریکاییها به این بازی ادامه میدهند و به به عبارت دیگر از دولت افغانستان حمایت مالی و نظامی میکنند، تمام کسانیکه در چتر این حمایت زندهگی میکنند، علیرغم دوری و نزدیکیشان به این دولت و علیرغم چپ و راست بودنشان و لاف و بلوفشان و پریدنشان به روی هم، مهار قاعدۀ بازیگر اصلی این بازی هستند و شماری هم مهرههای این بازی.
Comments are closed.