نـوروز چه تقصیری دارد؟

گزارشگر:دکتر صاحب‌نظر مرادی - ۰۶ حمل ۱۳۹۸

mandegarنوروز در تاریخ دورۀ اسلامی ما، برخلافِ بینش و باورهای آنانی که با نقلِ قول از منابع عربی آن را «جشن مجوس» می‌خوانند، جایگاهِ مناسبی در پیشگاه بزرگان و فرزانه‌گانِ اسلام داشته است. نوروز که از آغاز پیـروزی دین اسلام تا عصر ملک‌شاه سلجوقی در نزد محدودکسانی با نامهربانی‌هایی همراه بود، به‌تدریج مقامِ تاریخی خود را بازیافت و در دورانِ هویت‌ستیزی‌های پسین در این سرزمین، بینش و باورهای ناهمگون پیرامونِ آن متبارز گردید. در این دوره، حلقاتی خواستند تا تجلیل از نوروز را نیز وسیلۀ اختلاف بین نسل‌های این سرزمین بسازند و با وسایلی از رونقِ آن به‌حیث روزی که تقارن‌های ویژۀ طبیعت را با فصولِ ماه و سال پیوند می‌بخشد، بکاهند. به گونه‌یی که نوروزستیزی به‌حیث تجسمِ همچو باورها در کنار یک‌سلسله برنامه‌های هویت‌براندازِ دیگر در دورۀ حاکمیتِ طالبان با تحجر و تحکم به مُد روز تبدیل گردید و نوروز را با پیام سبز و ماندگارش تکفیر کردند و برگزاری آن را خلاف احکامِ دین خواندند و حتا برگزارکننده‌گانِ آن را مستوجب مجازات دانستند.
این روزها که باز موکبِ سبز بهار با انفاسِ نوروزی در جریان هست، دیده می‌شود که ذهنیت‌های طالبانی برای تکفیر و قدغن نمودنِ این جشنِ فرخندۀ ملی و باستانی ما، منابر وعظ را محلِ مقابله با این ره‌آوردِ هنگامه‌برانگیزِ طبیعتِ خداوندی قرار داده‌اند. حال آن‌که در این روز، مسلمانان با قلب‌های آکنده از ایمان و اخلاص به قدرت لایتناهیِ پروردگار جهان، به جشنگاه‌ها می‌روند و در زیارتگاه‌های شخصیت‌های بلندمقامِ مسلمان حضور می‌یابند و به دعا و نیایش به روانِ گذشته‌گان مبادرت می‌ورزند. اگر دعا و فاتحه‌خوانی با اصول دینی تعارض داشته باشد، غیر از نوروز هم موارد فراوانِ آن را در زنده‌گی روزمرۀ مردمِ کشور شاهدیم که می‌بایست نظریۀ دینی در این‌خصوص به‌صراحت تکلیفِ مسلمانان را در قبال سنت‌ها و عنعنه‌ها و در رابطه با این موضوع طی یک‌هزار و چهارصد سال روشن می‌ساخت. برعکس، مردم افغانستان خود شاهد بودند که طالبان در دوران حاکمیت‌شان به‌عوض سست نمودن باورها و نهادهای سنتی، این باورها را محور عقیدتی ساختند و از آن خوانشِ دینی ارایه کردند. پس نوروز چه تقصیری دارد؟
کسانی که نوروز را تکفیر کردند، مجسمه‌های بودا را در بامیان و منار چکری را هم در کابل گردن زدند، و از کتابخانه گرفته تا موزیم‌ها و نگارستان‌ها و بایگانی‌های فرهنگی، همه را منهدم کردند!… معلوم است که نه نوروز و نه هم هیچ‌یک از موارد بیان شده، تقصیر اسلامی نداشتند، اما با مشی‌ِ فرهنگ‌ستیزان سازگار نبودند. در دورۀ جدید هم ذهنیت‌های طالبانیِ حاکم که با پرچمِ دموکراسی برنامۀ هویت‌براندازی را پیش می‌برند، کم نیستند. باید دانست که از آغاز پیروزی دین مبین اسلام تا کنون، بسا شخصیت‌های بزرگ آمده و رفته‌اند که تاریخ اسلام به نام‌های‌شان افتخار می‌کند، اما آن‌ها نه تنها نوروز را تکفیر نکردند و مجسمه‌های تاریخی «شهمامه» و «صلصال» را ویران ننمودند، بلکه خود دوشادوشِ مردم در خوشی‌ها و شادمانی‌های نوروزی به‌حیث جشن تمجید و تبجیل از آفریده‌های آفریدگار عالم، شرکت کردند و این جشن واقعی طبیعت را که با دگرگونی در عالم هستی به‌وقوع می پیوندد ـ مثل تغییر اقلیم از سردی به گوارایی بهار و گرمی تابستان ـ گرامی داشتند.
سلطان محمود غزنوی از سلاطین مسلمان کشور ما، در هزار سال پیش از این، نوروز را تحریم نکرد و مجسمه‌های بودا در بامیان یعنی در مجاورت تختگاهش را تخریب نکرد. زیرا عیان‌تر از بیان است که در نوروز هیچ‌گونه مراسمی برای تقدیس از اباطیل یا نکوداشت از جایگاه باورهای پیش از اسلام وجود ندارد، و هیچ‌گونه پیامی در مخالفت با احکام دین الهی به‌نام نوروز صادر نگردیده است. برعکس، جشن گرفتن نوروز در واقع ادای شکرانۀ نعمت‌های فراوان الهی، و سرخم کردن در برابر شکوه و اعجاز نامحدود قدرتِ خداوند یکتاست که سر از آن روز طبیعت منجمد، به رویش و شگفتن و باروری آغاز می‌کند، و از تن چوب کرخت زمستانی، نفس سبز زنده‌گی با گل و شگوفه بلند می‌شود. از این‌رو نوروز نه جشن منحصر به مسلمانان است و نه عید ویژۀ مجوسان.
نوروزستیزان در اصل اهدافِ دیگری را در جهت ستیز با هویت تاریخی و فرهنگیِ این سرزمین استقامت می‌دهند. آن‌ها برای اجرای مقاصدشان حتا می‌خواهند با تفسیرگرایی دینی، بر ضد نوروز مجوز شرعی تهیه کنند و این صدا را از منابر و مساجد بلند کنند. حال آن‌که علمای دینی خود جزیی از اجتماع مردم هستند و به سنت‌های ارزشمندِ مردم و رسم‌های هستی‌ساز زنده‌گی، احترام دارند. آن‌ها می‌دانند که ملت‌های مسلمان، هر کدام از خود افتخاراتی دارند که با خود از سرزمین‌های دور و درازِ تاریخ آورده‌اند و هیچ کسی چنین ارزش‌های تاریخی و فرهنگیِ خود را غیراسلامی نخوانده است. فرهنگ‌ستیزی را آنانی دنبال می‌کنند که به گفتۀ سید قطب ـ یکی از بنیان‌گذاران نهضت اخوان‌المسلمین ـ «قرآن را برای مغفرتِ مرده‌گان می‌خوانند، نه برای رهنمایی زنده‌گان. وای بر عالمانی که تنها محافل عزاداری را با آیات قرانی تزیین می‌کنند.»
نوروز علاوه بر همۀ تعاریفی که برایش بیان شده است، با اکثر روزها و مراسمِ پُرمیمنت اسلامی، مصادفت و مطابقت نموده است. عده‌یی از دانشمندان با رجوع و رویکرد به نصوص قرآن کریم، نوروز را دارای ابعاد فرو رفته در متون دینی نیز دانسته‌اند. در قرآن کریم، آیۀ ۵۴ سورۀ اعراف می‌خوانیم[ترجمه]: به‌تحقیق پروردگار شما آن خدایی است که آفرید آسمان‌ها و زمین را در شش روز، سپس بر تخت جای گرفت.
دکتر رضا شعبانی با توجه به آیۀ فوق در تحویل روز هفتم می‌گوید: «بر تخت نشستن یا در تخت جای گرفتن، یادآور روز هفتم است. بر تخت‌نشینی حضرت باری‌تعالی پس از روز ششم که آفرینش زمین ختم شد، یادآورهمان روز نوروزی است که روز آسایش و آرامش و جشن و شادی است».(۱)
می‌توان باور کرد که نوروز نماد مجسمِ مرگ و زنده‌گی در تمام اجسام ذی‌روح در طبیعت است و بنا به گفتۀ دکتر مهرداد، همان‌گونه که در بهار طبیعت دوباره زنده می‌شود و دانه‌هایی که در زیر خاک به‌ظاهر بی‌جان و مرده بودند، دوباره جان می‌گیرند و حیاتِ دوباره می‌یابند، نوروز تداعی‌کنندۀ حقانیت «البعث بعد الموت» می‌تواند باشد. همین‌گونه است رستاخیز انسان که در آغاز برمی‌آید و دوباره جان می‌گیرد و زنده‌گی را پس از دادرسی روز رستاخیز ادامه می‌دهد.(۲)
روایات کتبی در نوروزنامه‌های ادبی ما، چون شاهنامه‌های ابومنصوری، دقیقی بلخی، خدایی‌نامک اردشیر بابکان، تاریخ‌الرسل والملوک از محمد بن جریر طبری، تاریخ ابوالفضل بلعمی، شاهنامۀ فردوسی و آثار اسدی توسی، ابوریحان بیرونی و منابع دوره‌های غزنویان، غوریان و سلجوقیان که نویسنده‌گان آن‌ها مسلمانانی آگاه و اهل درک بودند، حاکی از آن است که در دورۀ اسلامی برخی از شخصیت‌های اسلامی و پادشاهان خراسان، مأموریت اجتماعی خود را با حلول نوروز آغاز کرده‌اند. عبدالصمد بن علی از جد خود روایت کرده است: در نوروز جام سیمینی که پر از حلوا بود، برای پیغمبر اسلام(ص) هدیه آوردند و آن حضرت پرسید که این چیست. گفتند عید بزرگ ایرانیان است. فرمود آری، در این روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدند، عسکره چیست. فرمود عسکره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت: بمیرید!، بمردند. پس آن‌ها را زنده کرد و ابرها را امر فرمود که بر آنان ببارند. از این‌روست که پاشیدن آب در این روز رسم شده است. سپس از حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب خود تقسیم کرد و گفت: کاش هر روز بر ما نوروز بود. و این نخستین بار است که واژۀ نوروز به زبان عربی راه یافت.(۳)
به قول یعقوبی و با روایت از منجم ماشاءالله مصری و ابومعشر فلکی، روز میلاد پیغمبر اسلام(ص) در اول حمل بوده و سید علی‌خان مدنی در شرح صحیفه آورده است که «میلاد پیغمبر اکرم (ص) روز حلول خورشید به برج حمل بوده است».(۴) در کتاب «ربیع‌المنجمین» آمده است: «حضرت علی(ک) خلیفۀ اسلام در نوروز به مقام خلافت اسلامی نشست».
حکایاتی در باب نوروز در نزد حضرت علی(ک) نقل می‌شود که حد خوشبینی خلیفۀ مسلمین را نسبت به این جشن به‌خوبی بیان می‌دارد: «دسته‌یی از دهگانان(سران محلات) ایرانی به حضرت علی(ک) جام‌های سیمین خبیض (خرمایی آمیخته با روغن یا شربت نوروزی) به‌طور هدیه بردند. حضرت پرسید، این چیست. گفتند هدیۀ نوروزی‌ست. خبیض را تناول نموده و گفت: کل یومنا نیروز (هر روز، نوروز ماست)، و جام‌ها را در بین حاضرین تقسیم فرمود و آن‌ها را به‌جای خراج دهگانان مزبور به‌حساب آورد».(۵)
دکتر عنایت‌الله ابلاغ در کتاب خود «امام اعظم ابوحنیفه(رح) و نظریات آن در عقیدت اسلامی» نوشته است که «… باری نعمان به علی(ک) قدری فالوده در روز نوروز که اولین روز بهار است، تقدیم نمود. پس علی هدیه‌اش پذیرفت و گفت هر روز ما نوروزاست». (۶)
تقارن نوروز با جوانی طبعیت و تداول رسمی و تدریجی آن در طول تاریخ و گسترش دامنۀ آن در سراسر خلافت اسلامی، نوروز را مورد توجه و احترام خلفا قرار داد. نخستین‌باری که نوروز در دورۀ اسلام، شکوه و بزرگی خود را به‌دست آورد، دورۀ اول عصر عباسی بود. المتوکل خلیفۀ عباسی در سال ۲۴۳ هـ ق و سپس المعتضد بالله در سال۲۸۲ هـ ق برای این‌که نوروز را به جایگاه دقیق آن یعنی اول فروردین برگردانند، احساس نمودند که نخست باید سال «کبیسه» را اصلاح نموده، آن‌گاه از عصر یزدگرد ساسانی تا دورۀ خود را از لحاظ تفاوت ساعات اهمال‌شده برشمرند و نوروز را به محل اصلی آن بنشانند.
بعدها نوروز در میان مردم عرب شناخته شد و ایجادگران ادبیات عربی، در وصفش اشعار و نبشته‌هایی اهدا کردند. به گونه‌یی که حمزه بن حسن اصفهانی (متوفی۳۶۰) هجری، کتابی به‌نام «الاشعارالسائره فی النیروز والمهرجان» تألیف نمود که در یکی از تهنیت‌نامه‌های این کتاب می‌خوانیم: «این روزی‌ست که ایرانیان بدان سرافرازی می‌کنند و اعراب نیز برای بزرگ‌داشتن این عید و هم‌چنین برای پیروی کردن از اهل آن و اقتدا نمودن به سنت ایشان، خود را همرنگِ آن می‌سازند».
ابونواس شاعر معروف عرب، از نوروز که به زبان عربی غالباً به‌ «النیروز» یا شده، به نام «النوروز» نیز یاد کرده است:
یباکرنا النوروز فی غلس الدجا
بنور علی الاغصان کالانجم الزهر
یعنی نوروز تاریکی شب را با گل‌هایی که چون ستاره‌گان تابان بر شاخه‌ها می‌درخشند، برای ما امداد کرد.
در عهد جلال‌الدین ملک‌شاه سلجوقی که خود در نوروز بر کرسی پادشاهی تکیه زد، بار دیگر کبیسه‌های فراموش‌شده را اصلاح کردند. زیرا هنوز مشکل به صورت رسمی حل‌ناشده باقی مانده بود، و سالنامۀ مهتابی(قمری) هنوز به رویت هلال آغاز می‌گردید، نه از روی محاسبات نجومی و رصد؛ از این‌رو نارسایی در زمینۀ ماه و سال به وجود آمده بود. بنا بر آن، ملک‌شاه در سال ۴۵۸ و به قولی در۴۷۱ هجری/۱۰۷۹ میلادی به منجمان و ریاضی‌دانان زبدۀ خراسان چون: ابوالمظفر اسفزاری، حکیم عمرخیام نیشاپوری، ابوالحسن لوگری (سکاوندی) و عبدالرحمن خازنی وظیفه سپرد تا بر مبنای محاسبات نجومی، سالنامۀ هجری ـ خورشیدی را ترتیب نمایند. آن‌ها ۱۸ روز از فروردین‌ماه قدیم یزدگردی را کبیسه نمودند، و نوروز را با لحظاتی برابر نمودند که در نصف‌النهار آن روز آفتاب در نخست درجۀ حمل باشد و در نصف‌النهار مقدم در آخر «اسفندارمذ» یا برج اسفند(حوت) را نوروز جمشیدی خواندند. در مورد وفق دادن سال خورشیدی با مبدای اسلام نیز مطالعاتی بر نحوۀ واقعیت‌ها و مشاوره‌های حواریون صدر اسلام انجام شده است. چنان‌که می‌دانیم اعراب از آغاز تا زمان خلافت حضرت عمر(رض) تاریخ یگانه و مشخصی را تبعیت نمی‌کردند؛ یعنی هرقوم و قبیله از خود افتخاراتی داشتند و تاریخ خود را بدان مربوط می‌دانستند. مثلاً عده‌یی ولادت عمرو بن ربیعه، گروهی وفات ولید بن مغیره، دسته‌یی وفات هشام بن مغیرۀ مخزومی، جمعی آتش نمرود، تعدادی بنای کعبه را منبع خوبی برای بیان تاریخ خویش برمی‌شمردند، که هیچ‌کدام برای همه قابل قبول نبودند.
در زمان خلافت حضرت عمر(رض) نامه‌یی به او رسید که در پایان آن، ماه شعبان به عنوان تاریخ تحریر نامه آورده شده بود. آن حضرت به فکر فرو رفت که «کدام شعبان؟» ضرورت پاسخ‌دهی به این سوال سبب گردید که تقویم معینی تدوین گردد، اصحاب خلیفه برایش مشوره دادند که در ترتیب این تقویم، از عجم (فارسیان) استمداد باید جست. در میان فارسیان مدینه، شخصی به‌نام «هرمزان» وجود داشت، او به حضرت عمر(رض) اظهار نمود که ما در میان خود برای ضبط اوقات، حساب ماه و روز (ایام و شهور) داریم. پس از آن دارنده‌گان تواریخ اوستایی، یزدگردی، میلادی، رومی همه به این فکر شدند که ظهور پیامبر اسلام (ص) بزرگ‌ترین حادثه برای تعیین تاریخ می‌باشد. آن‌ها در مجموعِ کارنامۀ پیامبر اسلام، به بررسی چهار حادثۀ مهم مثل تولد، بعثت، هجرت و وفات آن حضرت(ص) پرداختند، و هجرت پیامبر را از مکه به مدینه(یثرب)، مبدای تاریخ اسلام قرار دادند.
هجرت رسول اکرم (ص) به تاریخ هشتم ماه ربیع‌الاول در روز سه‌شنبه رخ داده است، اما به‌خاطر اهمیت ماه محرم در نزد اعراب، روز اول محرم همان سال را برای مبدای تاریخ قرار دادند و سال را از روی گردش مهتاب (هلال) گرفتند، و ۱۲ ماه هلالی را که کمتر از۲۹ روز و بیشتر از۳۰ روز نبودند، یک سال هجری قمری خواندند. منجمین عرب ماه را به‌خاطر درست و منتظم بودن به احساس و با نظرداشت حکم «البعث بعد الموت» برگزیدند، و گردش مهتاب را مدار سال دانستند. در این زمینه، موقعیت جغرافیایی و مناسبات اجتماعی مردم عربستان را نباید نادیده گرفت. این کشور در میان مناطق معتدلۀ شمال و منطقۀ حاره قرار دارد که تغییرات فصلی آن چندان محسوس نمی‌باشد، مردم آن بیشتر بدوی و مالدار بودند و به‌دلیل گرمای روز، اکثراً در شب راه می‌پیمودند و شمارش روز و شب را به‌اعتبار طلوع و غروب آفتاب می‌دانستند؛ از این‌رو انتخاب سنه (یک سال) اسلامی به تأسی از سنت‌های قدیم عرب نیز مد نظر بوده است. بنابراین، مدونین «تاریخ جلالی»، بی‌کبیسه شمردن سال را از سوی فارسیون می‌دانند، که خود سبب ناثابت بودنِ نوروز در هر سال می‌گردد. دانشمندانی را که ملک‌شاه سلجوقی بر تدوین سالنامۀ خراسانی «تقویم جلالی» توظیف نمود، به همۀ این موارد آشنا بودند و تصمیم گرفتند تا نوروز را برجایگاه اصلیِ آن بنشانند و آن اتحاد ربیعی یا اول ماه حمل می‌باشد، و از آن تاریخ به بعد، حلول نوروز دقیقاً با همین روز مصادفت نموده است. بر اساس کار و تلاش این فرهیخته‌گان، آغاز سال در نقطۀ اعتدال بهاری با توازن و برابری شب و روز تثبیت گردید و نوروز به حیث نخستین روزِ بهار اعلام شـد. این نشانۀ فرخنده‌گی و بخردیِ این فرزانه‌گان است که توانستند مرزهای دقیقِ تغییریابیِ ایام را با فرا رسیدنِ یکی از باشکوه‌ترین جشن‌ها و سرافرازترین اعیاد تاریخی سرزمینِ ما توام سازند. از همین‌جاست که سالنامۀ هجری خورشیدی را «تقویم جلالی» خوانده‌اند و این تقویم که با بینش و فرزانه‌گیِ علمای مسلمِ دورۀ سلجوقیان تدوین گردید، تا زمانِ ما با گردنِ افراخته ادامه یافته است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.