احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۴ حمل ۱۳۹۸
همزمان با اعلام عملیات خالد از سوی نیروهای امنیتی کشور، طالبان نیز عملیات بهاری خود را زیر نام «الفتح» اعلام کرد. اعلام این عملیات واکنشهای را برانگیخته است. در حالی که طالبان و امریکا در تلاش رسیدن به توافق صلح استند، تأکید بر ادامۀ جنگ و خشونتورزی، تنها میتواند یک توجیه داشته باشد که طالبان میخواهد در میز مذاکره کم نیاورد.
فرماندهی نیروهای ناتو در افغانستان اعلام عملیات الفتح از سوی طالبان را دلیل جنگطلبی این گروه و حل مسألۀ افغانستان از راه نظامی و زور عنوان کرده است. فرماندهی ناتو گفته است که آمادۀ مقابله با اینگونه حملات است و در کنار نیروهای امنیتی افغانستان، وظیفۀ خود را در تأمین امنیت این کشور انجام میدهد. اما پرسش اصلی اینجاست که با وجود تلاشهای صلح، طالبان چرا همچنان بر طبل جنگ میکوبد و آن را یگانه راهحل قضیۀ افغانستان میداند؟
به نظر میرسد طالبان جنگ امسال را برای خود، جنگ سرنوشتساز تلقی میکنند. گزارشهایی که از جبهههای جنگ این گروه میرسد، حاکی از آن است که طالبان گفتوگوهای فعلی صلح را پیامد ایستادهگی نیروهای خود در جنگ افغانستان تعبیر کرده و به جنگجویانش اعلام کرده است که نیروهای خارجی در افغانستان شکست خورده اند. این گروه حالا تنها در پی حل قضیۀ افغانستان نیست، بلکه میکوشد با جنگ و تندروی، به زعم خود دوباره قدرت سیاسی را قبضه کند.
این خواست تا به حال به شکلهای مختلف از سوی این گروه ابراز شده و به نظر میرسد یکی از دلایل عدم پیشرفت گفتوگوهای صلح امریکا با این گروه نیز تأکید بر همین خواست باشد. طالبان در حال حاضر سه گزینه را در برابر خود قرار داده اند: گزینۀ نخست، جنگ برای سقوطِ نظام فعلی است که هر چند این جنگ موازی با گفتوگوهای صلح هم واقع شود، ولی در گام نخست، گروه طالبان میخواهد که از راه نظامی به قدرت سیاسی دست پیدا کند.
گزینۀ دوم برای طالبان، گفتوگوهای صلح و قناعت دادن امریکا برای بیرون شدن از افغانستان و در صورت امکان، تسریع روند فروپاشی نظام کنونی و جایگزینی آن از طرف طالبان به کمک امریکا است. گویا طالبان با این مسأله مشکلی ندارد که برای امریکا و متحدان غربی آن تعهد بسپارند که افغانستان بار دیگر به پایگاه گروههای افراطی خارجی که منافع غرب را میتوانند تهدید کند، تبدیل نشود.
سومین گزینه، در صورت مجبوریت پذیریش نظام فعلی، ایجاد حکومت موقت و رفتن به سمت انتخابات است. گزینۀ سوم زمانی از سوی طالبان جدی تلقی خواهد شد که مطمین شوند، از راه نظامی و وارد کردن فشار در میز مذاکره نمیتوانند قدرت سیاسی را به دست آورد. در حال حاضر، طالبان به هیچ صورت به گزینۀ سوم فکر نمیکند و تلاش دارد جنگ را همچنان ادامه دهند. به همین دلیل، عملیات الفتح که در خود اشارهیی به پیروزی نظامی این گروه نیز دارد، در سال روان از اهمیت زیادی برخوردار است.
اما اینکه طالبان چقدر موفق خواهند شد از راه عملیات الفتح به خواستهای سیاسیشان برسند، هنوز کاملاً مشخص نیست؟ در اینکه ماشین جنگی طالبان هنوز کاملاً منهدم نشده و توانایی جنگهای چریکی و پارتیزانی را دارند، کاملاً مشخص است. این گروه در جنگ بالامرغاب نشان دادند که همچنان به عنوان یک تهدید قابل محاسبه اند. متاسفانه مناسبات سنتی حاکم بر کشور و به ویژه در مناطق دورافتاده و عملکرد ضعیف حکومتداران افغانستان در هفده سال گذشته، ماشین جنگی طالبان را تغذیه کرده است. طالبان تنها به کمک سازمانها و نهادهای افراطی بیرونی جنگ خود را ادامه نداده است؛ بلکه واقعاً در برخی مناطق، این گروه از سوی باشندهگان محل، چه به دلیل مسایل تباری و چه به دلیل فهم خاص از آموزههای دینی، حمایت شده است. در کنار آن، ضعف حکومتداری نیز حربۀ طالبان را در برابر نظام و متحدان خارجی آن تیزتر کرده است. وقتی فقر و بیکاری بیداد کند، بدون شک در آن مناطق تندروی مذهبی میتواند موثر واقع شود. حتا برخی تحلیلها نشان میدهد که تمایل شماری از جوانان در کشورهای غربی به گروههای افراطی دینی و به ویژه اسلامی، موجودیت شکافهای طبقاتی مدهش در این کشورها است.
حالا اینکه این تحلیل چقدر درست است و چقدر پایههای عینی دارد، بماند، اما در واقعیت امر، خوی سیتزهجویی و ویرانگری، از درون مناسبات غیرعادلانه بیرون میشود. انقلابیون سدۀ بیستم اکثراً کسانی بودهاند که رویاهایهای خود را در برهم زدن نظم حاکم بر جوامع و ایجاد نظم جدید میجستند. آنها اغلب افرد سرخورده و عصبانیِ بودند که نمیتوانستند فقر خود را در کنار رفاه یک عده توجیه کنند. طالبان از این وضعیت در افغانستان به نفع خود به اندازۀ کافی استفاده کرده است. این گروه با عبا و قبای خود سبب شده که سطحینگران را بفریبد و در صفوف خود جا دهد. در اکثریت صفوف طالبان، افراد کمسواد و به شدت سنتی حضور دارند. آنها فهم خاصی از زندهگی و مناسبات اجتماعی دارند که با آنچه طالبان میگویند، بسیار نزدیک است.
حکومت افغانستان در هفده سال این مسایل را نادیده گرفت و نتوانست به درستی جامعه را از شکار شدن به وسیلۀ گروههای تندرو نجات دهد. در بسیاری از مواقع، مقامهای کشور خود حرکتهایی انجام دادند که مهر تایید بر رفتار و عملکرد طالبان زده است. همین آقای محمداشرف غنی چقدر به سود طالبان گام براشته است؟ خدا میداند! وقتی فرد شماره اول کشور رفتارهایی از خود بروز دهد که به نفع دشمنان کشور تمام شود، آنگاه چه انتظاری میتوان از دشمنان داشت؟ اگر رهبران افغانستان واقعاً برای جلب حمایت مردم تلاش میکردند و به جای تغییر سرو وضع و لباس خود، سر و وضع مردم را دگرگون میکردند، امروز افغانستان با اینهمه مصیب دچار نبود. حالا اینکه عملیات خالد چقدر خواهد توانست عملیات الفتح را عقب براند، در ۱۱ ماه آینده پاسخ آن را خواهیم داشت.
Comments are closed.