احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:نصرالله نیکفر - ۱۴ ثور ۱۳۹۸
بخش دوم و پایانی/
در زیستگاه ما ویژهگیهای یک جامعۀ دیگرپذیر و انسانی به این زودیها به چشم نمیخورد. تا زمانی که نبض جامعۀ ما در چنگال گروه و آدمیان مطلقگرا، تندرو و جزم اندیش بیدانش بیگذشت و دیگر ناپذیر باشد، نمیتوان به یک باهمستان ایدهآل نسبی و خردمند رسید. وقتی مشتی اندوختههای ناچیز و نیمه بر نیزۀ احساسات کشیده میشود و بر چشمان آدمی خلیده میشود، وقتی با همه نادانی انسانی خودش را دانای کُل میپندارد، نمیتوان به این زودیها به یک جامعۀ انسانی رسید. هنوز احساسات بر تارک ذهنیت باهمستان ما نشسته است و فرمانروایی میکند. هنوز متاع ریا و رندی خرید دارد و پیشتازان این باهمستان عوام یاهم دوکاندارانی هستند که به خواست دل عوام داشتهها و نداشتهها را پیشکش میکنند. با این رویکرد نمیتوان گفت که ما انسان یا باهمستان مدرن هستیم چون: «خردگرایی مدرن به معنا تکیۀ انسان نو بر معیار عقل سنجشگر خودبنیاد خویش در شیوۀ نگرش به جهان است. انسان مدرن از این طریق از بند جزمها، بتهای ذهنی و مراجع اقتدارات کهن رهایی یافت بهجای اجبار به تقلید متعبدانه از سنت، توانایی و اختیار نقادی همۀ امور و تفحص در پدیدههارا به دست آورد…»۱۴ این خرد سنجشگر خود بنیاد هنوز در میان ما پدید نیامده است و اگر در نهاد افرادی جوانه زده باشد آنهم زیر تأثیر و تشویش بتها و تابوها به بار ننشسته است. جامعۀ که نسخهاش را بر مبنای بیماریاش نپیچد و هنوز از تعبیرات خوابهای گذشتگان درمان بیماری بخواهد و یا از تاویل اشتباه گذشتگان بر خود نسخۀ تندرستی بپیچد، دور از خرد امروزین است. با این گفتهها میتوان گفت که ما هنوز در گذشته زندهگی میکنیم. ذهن ما در چنگال گذشتگان اسیر است و مجال اندیشۀ آزادانه را در نیافته است. برای همین است که چیز قابل لمس و پیمایشی نتوانستهایم پدید آوریم. آری ما هنوز اندیشۀ مستقلانه را نیاموختهایم و باور بر خود را از دست دادهایم. با دیگران راه میرویم و از آن تفسیرهای حجیم و تاویلهای هنگفتی کردهایم که حالا شانۀ ما را خم کرده و توان برداشتن این همه تفسیرها، تاویلها و حاشیههارا که بزرگتر و هزار چند متن است ندارد. از سوییهم شماری از اندیشهورزان را باور اینست که: «…ماهیت فلسفۀ اسلامی هنوز چندان روشن نیست و به سبب همین ابهام در ماهیت فلسفه، سرشت تفکر در تمدن اسلامی نیز دچار ابهام است.»۱۵ با تکیه بر این گفتار میتوان گفت که دلیل بنیادی خردستیزی در باهمستان ما تاریک بودن روشها و مرزهای اندیشهورزی در تمدن اسلامی است. هرگاهی که این تاریکیها با آفتاب شناخت روشن شد باز آن زمان خرد انتقادی راه خود را باز کرده و با سیل نگرشها و اندیشههای خود بنیاد سازنده و قابل پیمایش رو بهرو خواهیم شد. با رسیدن به خیابان خردورزی ظرفیت دیگر پذیری را نیز درخواهیم یافت و توان ایستادن در برابر استدلال و گفتوگو را نیز پیدا خواهیم کرد.
بُرونای/ نتیجهگیری
نتیجهیی که میتوان از این جستار گرفت این است که خرد در این جغرافیا بامدادان خود را به شامگاه تحمیلی به این سادهگیها ندادهاست. اندیشۀ خردگرایی و خردباوری پلههای آغازین خود را در مفهوم زمانۀ خود رفتهاست. ولی در پسینه سالهای شهریاری ساسانیان موبدان زرتشتی با خودکامگی خود زمینه را برای خردگرایی تنگ کردند و سپس تازیان پس از یورش خود و استهالۀ مفهوم خرد در چوکات عقل؛ هزارها «من» خاک بر سرش ریختند. یورشهای پسین نظامی، کلامی(غزالی)، صوفیگری و تسلط روحانیت بر سر آن بنای دیگری ساخت که امروزه دست ما را بسته است و در خود زندانی کرده است. گذشتههای خردورزی ما نه در معنای امروزیاش بلکه به چم زمان خودش آغاز نیک و خجستهیی بوده است، اگر که درست آبیاری میشد و مجال پرورش مییافت.
مایی که در خودمان فرو ماندهایم و قطار تیز رفتار توسعه و آزادی سالها پیش از ما گذشته است، گاهی از خودمان میپرسیم که چرا این همه از دانش و اندیشه به دور ماندهایم و خود را منزوی و ناتوان میبینیم؟ آتش جزمگرایی خرمن اندیشهورزی ما را سوخته است. مایی که چیزی را نمیدانیم، همه چیز را بدون پیچیدهگی میبینیم و تمام پرسشها را حل شده. ذهنی که به چنین باوری رسیده است حقش است که بگندد و پیشرفتی نکند. آنچه که میتواند راهگشای ما باشد یا هم روزنۀ درآمدی باشد به کاروانسرای پیشرفت و توسعه و آزادی اندیشه و بیان؛ همانا برآمدن از جزمگرایی و رساندن ریشه به آب روشن و زلال خردورزی است.
عقلی که در چارچوبی از پیش تعیین شده میاندیشد نه؛ بلکه خردی که مانند نور میتابد و سرانجامش فراتر از دید و باورهای ایدیوژیک و اسطورهیی است. خردی که هر روز در نهاد ما به پختگی میرسد. یعنی ما با آن بیشتر آشنا میشویم و او در ما بیشتر مجال نمایش پیدا میکند. خردی که هنوز نشانههای برگشتش دیده نمیشود. زمین ذهن و باور ما بسیار باید شخم بخورد تا آماده برای رویاندن دانۀ خرد و خردورزی شود. جزمی که این باهمستان را فرا گرفته است به این زودیها بر آستان خرد سر فرود نمیآورد. سختجانتر از آن است که بشود به همین زود و سادهگی او را پس زد.
رویکردها
۱- دگماتیسم چیست و چرا بسیاری از پیروان ادیان «دگم» محسوب میشوند؟، http://aandishehh.wordpress.com/2012/11/02/dogmatism/
۲- مجید دهقانی، تفاوت میان عقل و خرد، http://shooridehsar.blogfa.com/post/19
۳- همانجا
۴- تفاوت عقل و خرد وبلاگ رازهای دل http://razhayedel2.mihanblog.com/post/149
۵- همانجا
۶- پارسی ویکی، https://www.parsi.wiki/fa/wiki/topicdetail/e8c4681b13cd4552939d13676b843fc5
۷- فرنبغ دادگی، بندهش، گزارنده مهرداد بهار، چاپ دوم، تهران: توس، ۱۳۸۰. رویهی ۱۱۰
۸- حمید رضا شعیری، دنیای عقل وابسته به نشانه هاست، https://www.cgie.org.ir/fa/news/156190
۹- سید عباس مرجانی، تحلیلی بر مقوله دانش و حکمت(خرد) از منظر علوم کتابداری و اطلاع رسانی و اسلام، نشریه الکترونیکی سازمان کتابخانهها، موزه و مرکز اسناد استان قدس رضوی، دوره ۹ شماره ۳۴ و ۳۵ بهار و تابستان ۱۳۹۶ رویهی ۱۴٫
۱۰- مانفرد بور، فیلسوف و اندیشمند معاصر آلمان (برلین)، به گلوله بستن مغزها! خرد ستیزی «مدرن» و دفاع از خرد، برگردان: ش. میم. بهرنگ، http://www.rahetudeh.com/rahetude/Masaele-Teorik/HTML/tak/Irrationalismus.html
۱۱- پری دشتستانی، خردگرایی چیست وخرد گرا کیست؟، https://zandiq.com/2009/11/21/kheradgarayi-chist-va-kheradgara-kist/
۱۲- خردگرایی (راشیونالیسم) http://www.cloob.com/c/philosophy_and_logic/8417198
۱۳- اریش هان، فیلسوف و اندیشمند معاصر آلمان (برلین)، در دستور روز بودن، نقد گئورگ لوکاچ از خردستیزی!، ترجمه: ش. میم بهرنگ.
۱۴- محمد ساوجی، مدرنیته و پسامدرن، فصلنامه سیاست، مجلۀ دانشکده حقوق و علوم سیاسی دورۀ۳۹ شماره۲ تابستان ۱۳۸۸ رویهی ۱۷۳٫
۱- علی امیری، خرد آواره، کابل انتشارات امیری ۱۳۹۵ چاپ دوم رویهی ۱۰۸٫
Comments are closed.