احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالشهید ثاقب - ۱۱ جوزا ۱۳۹۸
بخش سوم/
غنی و کالبدشکافی یک ملت
حکایت میکنند که دولت بریتانیا در سال ١٩٣١ کنفرانسی را در لندن زیر عنوان «میزگرد هند» برگزار کرده و از مهاتما گاندی نیز به اشتراک دعوت کرده بود. وقتی گاندی در کنفرانس حضور مییابد، متوجه میشود که او را به نمایندهگی از فرقۀ خاصی، یعنی به عنوان سخنگوی هندوها، دعوت کردهاند. وقتی پرسوپال میکند، متوجه میشود که سایر اعضای هیأت نیز هر کدام به نمایندهگی از فرقهیی دعوت شدهاند. اعضای هیأت به تفکیک قومیت از سوی نخست وزیر بریتانیا انتخاب شده بودند. گاندی خشمگین میشود و اعتراض میکند و میگوید: درست است که من یک هندو هستم، اما اینجا به حیث سخنگوی بزرگترین حزب سیاسی هندوستان آمدهام؛ حزب فراگیری که خود را نمایندۀ همه ملت هند میداند و من از آدرس این ملت صحبت میکنم.
سپس در جلسهیی که در «انستیتوت سلطنتی امور بینالمللی» برگزار میشود، در برابر تقسیمبندی مذهبی جامعه هند به شدت مقاومت و ایستادهگی کرده و آن را «کالبدشکافی و تجزیه ملت» مینامد.
کالبدشکافی و تجزیه ملت واقعاً اسم با مسمایی است برای سیاستهایی که شهروندان یک دولت – ملت را به گروههای قومی فرو میکاهد و میان شان دست به غیریتسازی مفرط میزند. از آشکارترین نمونههای اینگونه سیاست، نحوه برخورد تبعیضآمیز غنی با برادران هزاره است. هزارهها یکی از اقوام زحمتکش این سرزمین هستند که در تاریخ معاصر افغانستان بارها مورد ستم، تبعیض و حتا نسلکشی قومی قرار گرفته و طعم تلخ محرومیت را چشیدهاند. اما با سرنگونی رژیم طالبان و شکلگیری نظام نوین در افغانستان آهسته آهسته این قوم، با استفاده از فضای نسبتاً باز سیاسی، در حوزههای رقابتی درخشیده و استعداد نهفتۀ خود را آشکار کردند؛ اتفاقی که برای غنی و امثالش سخت تمام شد و نوعی توهم زوال را در ذهنشان خلق کرد. در نخست واکنشها بر این امر واکنش لفظی بود (به گونهیی که کسی بهنام فاروق اعظم در یکی از سخنرانیهایش در ارگ با تحسر و تأسف گفت که از همه لوی کندهار در آزمون کانکور تنها به اندازۀ دایکندی کامیاب نشدهاند) اما آهسته آهسته این نگرشها وارد سیاستگزاریهای دولتی شد و مقابله با آنچه پیشرفت هزارهها خوانده میشد، به خود شکل اجرایی گرفت. دو نمونهیی از اینگونه سیاستگزاریها، یکی سهمیهبندی در آزمون کانکور است که بر بنیاد آن امسال هزارهیی با بالاترین نمره در دانشگاه دفاعی مارشال فهیم کامیاب نشد و اما پشتونی با پایینترین نمره به حیث دانشجو پذیرفته شد و دیگرش به تعویقاندازی انتخابات پارلمانی ولایت غزنی. غزنی یکی از ولایات تاریخی افغانستان است که در آن اقوام مختلف زندهگی میکنند. در حالی که مطابق قانون انتخابات پارلمانی هر ولایت یک حوزه رأیگیری است، اما آقای غنی و حواریونش انتخابات پارلمانی این ولایت را به تعویق انداختهاند تا زمینه را برای تقسیم غزنی به حوزههای انتخاباتی چندگانه فراهم کنند. گفته میشود همین اکنون در ارگ روی طرحی کار جریان دارد که بر بنیاد آن غزنی به سه حوزه رأیگیری جداگانه تقسیم میشود: حوزه هزارهها، حوزه تاجیکها و حوزه پشتونها. آنچه باعث شده است تا غنی بر خلاف قانون به دنبال تقسیم یک ولایت به چند حوزه رأیگیری باشد، تفکر برتریخواهانه و سلطهجویانه قومی او است. زیرا در انتخابات پارلمانی سال ۱۳۸۹ در این ولایت، برادران پشتون نتوانستند نمایندهیی به پارلمان بفرستند. غنی برای اعاده هژمونیسم قومی و مهار برادران هزاره در غزنی کمر بسته است تا بر خلاف قانون، از یکسو انتخابات پارلمانی این ولایت را به تعویق بیندازد و از سوی دیگر، برای تقسیم این ولایت به چند حوزه رأیگیری تلاش کند.
پیامدهایی که سیاستهای کذایی غنی برای افغانستان داشته است، تشدید شکافهای قومی، کالبدشکافی و تجزیه یک ملت بوده است. غنی همانطوری که چندسال جنرال دوستم، معاون اول ریاستجمهوری، ادعا کرد به همه مردم افغانستان به نظر واحد نگاه نمیکند. او بر خلاف شعار دوره کازارهای انتخاباتی خود که میگفت «هیچ افغانی از افغان دیگر کمتر نیست» اقوام افغانستان را درجهبندی کرده و حتا در میان برادران پشتون، مسأله درانی و غلزایی و در میان غلزایی بحث لوگری و غیرلوگری را به پیش کشیده است. او خود را رییسجمهور همه افغانستان نه، بل از قبیله خاص میداند.
این را شما مقایسه کنید با کارنامه سیاستمداران سایر کشورهای دور و نزدیک ما که چگونه تلاش میکنند از تقسیم یک ملت بر بنیاد مذهب و قومیت حتا در گفتار هم پرهیز کنند. مثلاً یک وقتی باری سعدون الزوبیدی، یکی از اعضای کمیته موسسان عراق، به جیمز نأتی، خبرنگار بی.بی.سی، گفت: «ممکن است خواهش کنم مرا عراقی بنامید نه سنی؟» آقای غنی باید از مانموهان سینگ، نخست وزیر پیشین هند، بیاموزد که چگونه هشیارانه در برابر استراتژیهای افراطیون مبنی بر تقسیمبندی ملت هند به قوم و مذهب موضع گرفت. مانموهان سینگ، در طی بحث های پارلمانی در بارل کشتار سیکها به دنبال ترور خانم ایندیرا گاندی، به پارلمان هند گفت: «در اینکه نه فقط از جامعه سیک بلکه از کل ملت هند پوزش بخواهم تردید ندارم، زیرا آنچه در ١٩٨۴ رُخ داد، نفی مفهوم ملیت و محتوای قانون اساسی ما است.»
Comments are closed.