احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمــد عمران - ۱۸ جوزا ۱۳۹۸
علیرغمِ اینکه اشرفغنی رییس پیشینِ حکومت وحدت ملی وانمود میکند که هشدارهای مخالفانِ ادامۀ غیرقانونی کارِ او برایش اهمیت چندانی ندارد؛ اما در عمل چنین نیست و هراس و ترس کُلِ ارگ را فرا گرفته است. شورای نامزدان انتخابات ریاست جمهوری به تازهگی از دیدار با آقای غنی در مورد ادامۀ کارِ حکومت پس از اول جوزا در ارگ ریاست جمهوری سر باز زده و گفته که در جایی غیر از ارگ، حاضر به گفتوگو با آقای غنی استند.
در همین حال، شورای نامزدان انتخابات هشدار داده که موضوع تحریم انتخابات آینده را نیز همچنان در دستور کار دارند. به باور شماری از نامزدان انتخابات ریاست جمهوری، آقای غنی با استفاده از امکانات دولتی از حالا کارزارهای انتخاباتیِ خود را در سراسر کشور آغاز کرده وتلاش دارد که به هر قیمتِ ممکن در انتخابات آینده خود را پیروز سازد. این تلاشها در حالی انجام میشوند که افغانستان در بدترین وضعیتِ خود ظرف هجده سالِ گذشته قرار دارد. پرسش اینجاست که آقای غنی با چه اعتماد و اطمینانی میخواهد یک دورِ دیگر نیز در کرسی قدرت در افغانستان باقی بماند؟
اگر بحث منافع ملی کشور و مردم مد نظر باشد، به نظر نمیرسد که ادامۀ قدرتِ آقای غنی بتواند به تأمین منافع ملی و مردم کمک رساند. در ظرف پنج سال گذشته آنقدر که مردم از حکومتِ فعلی صدمه دیدهاند، از هیچ حکومتی در تاریخِ کشور صدمه ندیده بودند. فراموش نکنیم که اکثر حکومتهایِ پیشین اگر مشروعیت قانونی چندانی نداشتند، ولی از انجام یک رشته خدمات به مردم برای رضایت خاطرِ آنها دریغ نمیورزیدند. حکومتهای پس از کودتای ثور ۱۳۵۷ با وجود آنکه هیچ حمایت مردمی نداشتند و عملاً مردم در مخالفت با آنها قرار داشت، ولی تلاش میکردند که به هر شکل ممکن رضایتِ مردم را با ارایۀ خدمات جلب کنند. اکثر همین حکومتهای نامشروع، بحثهای قومی و زبانی را در کشور حداقل در ملای عام دامن نمیزدند و تبعیض را به صورتی که امروز در حکومت آقای غنی در برابر شهروندان کشور شاهد آن هستیم، روا نمیداشتند.
اما امروز حکومت وحدت ملی عملاً از مردم باج میگیرد و بر گُردههایشان سوار است. با تبعیض و بیعدالتیِ سیستماتیک که در حقِ شهروندان کشور روا میدارد، زمینهسازِ دوری مردم از ساختارهای حکومتی شده است. معاون ریاست جمهوری سالهاست که فقط به نام چنین سمتی را به عهده دارد. هرگز در پنج سال حکومت وحدت ملی کسی به نام معاون اول ریاست جمهوری وجود نداشته است. اکثر وزیران و سرپرستوزیرانِ حکومت فقط به نام وزیر اند ولی در عمل هیچ صلاحیت و کارایییی ندارند. تنها چند نفرند که بیش از صلاحیتهای یک وزیر را دارند و بقیه فقط خوش اند که با موترهای زرهی از خانه تا وزارتخانه میروند و میآیند.
یکی از وزیران پیشینِ آقای غنی چند روز پیش در صحبتی که با من داشت، میگفت که آقای غنی اصلاً ادب و نزاکتِ انسانی را در برابر دیگران رعایت نمیکند. این وزیر پیشین که اتفاقاً پس از استعفای خود از کار هرگز در برابر رسانهها ظاهر نشد و چیزی در مورد خوبی و بدیِ حکومت نگفت، میگوید که آقای غنی به تمام معنی یک انسانِ روانی است که کار کردن با او به معنای توهین به خود و شعورِ انسانیِ خود است. وقتی دیدگاه یک وزیر در مورد رییس حکومت چنین باشد، آنگاه چه انتظاری میتوان از کارکرد وی در برابر مردم و کشور داشت؟
آقای غنی همین حالا در زندانی به نام ارگ خود را زندانی کرده است. او نه تنها توانایی مدیریتِ کشور بحرانزدۀ افغانستان را ندارد، که حتا توانایی رهاییِ خود از زندان ارگ را هم ندارد. لجاجتِ آقای غنی بر بودن در کرسی قدرت فقط یک دلیل دارد و آن اینکه قدرت سیاسی در دستِ یک قوم باقی بماند. آقای غنی به باورِ خود در پنج سال گذشته، کار بزرگ و اساسییی که برای افغانستان کرده، همین بوده که قدرت را دوباره قومی ساخته است. تلاش او برای ادامۀ قدرت هم به همین دلیل انجام میشود. برای او موضوع تأمین صلح، امنیت و رفاهِ مردم پشیزی اهمیت ندارد. او میخواهد که هرگز جنگ با تقسیم قدرت و مشارکت سیاسیِ تمام اقوام کشور پایان نیابد. او میگوید که بگذار جنگ و کشتار باشد ولی سلطۀ قومی در افغانستان پایان نپذیرد.
دیدگاه آقای غنی شباهت بسیار عجیب و تنگاتنگی به دیدگاه ادولف هیتلر دیکتاتور آلمانی دارد. او نیز میخواست که کُلِ جهان را به یک قوم تقلیل دهد. برای هیتلر مرگِ انسانها هیچ اهمیت و ارزشی نداشت. او دیگران را آدم حساب نمیکرد و به همین دلیل به سربازانش میگفت که هر قدر بکشند، به همان اندازه جهـان مال آنها خواهد شد. سیاستِ آقای غنی، سیاستی معطوف به پاکسازی قومی است. سیاستی که سرانجام قومِ خود را نیز به تباهی میکشاند؛ چون هرگز نمیتوان جامعه را تکقومی و تکزبانی کرد. امروز اگر آقای غنی به حذفِ دیگر اقوام از بدنۀ سیاست کشور میاندیشد، فردا قوم خودش را دشمن میبیند و به دنبال انتقامگیری از قوم خود بیرون میشود.
هراس آقای غنی برای از دست دادن قدرت سیاسی، از چنین آبشخوری سرچشمه میگیرد. او از این میترسد که فردا با کنار رفتن او از قدرت سیاسی، افغانستان به کشوری بدون تبعیض قومی و زبانی تبدیل شود که مبنای حکومتداری در آن شایستهگی و صلاحیتهای علمی و کاری باشد. شعارهایی که آقای غنی برای شایستهسالاری و جوانسازی میدهد و یا برخی اقدامهایی که انجام داده، به هیچ صورت از تیوری کلانِ او در محور قومی قدرت جدا نیستند. او حتا همین اقدامهای نمایشی را در خدمت به همان هدفِ کلانِ خود انجام میدهد.
Comments are closed.