افکار عمومی را در برابرِ بیماریِ انتحار واکسین کنید

- ۱۳ دلو ۱۳۹۱

بر بنیاد گزارش‌هایی که هفته گذشته به نشر رسیده‌، یک مرد در ولایت قندوز فرزندش را که قصد داشته حمله انتحاری انجام دهد، تحویل پولیس داده است.
این مرد گفته است که پسرش با شورشیانی که با پاسپورت پاکستانی به قندوز رفت‌وآمد ‌داشته‌اند، در ارتباط بوده و هم‌چنین در جریان دوسالی که در پاکستان به‌سر برده، آموزش‌های انتحاری دیده است.
رسانه‌ها به نقل از وی نشر کرده‌اند که «پسرم تقریباً برای دو سال در پاکستان گم بود. وقتی آمد، فهمیدم که انتحاری شده؛ چرا که حالتش دگرگون شده بود. به من گفت که مرا در اردوی ملی (ارتش ملی) شامل کن. من گفتم حالا خُردسال هستی، نمی‌توانم تو را شامل کنم. اما او قبول نکرد.»
او می‌گوید که احساس می‌کند با این اقدام (تحویل‌دهیِ پسرش به پولیس)، از یک حادثه خونین جلوگیری کرده است.
این پسر شانزده‌ساله که متهم به انتحاری بودن شده است، در جریان تحقیقات به پولیس گفته که در جریان آموزش در پاکستان، به او دارو تزریق می‌شده و هر هفته یک نوع قرصِ مخصوص به او خورانده ‌شده است.
این نخستین بار است که یک پدر پسرش را به ظنِ انجام حمله انتحاری به پولیس تحویل می‌دهد و این واقعاً بزرگ‌ترین کاری‌ست که تا کنون در این زمینه صورت گرفته است.
اما آن‌چه این پسر شانزده ساله در تحقیقاتش بر زبان رانده، می‌تواند برای نهادهای امنیتی کشور و هم‌چنان مردم افغانستان بااهمیت تلقی شود. اعترافات این پسر نشان می‌دهد که انتحار یک بیماری‌ست که برخی‌ها با اشاعه آن به تجارت می‌پردازند. داروهای اعتیادآوری که به این نوجوان تزریق شده، تاجرانِ انتحار را در امرِ شست‌وشوی مغزیِ‌ جوانان و آماده‌سازیِ ذهنیِ آن‌ها برای اجرای عملیات انتحاری، یاری می‌رساند.
آن‌چه تا کنون در گفتمان‌های رایج پیرامون انتحار و انتحاری گفته شده، این بوده که پاکستانی‌ها افراد را صرفاً به‌واسطه انگیزه‌ها و علایق دینی‌شان فریب می‌دهند و آنان را برای انتحار آماده می‌سازند؛ اما حکایتِ این نوجوان شانزده‌ساله نشان می‌دهد که در پشت عیار کرنِ افراد برای انتحار، داروهای تخدیرکننده اعصاب و روان نقش اساسی را ایفا می‌کند و سپس، تلقین‌های دیگر صورت می‌گیرد.
وقوع حملات انتحاری در افغانستان اکنون به یک امر عادی تبدیل شده؛ به این معنا که دیگر کسی با شنیدنِ این‌که فلان‌جا حمله انتحاری صورت گرفته، تعجب نمی‌‌کند. هم‌چنین کسانی نیز هستند که با بستنِ دستار فکر می‌کنند عالمِ دین شده‌اند و بی‌خبر از چندوچون بازی‌های استخباراتی، حمله‌های انتحاری را «حملات استشهادی» می‌خوانند؛ دو چیزی که از اصل باهم تفاوت دارند.
طی این سال‌ها واضح شده است که برخی از مراکز دینی در پاکستان به محلی مطمین برای تربیت انتحاریان تبدیل شده؛ به گونه‌یی‌ که جوانان، نوجوانان و حتا اطفالی که برای آموزش‌ علوم دینی به مدارس پاکستان فرستاده می‌شوند، مورد شست‌وشوی مغزی قرار می‌گیرند و از ساده‌گی و احساسات‌شان سوءاستفاده شده، آنان را به انجام عملیات انتحاری سوق می‌دهند. در کنار این، اکنون مشخص شد که استفاده از داروهای توهم‌زا و روان‌گردان نیز در انتحاری‌سازیِ محصلین علوم دینی و جوانان، نقش عمده‌یی بازی نموده است. ادامه این‌ روند آن‌هم زیر نام اسلام توسط کسانی که هیچ باوری به اسلام ندارند و تنها علایق سیاسی و کسبِ قدرت آن‌ها را به این کار واداشته، می‌تواند ضربات وحشت‌ناکی بر جهان اسلام وارد کند.
بنابراین، لازم است که حکومت افغانستان و به‌خصوص نهادهای امنیتی، پرده از روی تمامِ ترفندهایی که برای استخدامِ یک فرد انتحاری به‌‌کار می‌افتد، بردارند و افکار عمومی را در برابرِ آن واکسین نمایند. ورنه، این مرض روز به روز گسترده‌تر و کُشنده‌تر خواهد شد و هیچ بعید نیست که فردا فرزند ما نیز بدان مبتلا گردد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.