احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:منوچهر/ 9 دلو 1392 - ۰۸ دلو ۱۳۹۲
مقاماتِ ناتو حین ارایۀ گزارش سالانۀشان اعلام کردهاند که دولت افغانستان در ادامۀ پافشاریهایش بر عدم امضای پیمان امنیتی با ایالات متحده، حامیان مالیاش را از دست خواهد داد. این مقامات همچنان گفتهاند که افغانستان نباید تبعات بدِ سر باز زدن از امضای پیمان امنیتی را نادیده بگیرد و «اگر موافقتنامهیی که بنیـاد حقوقی مأموریت آموزشی امریکا – ناتو پس از ۲۰۱۴ در افغانستان را مشخص کند وجود نداشته باشد، احتمال بسیار میرود که گزینۀ صفر یگانه گزینه باشد».
اکنون شاید چنین خبری، از سوی حکومت افغانستان، یک فشار روانی تلقی شود و به اصطلاح، یک بار دیگر تبر آقای کرزی را دسته کند که ایالات متحده و ناتو هنوز از اِعمال فشار دست نکشیدهاند و بنابراین، امضای پیمان امنیتی از سوی افغانستان منتفی خواهد بود. اما پرسش این است که آیا اعلامیۀ ناتو، یک واقعیتِ محض است یا صرفاً فشاری بر حکومت افغانستان به حساب میآید؟
تا آنجا که شواهد نشان میدهد، موقفِ ناتو آنگونه که تصور میشود، مستقلانه نیست. موضع ناتو و کلاً کشورهای غربی بستهگی به شرایط ایالات متحده دارد. بر همه هویداست که ناتو بنا به درخواستِ شورای امنیت سازمان ملل و ایالات متحده، پایش به افغانستان کشیده شد. در ۱۲ سال گذشته نیز ناتو بنا به برنامهریزیهای ایالات متحده عمل کرده است و نیز کشورهای عضو این سازمان، کمکهایشان را بر اساسِ تخمینها و درخواستهای ایالات متحده به افغانستان گسیل داشته اند. از اینرو، هیچ تردیدی نیست که انکار ایالات متحده به معنای انکار ناتو و در کل جامعۀ جهانی خواهد بود. از طرف دیگر، بهانهیی که ظاهراً موجب تیرهگی روابط افغانستان و ایالات متحده بر سر امضای پیمان امنیتی شده، همانا دادن صلاحیت قضایی به ایالات متحده است که از سوی دولت افغانستان قابل قبول نیست؛ اما بر بنیاد قوانین ایالات متحده، این کشور در صورتی که پایگاههای نظامیاش را در کشور میزبان مستقر سازد، باید صلاحیت قضایی به خودش موکول شود. پیش از افغانستان، جاپان، کوریای جنوبی، آلمانِ پس از جنگ و… این تجربه را داشته اند و در تمام این کشورها، حین استقرار سربازهای نظامی ایالات متحده، صلاحیت قضایی به این کشور واگذار شده است. بنابراین، کاملاً بعید است که ایالات متحده بتواند با زیر پا گذاشتن این قانون، پیمان امنیتی را با افغانستان به امضا برساند. بدیهی است که در چنین شرایطی، روی دست گرفتن گزینۀ صفر مطرح میشود و بسیار محتمل است که ایالات متحده مثل تجربۀ عراق، نیروهایش را به طور کامل از افغانستان خارج کند.
و اما جانب افغانستان، خیلی از این گزینه در هراس نیست؛ زیرا در سیاستهای ارگ ریاستجمهوری تغییرات چشمگیری دیده میشود، از جمله اینکه آقای کرزی در حال حاضر مثل سالهای گذشته فکر نمیکند و فقط در پی ادامۀ قدرتش است تا در صورت عدم حضور ایالات متحده، بهسادهگی بتواند به این خواستهاش برسد. این خواسته ممکن است از طریق دستکاری در انتخابات، همپیمانی با حزب اسلامی و طالبان و نیز حمایت از یکی از نامزدانِ مورد نظر بهسادهگی به دست بیاید که در حال حاضر، بهشدت در این راستا فعالیت ادامه دارد. این برنامه زمانی محقق خواهد شد که پای ایالات متحده و جامعۀ جهانی در میان نباشد؛ زیرا در صورتی که آنان حضور داشته باشند، به هیچ وجه نخواهند گذاشت که آقای کرزی مخالف ارزشهای دموکراتیک و بر ضد سرمایهگذاریهای میلیاردی جامعۀ جهانی، کاری انجام دهد.
با این حال، به نظر میرسد که مسالۀ امضای پیمان امنیتی، وارد فاز دیگری شده است؛ فازی که در آن جانب ایالات متحده و آقای کرزی و همراهانش، هیچکدام به دنبال ترمیمِ سوءتفاهمها و اشتباهات نیستند. بل هر کدام سعی دارند که به نوبتِ خود از این شرایط سود ببرند. بنا بر دادههای موجود، گزینۀ صفر برای ایالات متحده سودمندتر از حضور و استقرار در افغانستان است. زیرا فشار اذهان عامۀ امریکا، رسانهها و منتقدان حکومتِ اوباما زیانبارتر شدهاند و همچنان بار سنگین مصارف جنگ افغانستان، اقتصاد ایالات متحده را تضعیف کرده است. از این رو، هر آن ممکن است که ایالات متحده خروج را بر استقرار ترجیح دهد و با خروج نیروهای ایالات متحده، قطع کمکها و همکاریهای جامعۀ جهانی و ناتو از افغانستان نیز حتمی خواهد بود.
در برابر، نرمشِ بیش از حد آقای کرزی در برابر تروریسم، آزادی تروریستان، افزایش ناامنی، انتخابات برگزارناشده، ناتوانی حکومت در تجهیز و تسلیح نیروهای امنیتی، قطع بودجههای عمرانی و ضعف حکومت در تأمین آن، همه و همه از مسایلیاند که به یقین بحران شدیدی را دامنگیر افغانستان خواهد کرد.
اکنون در چنین وضعیتی، سرنوشت دموکراسی چه خواهد شد؟
احتمال میرود که نیروهای تروریستی حکمتیار و ملاعمر جای مفهومی را که ۱۲ سالِ آزگار مردم افغانستان و جهان برای آن قربانی داده اند، بگیرند و سناریوی دموکراتیزه کردنِ کشوری به نام افغانستان، با استقرار یک تراژدی مشابه دهۀ هفتاد پایان یابد. اما بدون شک آنچه گفته شد، هرچند مبتنی بر شواهد است، اما صرفاً یک پیشبینی و گمانه بهحساب میآید. هنوز هم فرصت باقیست تا یک عزمِ راسخ، مردمی و آگاهانه شکل بگیرد و از روزنۀ انتخاباتِ پیشِ رو و یک آجندای ملی، آیندۀ افغانستان به نحو مطلوب رقم بخورد. مردم، نخبهگان، سیاستمداران و بهویژه نامزدانِ دلسوزِ انتخابات ریاستجمهوری، باید اوضاع حساسِ کشور را دریابند و فارغ از تمامِ اختلافاتِ جزیی، جناحی و سلیقهیی، روی یک طرح و آجندای بزرگِ ملی تفاهم و توافق کنند و با تمسک به آن، افغانستان را از دور باطلِ ناکامی به آیندههای سرشار از موفقیت گذار دهنـــد.
Comments are closed.