احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالغفور آرزو - ۲۳ سرطان ۱۳۹۸
یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است؟
ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری
با مرور «قطعنامۀ مشترک کنفرانس بینالافغانی صلح در دوحه» دریافتم که اشتراککنندهگان چون حافظ نگاه صوفیانه به صلح داشته اند، نه ارادۀ معطوف به گفتمان. مدعیان روشنفکری و نوازندهگان خرد نقاد به جای لب جنباندن فقط سر جنبانده اند. در این نبشته مخاطب من چنین مدعیانی است.
«کنفرانس صلح در دوحه» نشست بینالافغانی است و مردم افغانستان قریب به صدر درصد مسلمان. پس گفتمان دوحه گفتمان درون دینی است.
یکی از پرسشهای مهم و فربه در بین قرآنپژوهان این است:
– نظام سیاسی (دولت-حکومت) امری الهی است یا مدنی؟
به این پرسش دو پاسخ ارایه شده است. اصولگرایان باور دارند که نظام سیاسی امری الهی است. بدین معنا که کلام مجید ساختار سیاسی را مشخص کرده، ارزشها و معیارهای نظام سازی و ساختار نظام در متن مقدس مشخص است. به باور این قرآنپژوهان نظام اسلامی مشروعیت خود را از شورای حلوعقد میگیرد و در رأس چنین نظامی امیرالمومنین قرار دارد. چنین نظامی از رأی مردم، مشروعیت نمیگیرد بل مشروعیتبخش مردم است. چنین نظامی در قاموس سیاسی نظامی است تئوکراتیک. برایند آن تئوکراسی است.
-برخی دیگر از قرآنپژوهان باور دارند که نظام سیاسی امری مدنی است. با این ضرباهنگ باور دارند که از متن مقدس نمیتوان ساختار سیاسی استخراج کرد. ارزشهای سرنوشتساز و آخرت پرور در کلام مجید مبرهن است، اما ساختار سیاسی هرگز. چون قرآنکریم برای همۀ زمانهاست و فرایند تکامل اجتماعی امری متداوم و متغیر، بنابراین واقعیت خداوند بزرگ صلاحیت نظام سیاسی را به انسان تفویض کرده است. نظام شاهی، نظام مشروطه، جمهوری، نطام ریاستی، پارلمانی، فدرالی… برایند ارادۀ انسان است که بنابر بافتار اجتماعی گزینش میکنند. تاریخ اسلام نیز دال بر چنین فرایندی است. هیچکس نگفته است که نظام امیر عبدالرحمان خان، شاه امانالله خان، جمهوری داوودخان، دولت اسلامی، امارت اسلامی، جمهوری اسلامی، حکومت وحدت ملی غیر اسلامی است. ساختار با ارزشها تبیین میشود نه بر عکس. سه مادۀ اول قانون اساسی جمهوری افغانستان را هویت اسلامی میبخشد که با جمهوری غربی متفاوت است حتا جمهوری اسلامی افغانستان با جمهوری اسلامی ایران و جمهوری اسلامی پاکستان نیز تمایزهای ژرف دارد.
به هر روی، این نحله با این فهم و فراست ساختارها را امری مدنی میدانند نه الهی؛ و باور دارند که رأی آزاد مردم مشروعیتبخش است. برایند این فرایند دموکراسی است البته این دموکراسی نیز با دموکراسی غربی تمایزهای اساسی دارد.
جمهوری اسلامی و امارت اسلامی نسبتهای متقارن دارند، اما تمایزهایشان نیز اساسی است. چگونگی مشروعیت، این تمایز را آشکار میکند.
در قطعنامۀ دوحه هیچ اشارتی به جمهوریت نظام نشده است بل بافتار قطعنامه بیشتر با دیدگاههای معطوف به امارت اسلامی هماهنگ است.
پرسش این است آنانی که از دولت موقت تا امروز سنگ جمهوریخواهی، دموکراسی، آزادی بیان، حقوق برابر زن با مرد، انتخابات، تفکیک قوا، حقوق بشر، سکولاریسم… میزدند و در کابینههای چندگانۀ جمهوری اسلامی
وزیر بوده اند و حکومتسالار، چگونه
این عقبگرد را توضیح میدهند چسان با قطعنامهیی همآوا شده اند که با دیدگاه و کارنامۀ شان نسبتی ندارد.
از جهت دیگر، آنانی که با امارت اسلامی «جهاد» کرده اند و جمع کثیری در زیر چتر داعیه و فرماندهیشان به خدا پیوسته، چه توضیحی دارند؟
صلح، خیر است و ضرورت حیاتی جامعۀ ما. باید عاقلانه و مومنانه به سمت صلح پایدار حرکت کرد؛ در این فرایند انعطاف اصل است اما گفتمان صلح نیازمند لب جنباندن خردمندانه است نه سر جنباندن فرصتطلبانه.
پیشنهاد: حامیان جمهوری اسلامی و امارت اسلامی باید باب گفتوگوی درون دینی را بر روی چگونگی ساختار سیاسی بگشایند. بافتار صلح در ساختار نظام سیاسی بازتاب مییابد. جریانسازی چنین گفتمانی مقدمۀ صلح و دگرپذیری پایدار است.
نتیجه: قطعنامۀ دوحه بیانگر بازی برد برد حامیان امارت اسلامی است و مدعیان دموکراسی، جمهوریت… باد در کف دارند و بس. طنز گریهیی است متبسم.
طنز نگارشی: تا آن جایی با نامهنگاری در حوزۀ دینی آشنایی دارم، بسم الله الرحمن الرحیم سر لوحه و سر آغاز هر نبشتهیی است. سر آغاز ۱۱۳ سوره در کلام مجید:
بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید در گنجی حکیم
در قطعنامۀ دوحه نام کنفرانس مقدم بر بسم الله الرحمن الرحیم نوشته شده است که با اسلوب نامهنگاری درون دینی مغایر است:
قطعنامۀ مشترک کنفرانس بینالافغانی صلح در دوحه: بسم الله الرحمن الرحیم
Comments are closed.