احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۸ سرطان ۱۳۹۸
بسمالله الرحمن الرحیم
در اینجا نظریۀ کاوشگرانۀ تیم وفاق ملی را مبتنی بر یکی از نظریههای بحران در روابط بینالملل، یعنی نظریه «بحران توماس اسپریگینز» برایتان پیشکش میکنم. اسپریگینز برای فهم نظریه سیاسی، چهار مولفه را به عنوان یک پارادایم جایگزین برای کشورهای در حال منازعه و گسست، مانند افغانستان، مورد توجه و دقت نظر قرار داده است.
اول، مشاهده بحران برای کشورهای استبداد زده و استبدادی
تیم وفاق ملی باور دارد که بحران افغانستان از استبداد و عدم مشروعیت سرچشمه گرفته است، ما با یک کشور و رییسجمهور غیرمتعارف مواجه هستیم که میخواهد تمام روندهای سیاسی، اداری، اقتصادی و حتا فرهنگی را به تنهایی مدیریت کند و هندسۀ اقتدار سیاسی را در جامعۀ کثرتگرای افغانستان در اختیار خود داشته باشد.
رییسجمهوری که تحمل همکاران راهبردی خود را ندارد و این مسأله در طول پنجسال حکومتداریشان برای تمام مردم هویدا و روشن شد؛ بنابراین موضوعی که مردم را بهسوی بحران دامنهدار سوق میدهد، عدم مشروعیت حکومت است. به همین سبب است که بسیاری از احزاب سیاسی، شورای نامزدان انتخابات ریاستجمهوری و برخی نهادهای حقوقی، برای ادامۀ کار رییسجمهور پس از اول جوزا هیچ مبنای حقوقی و قانونی ندارند.
تیم وفاق ملی همین مولفه (مشاهدۀ بحران) که از استبداد و عدم مشروعیت سرچشمۀ میگیرد را مورد بررسی و دقت نظر قرار داده است. اندیشۀ توتالیتریسم سران حاکمیت، فقدان باور سیاسی، سنت سرکوبگر و فقدان سنت کثرتگرایی فرهنگی – سیاسی، موجب شده است تا افغانستان در بدترین و پُرتلاطمترین وضعیت قرار گیرد.
ریشههای بحران
دومین گام در نظریه اسپریگینز، ریشههای بحران است. ریشه بحران از نظر ما تسلط یک عدۀ محدود و معدود بر قدرت است. من پیشتر اشاره کردم که از نظر تاریخی، ما به یک استبداد بیپیشینه روبهرو هستیم. از نظریه هویتی، امروز افغانستان با چالش عدیدۀ مواجه است. ریشه بحران از نظر ما قبضۀ قدرت توسط یک مشت معدود کسانی است که هیچگاهی با سنتها و بحران افغانستان نفس نکشیده و همدلی نداشتهاند. اما متأسفانه روند حاکمیت را با حمایت برخی حلقات خارجی به دست گرفتهاند و روز به روز به عنوان متغیرهای تأثیرگذار دامنۀ چالش کشور افزایش میدهند.
نظم مطلوب؛ حکومت وفاق ملی
سومین گام در نظریه اسپریگینز، برای فهم نظریههای بحران در کشورهای مانند افغانستان، نظم ایدهآل و مطلوب است، از نظر تیم وفاق ملی، نظم ایدهآل و مطلوب تشکیل «حکومت وفاق ملی» است. حکومتی که بر فرایندههای حقوق شهروندی، داعیه عدالت اجتماعی و رفع تبعیض سازمان یافته، متعهد باشد. در حالی که در ساختار حکومت کنونی افغانستان، این مولفهها از حلقههای مفقود و غایب هستند. در نظر گرفتن این سازهها در نظام حکومتداری و فرایندهای خشونتمحوری میتواند زمینۀ دولت و ملتسازی را از نظر تاریخی به افغانستان مهیا سازد و همچنان سرچشمههای بحران افراطیت و تسلط یک عدۀ محدود غربزده و غربگرا که آشنایی با سنت ما ندارد را مورد پرده برداری و رمزگشایی قرار دهد.
تیم وفاق ملی با داعیۀ عدالتطلبی مبازرات خود را آغاز کرده است، این تیم با یک نامزد قوی و نیرومند با رویکردهای روشنفکرانه، سیاستورزانه و عالمانه و کارشناسانه به دور از فرایندهای پوپولیستی وارد میدان شده است.
مردم افغانستان این نشانی بزرگ و ریشهدار را همچنان مورد پشتیبانی خود قرار میدهند. تیم وفاق ملی به خانوادۀ بزرگ جهاد و مقاومت مردم افغانستان بستهگی و تعلق دارد. به قهرمانی تعلق دارد که در دفاع از آزادی کشور نه تنها در منطقه بلکه در فرایندهای فرامنطقهیی به عنوان یکی از مردان آهنین در دورۀ جنگ سرد تبارز کرد. این کتلۀ بزرگ متعلق به قهرمان ملی کشور، شهید احمدشاه مسعود است. تاریخ و نسل فردای افغانستان مبارزات آن مرد را فراموش نمیکند که چه تلاشهای برای آزادی این کشور انجام داد و چه آلگوی را برای نسل جوان ما به یادگار گذاشت. این الگوی کمی نیست، این پارادایم نجات از سلطۀ بیگانه برای همیشه به نسل ما الهامبخش و طنینانداز میباشد.
ما از چنین نشانی نمایندهگی میکنیم و به توکل خداوند رویکردهای عدالت محورانه را بدون تفوقطلبی قومی در دستور کار خود قرار خواهیم داد و خواستار جامعۀ کثرتگرا و چند صدایی هستیم، از نظر ما جامعۀ چند صدایی و کثرتگرا هرگز محکوم فروپاشی نیست، بلکه جامعۀ تک صدایی است که افغانستان را به طرف بیثباتی، استبداد و دیکتاتوری سوق میدهد.
راه بیرون رفت از بحران
آخرین بند از نظر اسپریگینز در روابط بینالملل، راه بیرون رفت از بحران است. تیم وفاق ملی برای نجات افغانستان از بحرانهای مزمن و نفسگیر که این کشور را از دورن دچار مشکل میسازد، الگوی رفتاری را در سطوح داخلی و بیرونی نجویز میکند.
در سطوح داخلی منش عقلانیت، سیاسی رویکرد تیم وفاق ملی را تشکیل میدهد، ما به کسانی که امروزه حامی افراطگراییاند، باور نداریم و مجال نخواهیم داد. ما خواستار یک افغانستان واحد مستقل، عاری از تبعیض، بر مبنای میزان کلان شهروندی هستیم؛ در عرصههای داخلی بحث عقلانیت و اعتدال میتواند به عنوان نگرش غالب ما را حتا از چالشهای تاریخی نجات دهد، در این عرصه ما «منشور وفاق ملی» را تهیه کردهایم و نسخههای آن در اختیار تک تک شهروندان قرار خواهد گرفت.
تیم وفاق ملی تمام این عرصهها را با دیدهگاه عالمانه و کارشناسانه مورد کاوش قرار داده است و در سیمنارها و نشستهای مختلف این بحث مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت. بنابراین، تیم وفاق ملی بر نقش شهروندان در دولتداری و کنشهای اخلاقی و سیاسی باور دارد. ما به سیاستی که با حیله و نیرنگ باشد نه گفتیم.
به همین دلیل است که هستههای اولیه تیم وفاق ملی را جوانان، اصلاحطلبان و افراد افغانستانشمول تشکیل میدهد. من شاهد بودم در زمان ثبت نام انتخابات، چهرههایی که از ایشان به عنوان بانک رأی تعبیر میشوند، به آقای احمدولی مسعود مراجعه داشتند، اما هرگز مورد قبول قرار نگرفتند. ما میخواهیم که ظرفیت حکومتداری را برای مردم افغانستان مورد توجه و دقت نظر قرار دهیم. ما چهرههای متخصص و شایسته را در تیم خود داریم که درک عمیق از روابط بینالمللی و عرصۀ جامعۀ بینالمللی دارند تا کشور خود را در کنشهای بینالمللی مدیریت کنند. ما در وضعیت ژیوپولتیک و ژیواستراتژیک قرار داریم، اگر در این وضعیت با استفاده از سیاست خارجی کشور را مدیریت نکنیم، هیچگاه از جنگهای نیابتی خلاصی نخواهیم یافت. موقیعت ژیوپولتیک، ژیواستراتژیک و ژیواکونومیک ما ایجاب میکند که چنین روندهای را با استفاده از دیدگاه عالمانه و مورد بررسی قرار دهیم و با دیدهگاهای متفاوت وارد عرصههای سیاسی و حکومتداری شویم.
امیدوار هستم که نسل جوان و نخبۀ افغانستان که برای کثرتگرایی میاندیشند، تیم نخبه و ملیِ وفاق ملی را مورد حمایت قرار دهند.
در عرصۀ سیاست خارجی ما هر نوع استعمار بیگانه را چه به شکل کلاسیک خاک را تحت سلطه قرار میدهند و چه بهشکل مدرن باشد، نفی میکنیم و سلطۀ پُست مدرن که نخبهگان یک جامعه را میگیرد، از نظر ما مردود است؛ زیرا ما به یک افغانستان مستقل و متحد و تجزیه ناپذیر باور داریم.
در بحث پسا طالبان، تیم وفاق ملی چهار گزینه را مورد توجه قرار داده است؛ بحث مدرنیتهستیز که تمام وجوه دنیا مدرن را نفی میکند. امروزه این گفتمان طالبان است که در برابر افغانستان مدرن قرار دارند و میجنگند و با حمایت شمار از قدرتهای منطقه و فرامنطقه به شکل یک گفتمان قدرتمند مطرح شده است.
این گفتمان را ما مورد کنکاش قرار دادیم و رویکرد دوم مدرنیته پذیر همان نگرش دنیا غربی است. برخیها بدون اینکه با سنتهای تاریخی خود نفس بکشند جذب این نگرش شدهاند و بدون هیچ مکثی تحت سلطۀ آن قرار میگیرند، ما این دیدهگاه را نیز شناسایی کردیم. رویکرد سومی مدرنیته گریز است، زمانی که ما در دنیا انفجار اطلاعاتی قرار داریم و جهان به دهکدۀ کوچک تبدیل شده است. توان مقامت در برابر نگرش را نداریم، اما انزوا و گریز از مدرنیته در دستور کار خود قرار دارد. ما نمیتوانیم بگویم: کاری با دنیای بیرونی نداریم، نماز میخوانیم و نیایش میکنیم، در دنیا مدرن چنین کار امکانپذیر نیست، دنیای جدید از طریق ماهواره به درون خانههای ما نفوذ میکند و شبکههای مجازی جبر تاریخ به ما آموخته و تجربه تاریخی به ما میآموزد. پس نه رویکرد مدرنیته گریز و مدرنیته پذیر را به طور مطلق و جزماندیش مورد پذیرش قرار نمیدهیم، ما رویکرد چهارم که رویکرد مدرنیته گزین است و با عقلانیت گزینش میشود را در برنامۀ خود داریم.
روندهای جهانی که با فرهنگ ما همخوانی دارد را با عقلانیت گزینش میکنیم. ما از نظر فرهنگی، میتوانیم با دنیا غرب تعامل داشته باشیم، اما سلطۀ نظامی غرب را قبول نمیتوانیم که به حاکمیت ملی صدمه میرساند، ما با رویکردهای جدید جامعه میتوانیم تعامل داشته باشیم، ما تیم برنامه محور هستیم که با در نظر داشت مناسبات سیاسی و اجتماعی، ملی و بینالمللی، وارد میدان سیاست شدیم و امیدواریم که این داعیه عدالت طلبی از طرف شما مردم عزیز مورد حمایت قرار گیرد.
به امید یک افغانستان، آزاد، آباد، مستقل و عاری از تبعیض.
Comments are closed.