احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۸ سرطان ۱۳۹۸
طالبان درحالی از کشته شدنِ بیش از سی کماندوی ارتش در ولایت بادغیس خبر میدهند که مقامهای امریکایی، پیشتر از پیشرفت در گفتوگوهایِ صلح خبر داده بودند؛ گفتوگوهایی که برای مردم در هـالهیی از ابهام قرار دارد و موضعِ حکومت نیز در قبالِ آن در میانِ هراس و استقبال در نوسان است.
سخنگوی طالبان در بیانیهیی اعلام کرده که کماندوهای ارتش در منطقۀ «میدهقل» ولسوالی آبکمری با کمیـنِ طالبان روبهرو شدهاند که در اثر آن، ۳۹ نفرِ آنها کشته و ۱۶ نفر دیگر به اسارت درآمدهاند. همچنین در این بیانیه ادعا شده که تعدادی از سربازانِ امریکایی نیز در این درگیری کشته شدهاند.
به این حادثۀ تأسفبار، از دو زاویه میتوان نگاه کرد: نخست، از زاویۀ صلحی که با طالبان روی دست است و نسبت به آن، محافل خارجی و داخلی اظهار امیدواری کردهاند. دوم، از زاویۀ مهارتهای نظامی با در نظرداشتِ روانشناسی جنگ.
مسلماً وقتی سخن از «پیشرفت در امرِ صلح» به میان میآید، میباید اولاً این پیشرفت در ادبیاتِ مذاکرهکنندهگان و ثانیاً در کنشهای فیزیکی و میدانیِ آنها رونما گردد. به این معنا که توقع میرود به موازاتِ اعلام امیـدواریها نسبت به برنامۀ صلح، از شدتِ درگیری و خونریزی در ولسوالیها و قریههایِ کشور کاسته شود؛ زیرا این کاهش نشانۀ عینیِ افزایش همپذیری و روحیۀ صلحطلبی میتواند باشد. خُب، بازهم شاید پاسخ داده شود که اولاً طالبان در سلسلۀ گفتوگوهایشان هیچ تعهدی به آتشبس نکردهاند و حتا مفاد قطعنامۀ پایانیِ نشستِ دوحه مبنی بر حفاظت از جانِ غیرنظامیان و مؤسساتِ عامالمنفعه را برای خود غیرالزامآور دانستهاند. در این منطق، طرفهای اصلیِ مذاکره، امریکا و طالبان اند که منظور از پیشرفت نیز پیشرفت در اشتراکِ منافعِ آنها در افغانستانِ آینده تلقی میشود.
اگر این را بپذیریم، بازهم حمله بر سربازانِ امریکایی در بادغیس که سخنگوی طالبان آن را گزارش کرده، ناقضِ گزارۀ فوق است. فراموش نباید کرد که امریکا یک «هژمون و ابرقدرت در نظام بینالملل» است و طالبان «گروه تروریستیِ فاقد دولت و سرزمین». حتا اگر گزارش طالبان از کشتنِ چند سربازِ امریکایی در بادغیس دروغ باشد، بازهم این دروغ حمله بر پرستیژ و وجهۀ نظامی ـ سیاسیِ امریکا در جهان خواهد بود.
با این وصف، میباید گفت که داستانِ صلح در مسیری مجهول و نامتعارف جریان دارد که ماهیتِ آن به مردم و به دولت افغانستان معلوم نیست و فقط امریکا از اسرار و رموزِ آن آگاه است!
زاویۀ دوم برای پرداخت به حادثۀ شهادتِ سیوچند تن از کماندوهای ارتش، مهارتهای نظامی با در نظرداشتِ روانشناسی جنگ است.
مهارتهای نظامی، نکاتِ فراوانی به گفتن دارد، بهویژه در عصر و زمانهیی که نظامیگری منهای دانش و تجربه، نوعی خودکشی به حساب میآید. مهارتهای نظامی اگر از یکطرف از دانش نظامی و تکنالوژیِ فیزیکی استفاده میکند، از سوی دیگر بر مولفههای نرمِ قدرت واقف است. مهمترین نکته در نظامیگری، نظم و هماهنگیِ نیـروها برای نیل به اهداف، و اصلیترین مولفه در قدرت نرم نیز تقویت روحیۀ سربازان و تولید انگیزه و جسارت برای دفاع از کشور است. این در حالی است که مقامهای محلیِ ولایت بادغیس گفتهاند که نیروهای ویژۀ ارتش از مرکز بدون هماهنگی با حکومتِ محلی و پایگاه ارتشِ ۲۰۷ ظفر به منطقۀ ناامنِ آبکمری وارد شدهاند.
مسلماً اگر هماهنگیِ لازم صورت میگرفت، نیروهای ویژه در جایی فرود نمیآمدند که در کمینِ طالبان غافلگیر و قتلعام شوند و انعکاسِ خبرِ این غافلگیری و قتلعام، روحیۀ سربازانِ بعدی را تضعیف کند.
نیروهایِ ویژه یا کماندو همانطور که از نامشان پیداست، تعلیماتِ ویژه دیدهاند و هزینۀ بیشتری را دولت برای پرورشِ آنها به مصرف رسانیده است. اما در همین بادغیس در عرضِ چند ماه گذشته، شمارِ قابل توجهی از آنها در اثر نبود تدبیر و هماهنگی به شهادت رسیدهاند. این وضع، معلولِ فساد در رهبریِ وزارتهای دفاع و داخله است؛ همین دو نهاد و وزارتخانهیی که فقط با یکروز گشتن در دهلیزهای آن میتوان بویِ فساد ساختاری، عقبماندهگیِ ذهنی و سازمانی و بیکارهگی و بطالت را از آن استشمام کرد.
Comments are closed.