احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمـد عمــران - ۰۶ اسد ۱۳۹۸
به نظر میرسد همزمان با آغاز رسمیِ پیکارهای انتخاباتی، گفتوگوهای صلح با طالبان نیز به مراحل جدی و حساسِ خود رسیده است. آنگونه که مقامهای امریکایی اطلاعرسانی میکنند، احتمالاً بهزودی توافقنامهیی میان هیأت گفتوگوکنندۀ این کشور با طالبان به امضا خواهد رسید. در همین حال، زلمی خلیلزاد نمایندۀ وزارت خارجۀ امریکا در امور صلحِ افغانستان صبح روز یکشنبه در صفحۀ توییترش نگاشته که پس از توافقهایی که میان امریکا و طالبان به دست خواهد آمد، گفتوگوهایِ هیأت افغانستان نیز با هیأت طالبان آغاز میشود. به گفتۀ آقای خلیلزاد، این هیأت شامل نمایندهگان حکومت، جامعۀ مدنی و زنان خواهد بود که بتوانند دیدگاه کُلِ جامعۀ افغانستان را به هیأت طالبان منتقل کنند.
با آنکه امریکاییها نسبت به روند گفتوگوهای صلح بسیار خوشبین به نظر میرسند و برخی کشورهای اروپایی نیز از گفتوگوهای فعلی به رهبریِ امریکا استقبال کردهاند، ولی به نظر نمیرسد که بتوان بهزودی به توافقی میان طالبان و هیأت افغانستان دست یافت. آنگونه که ظواهر قضیه نشان میدهد، امریکاییها بیشتر تمرکزِ خود را روی مسالۀ خروج نیروهایشان از افغانستان و عدم تهدید کشورهای دیگر از سوی طالبان گذاشته و بحثهای دیگر به ویژه در مورد نظام و ساختار سیاسیِ کشور را به هیأت افغانستان وا میگذارند.
با آنکه نظامیانِ امریکایی تأکید دارند که خروج نیروهای این کشور از افغانستان «منوط به شرایط» خواهد بود، ولی این نگرانی وجود دارد که امریکاییها دیگر نخواهند توانست جنگشان را با طالبان ادامه دهند. موضع رییسجمهوری امریکا در این مورد بسیار بسیار روشن و آشکار است، هرچند که برخی تحلیلگران به این باور استند که میان آنچه آقای ترامپ میگوید با سیاستِ رسمیِ این کشور تفاوتهایی وجود دارد ولی این موضوع را نمیتوان نادیده گرفت که رییسجمهوری یک کشور حرفِ اول و آخر را در مورد تصمیمگیریهای کلان میزند و نه آنگونه که برخیها تفسیر میکنند که سیاست اصلی و فرعیِ کشورها میتواند متفاوت باشد.
سیاست امریکا در حال حاضر چیزی است که از زبانِ آقای ترامپ بیرون میشود. او بهطور واضح مخالفِ حضور نیروهای امریکایی در خاک افغانستان است. به نظر میرسد که یک بارِ دیگر امریکاییها به پاکسـتان اعتماد کردهاند و تلاش میکنند که کاری انجام ندهند که این کشور را از خود برنجانند. اینکه پاکستانیها واقعاً چه کردند که با وجود سیاستهایِ دومین مغز متفکر جهان ـ که موفق شده بود این کشور را در انزوای مطلق قرار دهد! ـ توانستند خود را از انزوا بیرون کنند، هنوز مشخص نیست. اما این نکته دیگر محرز شده که انزوای پاکستان از سوی دومین مغز متفکر جهان گزافهگویییی بیش نبوده است. حالا در چنین وضعیتی به نظر نمیرسد که به مغز ارگ و دومین متفکر جهان چیزی به نام راهحلِ مسأله خطور کنـد.
از چند روز به اینسو ارگ کاملاً هنگ کرده و کُل هم و غمِ خود را روی مسالۀ انتخابات گذاشته است. انتخاباتی که معلوم نیست با تسریع روند گفتوگوهای صلح برگزار میشود و یا خیر. چون بسیار احتمال دارد که اگر گفتوگوهای صلح به نتیجه برسد، انتخابات برگزار نشود و طرفهای مذاکره روی مکانیسمِ دیگری برای تقسیم قدرت سیاسی موافقه کنند. البته این مسایل به خوشآیند و بدآیندِ کسی ارتباط ندارد. در حال حاضر متأسفانه تصمیم اصلی را در مورد آیندۀ افغانستان بیشتر از مردم این کشور، امریکاییها میگیرند. آنها هستند که گفتوگوهای صلح را آغاز کردهاند و آنها هستند که میتوانند به هر شکلی که خواسته باشند، با طالبان به توافق برسند. شاید آنها این خبط سیاسی را انجام ندهند که دستِ طالبان را بگیرند و به جای اشرفغنی بشنانند ولی بدون شک نظراتِ طالبان برایشان در مورد برگزاری و عدم برگزاری انتخابات مهم است.
طالبان انتخابات را میکانیسمِ معقولی برای انتقالِ قدرت نمیدانند. آنها بدیلهای دیگر برای حل مشکلِ زعامت در کشور دارند که در زمان تسلط خود بر کشور آن بدیلها را به اجرا گذاشتند. حالا هم نباید بسیار خوشبین بود که طالبان نسبت به دهۀ هفتاد تغییر کردهاند و مثلاً طالبان بنیادگرا، حالا به طالبانِ نولیبرال تبدیل شدهاند. نه چنین اتفاقی نیفتاده و آنهایی هم که از تغییر تفکر و بینشِ طالبان سخن میگویند، هیچ چیزی از اصل و بنیاد این گروه نمیدانند. طالبان تا همین لحظه که گفتوگوهای خود را با امریکاییها پیش میبرند، همان طالبانی هستند که دو دهه پیش بخشهایی از افغانستان را به کمکِ برخی سازمانهای منطقه به اشغال درآورند و حکومتی را ایجاد کردند که مهمترین وظیفهاش شلاقکاری مردم بود.
متأسفانه آنچه که اتفاق افتاده، از هر جهت که نگاه کنیم، اتفـاقِ خوبی برای افغانستان نیست. آقای ترامپ وقتی با چنان عصبانیتی از محو افغانستان از صفحۀ جهان سخن میگوید، باید متوجه اشتباههای کلانِ سیاستمدارانِ آن کشور و از جمله خودش نیز باشد. اگر امریکاییها باعث نمیشدند که افراد بیریشه و فاقد درایتِ رهبری و مدیریت بر سرنوشت سیاسیِ کشور از طریق تقلب و جعلکاری مسلط شوند، بدون شک امروز لازم نبود این کشور با خفت پشتِ میز مذاکره با طالبان بنشیند.
موقعیتِ امریکا در گفتوگوهای صلح، واقعاً موقعیتِ خفتآوری است. شاید در سیاست هر چیزی جایز باشد ولی دیگر نه به این اندازه؛ کشوری که خود را مهمترین قدرتِ جهان میداند و خودش به پای خود برای نابودی گروههایی که به آن حمله کرده بودند به کشور کوچکی لشکرکشی کرد، اکنون مجبور شده است با همان گروهی که آن را دشمن و تروریست خطاب میکرد، وارد صلح و مذاکره شود. آیا این موقفِ خوبی برای امریکاست؟ بدون شک خیر. ولی از قدیم گفتهاند که خودکرده را نه درد است و نه درمان.
Comments are closed.