احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۳ اسد ۱۳۹۸
تداومِ راهگیریها و سرقت در کوچهها و خیابانهایِ کابل و ناتوانیِ حکومت در مقابله با این وضع، بهتدریج منجر به ظهور و توسعۀ این فرهنگِ منحط و بزهکارانه در میانِ جوانان و نوجوانان و از آن بدتر، منجر به همزیستیِ کابل با این وضع شده است.
«همزیستی» در تعریفی ساده یعنی: زندهگی افراد و گروههایی با یکدیگر درحالیکه شاید مناسبِ ذوق و حالِ یکدیگر نباشند. از این لحاظ، همزیستی با خود مفهومِ تساهل و تسامح را نیز حمل میکند؛ چرا که در غیر آن، همزیستی ممکن نمیگردد!
در ارتباط به مقابله با فرهنگِ سرقت و زورگیری و راهکارهای مقابله با آن توسط حکومت، زیاد نوشته شده و بخشی از این نوشتهها حتا تخصصی و کاربردی بودهاند و دستورالعملهایِ جامعی را نیز برای مقابله با این وضع پیشنهاد کردهاند. اما به صورتِ خلاصه تمام نوشتهها و تحلیلها در ارتباط با این وضعیت در کابل، بر دو گزینۀ مبارزۀ سخت و نرم تأکید میکردند. گزینۀ مبارزۀ سخت، به مبارزۀ فیزیکی و قاطع با مجرمین در حین و تدارکِ انجامِ اعمالِ مجرمانه حکم میکند و گزینۀ نرم به مبارزه با بسترها و زمینههایِ جرم، از مسایل فرهنگی گرفته تا نابسامانیهای مادی، رهنمود میدهد.
از اوضاع و احوالِ حکومتِ افغانستان میشد به این نکته پی برد که مبارزۀ نرم و زیربنایی با فرهنگِ بزهکاری از توانِ آن خارج است و نمیتواند به جنگِ فقرِ مادی و معنایی در حالتی برود که خود در میدانِ جنگِ فیزیکی با تروریستان آنهم با پولِ خیراتیِ جامعۀ جهانی بهسر میبرد و این پول خیراتی نیز توسط کارگزارانِ حکومت زیر نامهایی چون «معلم و سرباز خیالی» تاراج میشود. در واقع، چنین حکومتی را دزدانِ محترم و درسایهنشستهیی تشکیل دادهاند که در کمالِ وقار و متانت معاشِ هزاران سرباز و معلمِ خیالی را از محلِ کمکهای جامعۀ جهانی به جیب میزنند و در پشتِ تریبونها از عشق به خدا، وطن و وظیفه سخن میگویند.
با اینهمه، گمانِ مردم این بود که این دزدانِ محترم و مدالونشاندار آنقدر توانایی و لیاقت دارند که بتوانند دزدانِ نامحترمِ چاقوبهدست را از کوچهها و خیابانها و میـدانهایِ قمار و بساجاهایِ دیگر چنان جمع کنند که دیگر ترسِ از پولیس و مجازات، آنها را سربهزیر و کانونهای تجمعشان را متلاشی سازد. ولی تجربه نشان داد که چنین کاری یعنی مبارزۀ سخت نیز از دزدانِ محترم و مدالدار ساخته نیست و شاید هم دزدانِ راهگیر و نامحترم در یک زنجیرۀ منطقی به همین دزدانِ محترمی وصل شوند که بر سینۀ خود نشانِ افتخار دارند و به پاسِ خدماتِ خستهگیناپذیرشان مورد تحسین قرار میگیرند.
مسلماً نمیتوان پیوند میان فقر و بیکاری با سرقت و راهگیری را نادیده گرفت، اما نباید تمامِ این معضلِ بزرگ و چندبُعدی را معلولِ فقر و بیکاری شمرد. یک علتِ عمده در گسترشِ دامنۀ سرقتها و زورگیریها در شهر کابل، ناتوانی و عدم کفایتِ پولیس در برخورد با مجرمان است. پولیسِ کابل در نهایتِ امر توانسته به گونۀ موردی آنهم پس از مراجعۀ مردم و شاکیان، سارق یا سارقانی را دستگیر کند. اما اینکه باندها و شبکهها را شناسایی کند و کانونها و مکانهایِ جرمخیز را زیر نظر بگیرد و سقفِ امنِ راهزنی در کابل را فرو بریزاند، هیچ کارِ درخوری انجام نداده است.
متأسفانه در نتیجۀ چنین وضعی، دو اتفـاقِ بسیار بد در کابل رخ داده است:
نخست اینکه هشر روز جوانان و نوجوانانِ صرفاً هیجانطلب و ماجراجو بدون آنکه فقر یا بیکاری دامنگیرشان شده باشد، به جمعِ دزدانِ گردنهگیر اضافه میشوند و با کسب موارد موفقیت و تثبیت لیاقتشان در سرقت، بهتدریج صاحبِ نوچه و باند و شبکه میشوند.
دوم اینکه شهروندانِ کابل هر روز در مواجهه با این اتفاقات، و ناامیدی و حتا بیاعتمادی نسبت به پولیس، سرقت و زورگیری را به عنوان یک واقعیتِ فرهنگی پذیرفتهاند و به همزیستی و مُـدارا با این واقعیتِ کریه و ناپسند تن سپردهاند.
Comments are closed.