احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





وعده های سر خرمن غنـی

گزارشگر:احمدعمران - ۲۲ اسد ۱۳۹۸

از زمانی که مبارزات انتخاباتی آغاز شده، تیم « دولت ساز» به صورت لجام گسیخته و کمترین شرمی وعده های بی پشتوانه و غیرعملی به مردم تحویل می دهد. اشرف غنی که پنج سال پیش هزاران وعده برای تغییر کشور داده بود، بدون آن که یکی از آن وعده ها را عملی کرده باشد، حالا از نو وعده هایی می دهد که بسیاری از آن ها با فکاهی های روز هم سری می کنند. هیتلر دیکتاتور آلمانی می گفت هر قدر دروغ بزرگتر باشد، مردم زودتر باور می کنند. آقای غنی نیز بدون آن که روی پیشانی اش عرق شرم بیفتد، دروغ های می گوید که که هیچ عقل mandegarسالمی تحقق آن ها را باور کرده نمی تواند. مثل آن دروغگویی که پشت سرهم از سفرهای خارجی اش داد سخن می داد، تا این که کسی از میان جمعیت پرسید آیا نقشه را هم دیده اید؟ آدم دروغ گو بدون آن که متوجه اصل قضیه باشد، پاسخ داد که بلی سه روز هم در نقشه بوده ام. آقای غنی  در یکی از آگاهی های مبارزاتی اش می گوید» وعده های بسیاری را عملی کردم، به من صلاحیت بدهید که دیگر وعده هایم را نیز عملی کنم.» هیچ معلوم نیست که آقای غنی چه تصوری از زمان دارد؟ آیا او فکر می کند از گفتن دروغ های قبلی اش آن قدر زمان گذشته که حالا از آن جمعیت کسی زنده نمانده که برایش یادآوری کند که این قدر دروغ نگوید؟ مگر چند سال پیش بود که آقای غنی در کل رسانه های کشور جیغ و فریاد راه انداخته بود که افغانستان را به کشوری توسعه یافته، با ثبات و امن تبدیل می کند؟ این وعده ها در قرن گذشته یا صد سال پیش داده نشدند که مردم فراموش کرده باشند. آقای غنی به دادن چک بی محل کاملا عادت کرده و بدون گفتن دروغ های بزرگ در هیچ سخنرانی خود ظاهر نشده است. او می گوید، پنج سال پیش سکان کشوری را به دست گرفته که در فقر، ناامنی و فساد غرق بوده و حالا در ظرف پنج سال این کشور از این رو به آن رو شده است. کدام عقل سالم می تواند قبول کند که این سخنان راست است و او بوده که افغانستان را تغییر داده است. آقای غنی حداقل باید این قدر حیا داشته باشد که فعالیت های دیگران را به نام خود سکه نزند. او شاید فراموش کرده باشد ولی مردم خوب به یاد دارند که او پنج سال پیش سکانداری کشوری را به دست گرفته بود که به مراتب از امروز در وضعیت بهتر و سامان یافته تر امنیتی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی قرار داشت. حداقل در آن زمان با وجود همه مشکلات نیروهای مخالف این قدر قدرت نیافته بودند که دعوای حکومت کنند. در آن زمان مردم این قدر در وضعیت بد اقتصادی قرار نداشتند. اما حالا وضعیت چگونه است؟ آیا ما یک گام از پنج سال پیش به جلو برداشته ایم و یا هزاران گام به عقب رفته ایم؟ آقای غنی شاید از وضعیت فعلی کشور هیچ تصوری نداشته باشد، زیرا او تنها دروغ های خود و چاپلوسان اطراف خود را شنیده است. او نمی داند که او افغانستان را به سراشیب بدبختی و فقر کشانده است. او نمی بیند که دسترخوان مردم از نان تهی شده و بی کاری کارد به استخوان شان رسانده؟ آقای غنی از کدام افغانستان سخن می گوید؟ افغانستانی که به کشور فساد، ناامنی، مواد مخدر، زورگویی، چپاول و غارت تبدیل شده است؟ افغانستانی که هر روز به سمت ناامنی های بیشتر و فساد بیشتر می رود؟ مگر آقای غنی گزارش های رسانه های کشور را در مورد آدم ربایی ها، قتل ها و دزدی های کابل نمی بیند و نمی خواند؟ وقتی وضعیت مرکز کشور چنین باشد، وضعیت ولایات چگونه خواهد بود؟ شاید در طول این سال ها وضعیت زنده گی آقای غنی و برخی نزدیکان او تغییر کرده باشد، شاید طی این دوره توانسته باشد که میان مردم افغانستان به اندازه کافی به نفع هدف های سیاسی خود اختلافات قومی و زبانی به وجود آورده باشد ولی بدون تردید او کسی نیست که افغانستان را تغییر داده باشد و یا توانایی این را داشته باشد که در آینده تغییر دهد. حرف های آقای غنی حتا حرف های مفت هم نیستند، زیرا در همان حرف های مفت مقداری از واقعیت وجود دارد ولی در وعده های آقای غنی هیچ واقعیت و حقیقتی وجود ندارد. او کسی است که به شدت به قدرت تمایل سیاسی تمایل دارد و برای حفظ و به دست آوردن آن حاضر به انجام هر گونه کاری است. شدت قدرت طلبی آقای غنی با هیچ یک از زمام داران و دیکتاتورهای خون آشام جهان قابل مقایسه نیست. او به ساده گی از کشتن ۴۵ هزار سرباز این کشور سخن می گوید ولی نمی داند که او بربادی ۴۵ هزار خانواده را جشن می گیرد.  باور کردن به حرف های غنی توهین به شعور و عقلانیت خویش است. او پنج سال گذشته ناکارآمدی و خطرناک بودن خود در سیاست افغانستان را ثابت کرده است. ناکارآمدی به این معنا که او نتوانست افغانستان را از وضعیت بحرانی نجات بخشد و بیشتر آن را به سوی بحران و نابسامانی برد و خطرناک بودن به این معنا که میان مردم به دامن زندن اختلاف های قومی و زبانی پرداخت. این سیاست متاسفانه از افغانستان کشوری بر لبه پرتگاه ساخته است. هیچ معلوم نیست که فردای این کشور در موجودیت او به کجا خواهد رفت. همین حالا نگرانی نسبت گفتگوهای صلح امریکا با طالبان در میان مردم موج می زند ولی آقای غنی و تیم اش حتا نمی دانند که در این گفتگوها چه محلی از اعراب دارند. وعده های را که در این روزها آقای غنی پشت سرهم به مردم تحویل می دهد، هیچ بنیاد واقعی و عملی ندارند. او فقط یاد گرفته است که به چشم مردم خاک بزند و اعانه های جامعه جهانی را در راه های غیرمشروع به نفع خود و خانواده اش مصرف کند. رای به دولت دولت ساز رای به ویرانی و بربادی افغانستان خواهد بود و این چیزی است که مردم کاملا آن را درک کرده اند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.