- ۰۸ سنبله ۱۳۹۸
به احتمال بسیار زیاد تا چند ساعت و یا هم چند روز دیگر توافقنامۀ صلح میان امریکا و طالبان امضا خواهد شد. رسانههای خبری از دوحه مقر گفتوگوهای دو طرف خبردادهاند که تیمهای مذاکره کننده در مورد امضای توافقنامه به نتیجه رسیدهاند و زلمی خلیلزاد به همین دلیل عازم کابل شده تا سران حکومت و سیاسیون کشور را در جریان آخرین پیشرفتهای مذاکرات صلح قرار دهد. سفر محمداشرف غنی به عربستان سعودی نیز در رابطه به موضوع صلح انجام شد و گویا سعودیها به نیابت از امریکا تلاش کردند که آقای غنی را برای گفتوگوهای بعدی و انعطاف در برابر توافقنامۀ امریکا با طالبان راضی بسازند. هر چند که رضایت یا عدم رضایت آقای غنی هیچ گره از مشکل را باز نمیکند. امریکاییها در نوزده سال گذشته چنان در مسایل افغانستان دست باز داشته اند که بهتر از رهبران پوشالی افغانستان به سازوکارهای این کشور آشنا هستند و میدانند که چگونه با کسانی که با امکانات خودشان در ارگ نشسته اند، برخورد کنند. مگر وقتی که امریکاییها با ما پیمان استراتژیک امضا کردند، از ارگنشینان پرسیدند که نظر آنها در مورد پیمان چیست. شب هنگام زمانی رییسجمهوری پیشین در خواب خوش فرو رفته بود، کماندوهای امریکایی وارد ارگ شدند و پس از آن نیز بارک اوباما رییسجمهوری پیشین امریکا با متن پیمان از راه هوا وارد ارگ شد و با حامد کرزی پیمان استراتژیک امضا کرد. حالا هم شرایط زیاد فرق نکرده است. تنها تفاوت آن زمان تا این زمان این است که در زمان آقای کرزی روی موضوع ۲۸ اسد و استراداد استقلال کشور این همه مانور سیاسی و انتخاباتی انجام نمیشد ولی در زمان آقای غنی جشن استقلال با شکوه! هرچه تمامتر (حالا حتا در میان خون هم وطنان بیگناه ما) برگزار شد و ارگنشینان از این که استقلال و آزادی کشور را جشن گرفتند، برخود بالیدند.
حالا هم امریکاییها بخواهند هر سندی را به امضای آقای غنی برسانند، مطمین باشید که لازم نمیبینند از خودش سوال کنند. این رفت و آمدن ها و نمی دانم گزارش دادن ها فقط روپوش مسایل اند که افکار جهانی خدای ناخواسته خدشه دار نشود و مالیه دهندهگان امریکایی از مصرف پولهای شان در کشوری که حتا در مورد سادهترین مسایل خود هم اجازه تصمیمگیری ندارند، به خشم نیایند. البته این ضعف و مشکلات بیشتر از آن که نتیجۀ تمامیتخواهی امریکاییها بوده باشد، ثمره ندانم کاریهای ارگ رفتهگان ماست که نه با رأی مردم بل به حمایت کشورهای تمویلکننده خود را به ارگ رسانده اند. این رهبران در بهترین حالت واکنشی بهتر و شایستهتر از این هم داشته نمیتوانند. آقای کرزی بسیار خوشحال است که در زمان حکومتداری خود با امریکا کشتی نرم را آغاز کرد و از خود چهرۀ ملی ساخت. حالا هم هر جا بخواهد به آدرس امپریالیسم جهانخوار امریکا فحش و ناسزا نثار میکند. آقای غنی وضعاش از این هم بدتر است، او در انتخاباتی خود را پیروز میداند که نتیجه نداشته و اگر داشته به نفع او نبوده است و همین امریکاییها وارد گود شدند و کل انتخابات را برهم زدند و دست او را به عنوان رییس حکومت وحدت ملی بلند کردند. آقای کرزی یک حُسن تاریخی داشت که چنین مسایلی را بیپرده بیان میکرد و میگفت که او یک رییسجمهور ضعیف است اما آقای غنی از آن جایی که به شدت کیش شخصیت دارد و عاشق قدرت است، مثل دیکتاتورهای خاورمیانه فکر میکند به ارادۀ مردم برتخت ریاستجمهوری تکیه زده است. حالا بیرون کردن او از این توهم هم کار حضرت فیل است که با خرطوماش به او بفهماند که در سال ۱۳۹۳ جناب شما با ذلت هر چه بیشتر دست به دامن «جان کری» وزیر خارجه سابق امریکا شده بودید. به هر حال گذشته رفته است و حالا ما بار دیگر بر سر دو راهی تاریخ قرار گرفتهایم. سوال این جاست که پس امضای توافقنامۀ صلح امریکا با طالبان چه بر سر افغانستان و مردم آن خواهد آمد؟ حالا شرایط برای طالبان البته معکوس شده است. در دهۀ هفتاد که این گروه وارد میدان سیاست افغانستان شد، بهانهاش جنگهای داخلی بود و میگفت که کاری به حکومتداری ندارد، ولی میخواهد که مردم در مناطقی که با ناامنی رو بهرو اند، زندهگی آرام و توأم با امنیت داشته باشند. اما امروز بهانه طالبان چیست؟ اگر ناامنی است که خود این گروه مقصر ناامنیها و کشتار مردم بیگناه است. اگر حضور خارجیهاست که بازهم به این گروه و اقدامهایش مربوط میشود که خواهان گسترش حاکمیت خود به دیگر کشورهای منطقه بود و در همکاری با شبکۀ تروریستی القاعده فاجعۀ ۱۱ سپتامبر را رقم زد. اگر خواهان برقرار شریعت از دید خود است که مردم افغانستان نوع حاکمیت طالبانی را دیدند و طعم آن را چشیدند. حتا خود طالبان هم اعتراف میکنند که نوع حاکمیتشان با شرایط زمان همخوانی نداشت. پس این گروه به دنبال چه چیزی در افغانستان میگردد و هدف نهایی آن چیست؟ به نظر میرسد که طالبان همچنان به عنوان تهدید برای مردم افغانستان به شمار میروند. هر چند امریکاییها میگویند که در توافقنامۀ صلح خود با این گروه حضور محدود نظامی خود را حفظ میکنند، ولی گمان نمیرود که حضور نظامیان امریکایی پس از توافق صلح با گروه طالبان زمینهساز تأمین امنیت و دست کشیدن این گروه از هدفهای کلان سیاسیاش باشد. واقعاً هنوز معلوم نیست که گروه طالبان با امضای توافقنامۀ صلح چه نقشههای برای افغانستان در سر دارد. آقای غنی بسیار تلاش دارد که این گروه را در خود مثل شاخۀ حکمتیار حزب اسلامی هضم کند، ولی طالبان به نظر نمیرسد که به هیچ توافقی با غنی برسند. آیا زمان دوباره مردم افغانستان را در برابر این سوال قرار خواهد داد که به گزینۀ مقاومت روی بیاورند؟ پاسخ این سوال را روزهای بعد خواهند داد.
Comments are closed.