احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالقدیر جویا-دانشجوی مقطع ماستری - ۱۲ سنبله ۱۳۹۸
وزارت معارف در این روزها نظرسنجییی را به راه انداخته است که آیا تعلیمات ثانوی رشتهبندی شود یا خیر. آیا رشتهبندی از نظر علمی و نتایج سایر کشورها مفید است یا خیر؟ آیا در شرایط افغانستان قابل است یا خیر؟ آیا مناسب است که تعلیمات ثانوی به رشتههای ساینس و اجتماعی تجزیه شود.
آموزش و پرورش اساس و مبنای همه تغییرات، و پیشرفتهای بشر را تشکیل میدهد ساختن و حفاظت کردن یک جامعۀ توسعه یافته جز با افراد تحصیلکرده و تعلیم یافته ممکن به نظر نمیرسد و دنیای معاصر آنگونه که دیده میشود دنیای تخصصها و تغییرات است که هر روز گواه تخصصی شدند علوم و فنون هستیم و هر روز یک تخصص و رشتۀ تحصیلی جدید در زمینههای مختلف ایجاد میشود، سرعت تغییرات به اندازهیی است که محتوای کتابها از چاپ نبرآمده کهنه میشود در چنین عصر ضرورت است که گاهگاهی به تجدید و بازنگری سیستمها و روشها پرداخته شود و در عصر سرعت، تغییر و تخصص هیچ دلیل و بهانهیی نمیتواند ما را معذور بل اندک غفلت میتواند سالهای متمادی عقبماندهگی و پسماندهگی ما را تمدید کند پس نقد و بازنگری جدی و دقیق کارکردها و روشهای ما در میادین مختلف از لازمههای جهان سوم بهویژه افغانستان است.
در مورد رشتهبندی تحصیلی که وزارت معارف به نظرسنجی گذاشته اول باید دید که سیستم فعلی چه مشکل دارد تا دریافت که چه باید کرد(البته مشکل منحصر به دورۀ لیسه نیست، شامل دورۀ لیسانس هم میشود) با در نظر داشت سیستم فعلی نظام آموزشی کشور اینگونه سالانه هزاران دانشآموز و دانشجو فارغ میشوند و ما گواه تغییر بزرگی در توسعه و انکشافی کشور نیستیم در حالی که وجود نیروی متخصص در یک کشور مبنای انکشاف و توسعه است. در بسا موارد دید میشود که دانشآموختهگان ما توان نوشتن یک مقالۀ علمی در رشتۀ تخصصشان را ندارند از آن بدتر حتا یک فهم دقیق و واضح از رشته علمی خود ندارند و این مشکل در فارغان مکاتب به گونه وسیعتر و گستردهتر دیده میشود، علت در چیست و مشکل از کجا بهوجود آمده است؟
به گونۀ گذرا میتوان مشکلات سیستم فعلی (بالاخص نصاب آموزش) در چند مورد خلاصه کرد:
۱٫ تراکم مضامین درسی: زیاد بودن مضامین درسی از جملات مشکلات است که از صنوف اول فراروی دانشآموزان قرار دارد و هر صنف بالاتر بر تعداد انها افزود میشود و مکاتب خصوصی مشکل را از این بزرگتر نمودهاند که بهنام مضامین تقویت و سیستمهای بینالمللی کمپیوتر، زبان انگلیسی و مضامین دیگری را هم اضافه کردند که مشکل را بغرنجتر کرده است در حالی که دانشآموزان صنوف ابتدایی هنوز به زبان مادری توانایی خواندن و نوشتن را ندارند چه گونه بتواند زبان دیگری و موضوعات فراتر از خواندن و نوشتن را بیاموزد و بعد از صنوف ابتدایی در دورۀ متوسطه و لیسه هم تراکم مضامین باعث دلسردی و بیمیلی دانشآموزان به درس میشود، زیرا علاقه از ملزومات مهم یادگیری است اما مضامین زیاد و مختلف باعث کاهش علاقه میشود و کسی به علوم انسانی علاقهمند باشد به علوم ساینسی کم علاقهتر خواهد بود و کسی به علوم ساینی علاقهمند باشد به علوم اجتماعی و این تجربه اکثر دانشآموزان و والدین و استادان است که علاقۀ شاگردان در مورد مضامین متفاوت است.
۲٫ تورم فارغان از یک رشته: سالانه هزاران دانشجو از رشتههای مختلف فارغ میشوند و هزاران دیگر شامل این رشتهها میشود بدون کدام معیار و نیاز سنجی که به تورم فارغان در بعضی رشته انجامیده رشتۀ طب و حقوق در رأس آنها قرار دارد.
۳٫ بیش از حد وقتگیر بودن: نظام فعلی هم از لحاظ طولی و هم از لحاظ افقی وقتگیر است یک نفر ۱۲ سال درس میخواند و در آخر اگر در کانکور ناکام شود یا به دلایل نتواند ادامه تحصیل بدهد به بیسرنوشتی دچار میشود.
۴٫ هدر رفتن استعدادها: یک دیگر از مباحث در بخش هوش و استعداد این موضوع مطرح است که استعداد انسانها به دلایل مختلف متفاوت و معمولاً انسانها در یک بخش استعداد خاص دارد ا گر شناسایی شود و زمینه مساعد شود میتواند در آن بخش خوب رشد و پیشرفت میکند اما در نظام فعلی چون همه مضامین یکسان را میخوانند و طبعاً هر کس در هر بخش استعداد دارد و ضرور نیست که همه مضامین را بخواند و یاد بگیرد و مصروف ساختن به همه اینها باعث هدر رفتن استعدادهایشان میشود.
۵٫ بیکاری: همهساله هزاران محصل فارغ میشود، بیکار و بیروزگار باقی میمانند علت اصلی مشکل این است که بدون در نظرداشت نیازهای جامعه، علاقه و استعداد دانشآموزان و دانشجویان به رشتههای ادامۀ تحصیل میدهند که فردا نه خود توانایی لازم برای احراز شغال دارند و نه هم جامعه توانایی جذب آنها را دارد اگر در دورۀ لیسه رشتهبندی شود و بعد نظر به استعداد خود و نیاز جامعه وارد یک رشتۀ تحصیلی شود در کاهش بیکاری تحصیلکردهها موثر خواهد بود.
البته موارد فوق دلایل دیگری هم میتواند داشته باشند، اما عدم رشتهبندی تحصیلی میتواند یکی از عوامل مهم آن باشد.
چگونه رشتهبندی مفید است
۱٫همه یا اکثریت مطلق جامعه باید دانش اولیه و پایه را کسب کنند و بهتر است آموزش پایه تا صنف نهم باشد در این دوره همه آنان که درس میخوانند باید یک نصاب آموزش داشته باشند تا همه با تمام ابعاد دانش آشنا شوند و بعد نظر به استعداد و علاقه شان در یک از بخشها وارد یک از این رشتهها شوند.
۲٫ رشتههای تحصیلی بعد از صنف نهم چهار بخش داشته باشند ۱٫علوم اجتماعی ۲٫علوم شرعی ۳٫علوم ساینسی(طبیعی) ۴٫آموزشهای حرفهیی.
اینجا به دلایلی علوم شرعی و آموزشهای حرفهیی هم اضافه گردیده است اول این که دانشآموزان علوم شرعی (طلاب مدارس) مانند سایر بخش یکجا با دیگر دانشآموزان درس بخوانند چون دوگانگی در فارغان علوم شرعی و علوم عصری دیده میشود از اینجا منشأ میگیرد که آنها در محیط جداگانه با نصاب جداگانه آموزش میبینند بناءً برایند این دو متفاوت میباشد و ما اختلافات و درگیریهای این دو طیف و پیامدهای منفی آن را در جامعه خواهد شاهد هستیم وقتی در صنوف ابتدایی دانشآموزان هر دو بخش یکجا باشند هر دو از اساسات علوم شرعی و علوم تجربی یکسان آموزش میبینند و دیدشان نسبت به رشتۀ تحصیلی یکدیگر نزدیک خواهد شد و تا جایی خیلی زیاد از افتادند در دام افراطیت و این طرف از گودال بیدینی و دینستیزی نجات خواهند یافت. آموزشهای حرفهیی برای دانشآموزان که نمیتوانند ادامۀ تحصیل بدهند بهخاطر سطح پایین بهره هوشی یا مشکلات اقتصادی و اجتماعی یا هر دلیل دیگر بهتر است آموزشهای حرفهیی را فرا بگیرند تا در نظر کار برای خود جایی باز کنند که این نوع آموزش میتواند از یک طرف دانشآموزان فارغ شده را از بیسرنوشتی نجات میدهد و از طرف دیگر، جامعه را بهسوی تخصصی و حرفهیی شدن کارها پیش میبرد.
یادداشت: چرا علوم شرعی از علوم اجتماعی(انسانی) جدا باشد بهخاطر تفاوتهای این دو رشته از علوم با هم دارند خوب است که متخصص هر رشته مستقل باشند، اما قسمی که در فوق گفته شد بهتر است از اساسات رشته یکدیگر، روشهای یکدیگر آگاه باشند.
۳٫ برای ورود دانشآموزان در هر یک از بخشهای فوق باید سه مورد در نظر گرفته شود
الف. استعداد: نظر به استعداد باشد و آزمونهای ورود به هر بخش وجود داشته باشد.
ب.علاقه: نظر به علاقه باشد هر دانشآموز که هر رشته را دوست دارد بعد سپری نمودند آزمون جذب همان رشته شود.
ج .نیازهای جامعه: نظر به ظرفیت جذب آنها در جامعه باشد در هر بخش به اندازه باشد که فردا بازار کار داشته باشند.
آیا در شرایط فعلی قابل تطبیق است؟
تطبیق هر طرح جدید طبعاً مشکلات و موانع را به دنبال خواهد داشت که اگر ارادۀ قاطع و جدی در عقب آن باشد شرایط هم آماده خواهد شد. هزینۀ مالی، نداشتن استادان مسلکی و نصاب درسی از موانع احتمالی این طرح خواهد بود.
۱٫هزینه: شاید بهخاطر تقسیمبندی صنفها تعداد صنوف زیاد شود و طبعاً به استادان مکان و وسایل بیشتر ضرورت خواهد بود.
۲٫استادان: هر رشته به استادان متخصص و مسلکی در بخشهای خود ضرورت خواهد داشت که نداشتن آن یک مشکل است.
۳٫نصاب: تدوین نصاب برای هر رشته هم به نیروی متخصص و پشتیبانی مالی ضرورت خواهد داشت.
اما این یک مشکلات به آن اندازه جدی نخواهد بود چون همین حالا هم در مکاتب صنوف ب و ج و… وجود دارد در آن وقت هر صنف مشمول یک رشته خواهد بود و تعداد صنوف زیاد نخواهد بل نوعیت صنوف تغییر خواهد کرد، استادان همان ها خواهند بود چون هر کدام مضامین و رشتههای خود حالا هم تدریس میکنند و بعد رشتهبندی هم تدریس خواهند کرد و در هزینه هم تفاوتی نخواهد آمد، اما این نکته قابل تذکر است که مشکل در این سه بخش همین حال وجود دارد که خود یک مبحث طولانی دیگر را میطلبد.
با در نظر داشت مشکلات نظام آموزشی فعلی بهویژه در قسمت عدم رشتهبندی تحصیلی که اکثراً نتیجۀ خوبی نمیدهد و از سویی، رشتهبندی دقیق و معیاری میتواند از سرمایهگذاری بیجا و هدر رفتن سرمایههای مادی و انسانی جلوگیر میکند و در کاهش بیکاری و فراهم ساختن زمینه نوآوری و ابتکار مفید است.
بهتر است رشتهبندی تحصیلی صورت بگیرد البته چگونگی رشتهبندی و تطبیق آن به مطالعات عمیقتر و بیشتر ضرورت دارد که وزارت محترم معارف و حتا وزارت تحصیلات عالی با یک پلان مدون میتوانند روی آن کار کنند و با تشریک مساعی لازم را همه جهتهای موثر در این عرصه پیش بروند.
Comments are closed.