عبدالحفیظ منصور در برنامۀ «مسعود و انتخابات»: شهید مسعود انتخابات را تنها راه‌ حل سیاسی می‌دانست

گزارشگر:ابوبکر صدیق - ۱۲ سنبله ۱۳۹۸

نهاد انسجام فکر برنامه‌یی را تحت عنوان «مسعود و انتخابات» ناوقتِ روز دوشنبه، ۱۱ سنبله در کانون اصلاحات برگزار کرد.
مسوولان در این نهاد، هدف از برگزاری این نشست را بررسی اندیشه و باور شهید احمدشاه مسعود، قهرمان ملی کشور در مورد انتخابات و مردم‌سالاری عنوان کردند.
mandegarعبدالحفیظ منصور، عضو پیشین مجلس نماینده‌گان و از فرهنگیان برجستۀ دور جهاد و مقامت در این نشست با اشاره به پیوند اندیشه و باور قهرمان ملی کشور با انتخابات و مردم‌سالاری گفت: برگزاری انتخابات یکی از آرمان‌های شهید احمدشاه مسعود بود، اما زمینۀ اشتراک در انتخابات برایش میسر نشد و خودش در هیچ انتخاباتی شرکت نکرد.
آقای منصور خاطرنشان کرد: «قهرمان ملی کشور راه‌حل آیندۀ افغانستان را برگزاری انتخابات می‌دانست و راه پایان جنگ را رفتن به یک نظام انتخابی می‌دید که سرنوشت به اساس رأی و ارادۀ مردم تعین می‌گردد؛ بحث انتخابات پس از سال ۱۳۶۶ در ادبیات سیاسی آمر صاحب شهید مطرح گردید، زمانی که روس‌ها آمادۀ ترک افغانستان بودند و کشمکش‌های میان جریان‌های جهادی برای تصاحب قدرت ایجاد گردید بود؛ کی زعامت را به دست‌گیرد و کی رییس‌جمهوری شود؟».
او گفت که انتخابات یک بحث با پیشینه در افکار و اندیشۀ آمر صاحب شهید بود، اما زمینه‌یی ‌که اشتراک مستقیم در روند انتخابات مانند سایر رهبران: استاد برهان‌الدین ربانی، استاد خلیلی، استاد سیاف و…، برایش فراهم نشد. کجا گفته می‌توانیم که آمر صاحب طرف‌دارد یک نظام دموکراتیک بود؛ چون در سایه (b52) امریکایی امروزه همه طرف‌دار نظام دمکراتیک خود را می‌دانند؛ حتا احزاب خلق و پرچم که اصلی را به‌نام دموکراسی نمی‌شناختند، انتخابات را به عنوان یک پدیدۀ استعماری نظام امپریالیستی می‌دانستند در این سایه خود را باورمند به دموکراسی/ مردم‌سالاری و برگزاری انتخابات می‌دانند؟!
او گفت: آیا در اندیشه ما که از نسل جهاد و مقاومت هستیم، چنین است؟ آیا انتخابات ریشۀ در فرهنگ و تاریخ ما دارد یا به‌شکل تصنعی خود را همرنگ جماعت نشان می‌دهیم، شعار سر می‌دهیم که مسعود ما دموکرات بود و طرف‌دار انتخابات بود؟ مسوولیت ما این است که به صورت محققانه این مورد را مطرح کنیم، نه این‌که به‌خاطر امریکایی‌ها بگویم که شهید مسعود طرف‌دار انتخابات بود، این ظلم است!
آقای منصور در ادامۀ سخنانش گفت: انتخابات اصلی است که در آن مشروعیت نظام از آسمان گرفته نمی‌شود؛ بلکه مشروعیت نظام با رأی و ارادۀ مردم تعین می‌گردد. اما آیا مسعود به انتخابات باور داشت؛ مسعود که به انتخابات نرفت، انتخاباتی آقای یوسف نورستانی رییس باشد! چنین انتخابات نبود؛ اما مردم و کار سیاسی بود، در چنین برهۀ از زمان، شهید مسعو چه ارج و جایگاه برای مردم قایل بود؟ رأی و مشورت مردم چند درصد از کار و تصامیم شهید مسعود را تشکیل می‌داد؟ زمانی که به کارنامۀ شهید مسعود از ابتدا تا انتها مراجعه شود، یکی از ویژه‌گی‌های که او را از سایر رهبران سیاسی شاخص می‌ساخت، احترام به رأی و مشورت مردم بود.
او گفت: اولین‌بار در سال ۱۳۵۹ که نخستین نسخه از جریدۀ جبهۀ پنجشیر تحت نام «ندای جهاد» انتشار یافت؛ اولین تعریف از جنگ چریکی مطرح شده توسط شهید مسعود در آن انتشار یافت. از نظر همه جنگ رزمیدن و کشتن است، اما شهید مسعود جنگ چریکی را چنین تعریف کرد: جنگ چریکی ۲۰ درصد زدوخورد و کشمکش است، ۸۰ درصد آن کار سیاسی است؛ ۸۰ درصد جنگ چریکی کار برای مردم و شریک ساختن مردم در تصمیم‌گیری‌هاست، تنها ۲۰ درصد برای حمله و گماشتن فرماندهان است.
عبدالحفیظ منصور که مقالات و کتاب های زیادی پیرامون رفتار و افکار شهید مسعود نوشته است، در ادامۀ سخنانش این باور قهرمان ملی کشور را چنین توضیح داد: باور شهید مسعود این بود که فرماندهان جنگ‌ چریکی باید با مردم مانند آب و ماهی باشند، کاری نکنند آب گِل آلود شودو ماهیان بمیرند. نباید رابطۀ مردم با چریک‌های جنگی صدمه ببیند؛ چون بدون حمایت مردم جنگی صورت گرفته نمی‌تواند، به همین دلیل کار شبانه روزی رسیده‌گی برای مردم بود. رسیده‌گی به دعوا‌، مشکلات و چالش‌های مردم برای شهید مسعود نسبت به فرستادن یک قطعه در خط نبرد خیلی مهم بود.
او گفت که هر چند قهرمان ملی کشور، شهرت خود را در جنگ پیدا کرد، اما محبوبیت او ریشه در بسترهای داشت که در میان مردم ایجاد کرده بود. چیزی که شهید مسعود را از یک فرمانده به یک رهبر مردمی معروف تبدیل کرد، متوجه بودن به حرف مردم و نیاز مردم بود و به آن سخت ارج می‌گذاشت.
او گفت: این بحث کمپاینی نیست، اما ما می‌خواهیم که گوشۀ از کارنامۀ یک شخص را بگویم، کسانی که رهروان صادق مسعود هستند، باید رابطه تنگاتنگ با مردم داشته باشند؛ چون تجربۀ شهید مسعود نشان داده است که بدون پشتیبانی مردم نمی‌توانند به موفقیت رسید. به همین دلیل در طبقه‌شناسی یا جامعه‌شناسی سیاسی شهید مسعود، مردم به چهار طبقه دسته‌بندی شده بودند: طبقۀ فرماندهان جهادی، روشنفکران و متنفذین و محاسن سفیدان و جامعۀ روحانی، نشست‌های جداگانۀ با طبقات چهارگانه می‌داشت؛ چون زبان و ادبیات شان متفاوت است. این تقسیم‌بندی عمق توجه را به رأی مردم نشان می‌داد.
آقای مسعود می‌گوید: به همین دلیل بود که پیش از حکومت مجاهدان، مقاومت، شورای علمأ در پنجشیر وجود داشت، کمیتۀ دعوت جهاد وجود داشت، شمار افراد تحصیل کرده مانند مارشال فهیم و یونس قانونی عضو آن بودند، هرچند در حکومت کنونی شورای و جرگه‌های نمایش دایر می‌شود با «چک چک و قهقه» به پایان می‌رسد، اما کار شهید مسعود چنین نبود؛ چون وابسته به مردم بود؛ مجاهدان از مردم نان می‌خوردند و مردم بودند که فرزندان‌شان را به جبهه می‌فرستادند، این نیاز به رضایت قلبی افراد داشت که شهید مسعود نیاز میداد تا با تمام مردم به گونۀ رویه کند که مردم رضایت به این کار بدهند، فرزندانشان را به جبهه بفرستند و برای مجاهدان نان تهیه کنند.
او گفت که برای همین کار برخی روزها دو ساعت به حرف یک آدم عادی گوش فرا داد. ما در افغانستان و حتا منطقه رهبری سراغ نداریم که به اندازۀ شهید مسعود خود را به وابسته بداند. روی یک مسأله که باید از مردم مشورت می‌گرف؛ چون تالار کلان نبود که مردم را یکبار جمع شود، کلانترین خانۀ پنجشیری ۴ در ۳ متر است؛ بنا بر این برای مشورت در موضوعات کلان بیش از دو نیم ماه با مردم نشست‌های پیهم می‌گرفت؛ چون در آن زمان برگۀ رأی که نبود، اما احترام خاص به مردم داشت.
این عضو پیشین مجلس و از همسنگران قهرمان ملی افغانستان خاطرنشان می‌کند که هیچ تعینات مهم بدون مشورت مردم صورت نمی‌گرفت، در حالی سایر تنظیم‌ها از پشاور فرماندهان و مسوولان خود را تعین می‌کردند. اما شهید مسعود برای گماشتن یک فرمانده ماه‌ها مشورت می‌کرد. حال ما در فضایل رابطه با مردم کتاب خواندیم، در آن زمان کتابی وجود نداشت، چند جلد کتاب کهنه از مرزا‌ها قدیمی بود، اما شهید مسعود در چنین زمانی این را به خوبی درک می‌کرد که با مردم چگونه رابطۀ ایجاد کنند.
آقای منصور می‌گوید که جنگ به اساس تعریف ژولیوس سزار می‌گوید که «جنگ یعنی پول»، وقتی جنگ شروع می‌شود، مانند دریا پول خرج می‌شود. اما شهید مسعود پول نداشت، اولین مرتبه در پنجشیر تصمیم گرفت که ۵ درصد از محصول معادن زرمرد به جبهه داده شود، از زراعت مردم مانند گندم، جو و جواری ۱۰ درصد به جبهه جمع می‌شود، اما قصه اصلی این بود که مردم در جنگ شریک شوند نه این‌که ده سیر جواری مصرف جبهه تأمین کند، کشاند پای مردم به جبهه بود. تفاوت دیگر جبهه پنجشیر سایر جبهات این بود، برخلاف جبهات دیگر هر در کابل کافر بود، به شمول ماموران، سربازان و معلمان؛ اما در پنجشیر این اندیشه نبود، آمر صاحب می‌گفت که که این مردم ما هستند، به یک مجبوریت کار می‌کنند و در یک وقت می‌توانند مصدر خدمت به مردم شوند، برای جلوگیری از کشتار، ما از معاش تمام پنجشیری‌های که در دولت بودند، ۱۰ درصد مالیه برای جبهه می‌گرفتیم، این نگرش سبب شد تا برای مجاهدان در جبهه تلقین کنیم که کسانی با تفنگ در پهلوی شما نیستند، به نحوی دیگر با شما شریک هستند و این کار سبب ایجاد یک رابطۀ عمیق میان جبهه و مردمی شد که در دولت در کابل ایفای وظیفه می‌کردند. در ابتدا با ۱۰ درصد پول و برخی‌ها با فرستادن یک جوره بوت و دریشی نظامی به مجاهدان و بعداً گسترده‌تر شد.
او گفت که همکاری جنرال آصف دلاور، بابه‌جان و مومن اندرابی و سایر کسانی که از نظام به جبهه پنجشیر این چنینی آغاز شد تا این که به همکاری‌های اطلاعاتی و استخباراتی انجامید. یک رابطه پولی سبب رابطه نظامی و امنیتی شد، این یک نگرش فوق العاده شهید مسعود که اوضاع را پیش‌بینی کرده بود.
او گفت که در سال ۱۳۶۳ زمانی که بزرگترین حمله به پنجشیر صورت می‌گرفت، شهید مسعود به ۱۲۰ هزار پنجشیری زن، مرد و خورد وکلان را گفت که پنجشیر را ترک کنند، مردم بدون هیچ درنگی پذیرفتند که نمایان‌گر اعتماد میان مردم نسبت به شهید احمدشاه مسعود، قهرمان ملی کشور بود و رابطۀ که در میان حکومت کابل ایجاد کرده بود، یکی از وطنداران پنجشیری در زمان کمونست‌ها وزیر فواید عامه بود، چون رابطه به جبهه داشت، همۀ پنجشیری‌های به دلیل جنگ به کابل سرازیر شدند، کار و بار و نان خوردن خانه نداشتند، وزیر فواید عامه تمام ماشین‌ها را خراب عنوان می‌کند تا زمینه کار برای مهاجران پنجشیر مساعد شود، به این ترفند هزاران پنجشیری جذب کار می‌شوند.
او گفت که زمانی که شورای نظار ایجاد شد همه سال جلسات شورای نظار برای مشورت دهی برگزار می‌گردید، مانند کنگره و لویه جرگه تمام فرماندهان مناطق شورای نظار برای چالش‌ها به پنجشیر میایند. همچنان در حکومت مجاهدان شورای حل و عقد دایر گردید، مانند لویه جرگۀ پیش از آن اعضای لویه جرگه‌های انتصابی بود، زمام دار دوستان و رفقای خود را دعوت می‌کرد، اما شهید احمدشاه مسعود با یک دید کاملاً متفاوتذ بنیاد حرگت عظیمی را گذاشت که تا هنوز پا برجاست، اعضای شورای حل و عقد را به تناسب نفوس ولایت قرار داد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.