احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:فریداحمـد امیـری - ۲۲ سنبله ۱۳۹۸
جوانان در هر جامعه و کشوری، محورِ تحرک اند. اگر حرکت انقلابی یا سیاسی باشد، جوانان جلوتر از دیگران آمادۀ ایفای نقش اند. اگر حرکت فرهنگی و اصلاحگرانه باشد، دستی نیرومندتر و کارآمدتر از سایرین دارند و اگر حرکت علمی و تکنالوژیک باشد، جوانان با فهمِ بهروز و تخنیکیشان، پیشتازتر از هر قشر و ردۀ سنیِ دیگر اند.
کشورهایی که مسیرِ توسعه را موفقانه پیموده و به رفاه اجتماعی دست یافتهاند، همه مرهون و مدیونِ اندیشۀ خلاق و زحماتِ شبانهروزیِ جوانان اند. افغانستان از جمله کشورهاییست که با داشتن آمار بلندی از جمعیتِ جوان ـ جدا از موثریت و کارایی در ابعاد مختلف ـ ضریب مشروعیتِ پروسۀ انتخابات را تضمین کرده و با روی کار آمدنِ نظام نوینِ پساطالبان در کشور، این نسل با شور و هلهله، پرچمبردارِ اصلی نظام دموکراتیک در افغانستان شده است.
اگرچه جوانان در کانون تصمیمگیریهایِ سیاسی و در توزیع قدرت نقشِ چشمگیر نداشتهاند، اما سیاسیون همواره پلههایِ رسیدن به قدرت را بر شانههایِ آنها اعمار کردهاند. جمعیت بزرگِ جوانانِ افغانستان، بیآنکه ظرفیت و ضرورتِ جذبشان به بدنۀ قدرت مورد توجه باشد، شعارِ دیرینۀ محافل سیاسی بوده است. اما در کشوری که پیرسالاری حاکم باشد و سرنوشتِ جوانان را سالخوردهگان تعیین کنند، اندیشههای بِکر و خلاق پژمرده و جامعه سترون میگردد. در اینمیان، انتخابات که از شاخصهای مردمسالاری شمرده میشود، ممثلِ گسترده و آبدهندۀ ریشههای آن، نسل جوانِ افغانستان بوده است. حضور و صفکِشی پُرشور و شعفِ این لایۀ بزرگِ اجتماعی در مراکز رایدهی در چند انتخابات گذشته، نشانگرِ شعور و بیداریِ جوانان و ضامنِ تنفسِ دموکراسی در کشور بوده است. همچنان جوانان به عنوان سنگردارانِ دفاع از ارزشها و الگوهای مُدرن سیاسی، در برابر دشمنانِ مدرنیتِ سیاسی و انتخابات به عنوان سازوکارِ محوریِ آن، قرار داشتهاند. اکثریتِ غالبِ نسل نو، با تجربه از گذشتههای تلخ، با فاصله گرفتن از نظامهای خودکامه، توتالیتر و مستبد و با نه گفتن به امارت سیاهِ طالبانی و گروههای رادیکال، به جمهوریت چنگ زده و با ژرفنگری، انتخابات را یگانه دریچۀ سلامت و بقایِ افغانستان برگزیدهاند. زیرا تاریخ به یاد دارد که در انتقال قدرت و تغییر حکومتها با استفاده از روشهای خشن و کودتایی، بیشترین قربانی را جوانان متحمل شدهاند. جوانها در سایۀ تبلیغاتِ تخدیرکنندۀ سازمانها و دستگاههای سیاسیِ جویای قدرت، در راه رساندنِ رهبر یا رهبران به کرسی قدرت، جانهایِ شیرینشان را به بلا سپرده و جز سنگِ سردِ گور چیزی نصیبشان نشده است.
اما در هجده سال پسین، جوانانِ افغانستان حافظۀ تاریخیشان را بهتدریج بازیافتند و توانستند به تفسیری مشترک از شیوۀ تعاملِ سیاسیون با نیروی جوان و شکافها و خالیگاههایِ آن نایل آیند. این تفسیر مشترک روی یک نقطه تأکید دارد و آن اینکه: از اینپس نباید جوانها اجازه دهند که به یک شیءِ کمارزش در بازیهایِ سیاسی بدل شوند که پس از مصرف بهآسانی حذف یا طرد گردند!
اگر از حکومتهایِ توتالیترِ گذشته و کاملاً بیباور به امرِ انتخابات بگذریم، در دورۀ جدید سیاستمداران و کنشگرانِ صحنۀ قدرت صرفاً کوشیدهاند با دادن شعارهای پوشالی و فریبنده، نسل جوان را به یک ابزار انتخاباتی و سیاهیلشکر برای شنیدنِ لافوگزافهای نامزدان، جلایش بخشیدن به مراسمها و پیکارهای انتخاباتی، هورا کشیدن به ادعاهایِ بیپشتوانه و در نهایت نصب عکس و اشتهاراتِ مدعیانِ قدرت در جادهها تقلیل بخشند. نامزدان انتخاباتهای ریاستجمهوری، انرژی جوان را در دفاتر ستادهای انتخاباتیشان برای بسیجِ سایرین استفاده کرده و با گرفتن چند سخنگو و بلندگو، تظاهر به ائتلاف با جوانان کردهاند. سنت ناپسندِ این چهرههای سیاسیِ جویایِ قدرت این است که پس از پیروزی توسط رای و تلاش جوانان، با بیاعتنایی به شعارها و وعدههای داده شده، این جمعیتِ سرنوشتساز را حاشیهنشین سازند.
نامزدان انتخابات، رگِ درد و حرفِ دلِ جوانان را در شعارهایِ درشت مینویسند؛ گاهی از ایجاد وزارت امور جوانان حرف میزنند و زمانی رفع بیکاری، فقر و تنگدستی را اولویتِ کاریِ خویش مینمایند؛ اما وقتی نوبتِ عمل به وعده میرسد، همان کاری را میکنند که دیگران پیش از آنها کردهاند!
بله، بهراستی که فقر و بیکاری و مواد مخدر در جنبِ ناامنی، به عنوان معضلاتِ عمدۀ کشور، صدمهیی بزرگ بر پیکرِ قشر جوان وارد میسازد و در اولویت قرار دادنِ مبارزه با این پدیدهها، میتواند برای نسل جوان جذاب تمام شود و آنها را در محورِ یک یا چند نامزد بسیج سازد. اما متأسفانه نامزدان از مشکلات، آرزوها و ناگزیریهایِ جوانان به مثابۀ تختۀ خیز استفاده میکنند و در صورت رسیدن به صحنۀ قدرت، هیچ التفات و تعهدِ راستینی به قشر جـوان ندارند.
روی این اوصاف، در انتخابات ریاستجمهوریِ پیشِ رو که در آستانۀ برگزاری آن نیز قرار داریم، جوانان خوشباوریهایِ گذشته را کنار گذاشتهاند و به شعارها و منشورهای انتخاباتیِ نامزدان به دیدۀ شک مینگرند. آنها به انتخابات با همۀ زیباییهای ممکن در آن، در جنبِ بازیهای زشت و کثیفِ رایج در فضای سیاست و قدرت نگاه میکنند و این تذکرِ کلیـدی را دایم به خود میدهند که: بسیاری از نامزدان به هر فریب و نیرنگِ ممکن فقط از آنها «رای» میخواهند و پس از رسیدن به مُراد، خوبترین منصب برای یک جوان را سخنگویی و توجیهِ کاستیها و ندانمکاریهای دستگاه قدرت میدانند. آنها نهتنها هیچ برنامۀ خاصی برای شگوفا کردنِ استعدادهایِ تازه و میدان دادن به خلاقیتهای جوان ندارند، بلکه با مفهوم «برنامه» و «برنامهریزی» به گونۀ علمی و کاربردی آشنا نیستند. این عده در بهترین حالت، بازیگرانِ عجول و شتابزده و متوهمِ میدان سیاست و قدرت اند که میخواهند عظمتِ موهومِ خود را به نمایش بگذارند و غایتی فراتر از این را دنبال نمیکنند. از اینروست که پس از روی کار آمدنِ آنها، نیروی جوانی که در کشورهای توسعهیافته زیربنایِ پیشرفت و سازندهگی محسوب میشود، در سایۀ فساد اداری، تبعیض ساختاری، خویشخوری و استعدادکُشی، سرنوشتی جز بیکاری و سرخوردهگی و اعتیاد و مهاجرت ندارد و آنهایی هم که به این مصیبتها دچار نمیشوند، تبدیل به یک ادارهچیِ چاپلوس و بلیگو میگردند که نه خلاقیتی از آنها سر میزند و نه باری از جامعه برداشته میتوانند.
به نظر میرسد در جو آشفتۀ سیاسیِ موجود و نیرنگبازیهای انتخاباتیِ رایج و تجارب تلخِ انتخاباتهای گذشته، در انتخابات ششم میزانِ سالِ جاری نسلِ جوان و نامزدانِ انتخاباتی در یک آزمونِ تاریخی برای حمایتِ مستدل و جلب حمایتِ تضمینشده قرار گرفتهاند. دغدغۀ جوانان، حمایت از اشخاصیست که لیاقتِ حمایت داشته باشند و این لیاقت نه در دادن شعار، بلکه در ارایۀ برنامۀ جامعِ علمی و عملی مشخص میگردد و نامزدان انتخاباتی نیز باید ضمانت اجرایِ شعارها و وعدههایشان را در تدوین برنامههای انتخاباتیِ خویش لحاظ کنند.
نسلِ امروز با انتقاد از گذشتهگان از بهرِ میراث گذاشتن سرزمینِ سوخته و برهمخورده، خود را در برابر نسلِ بعدی پاسخگو میشمارد و برای به میراث سپردنِ یک کشور مرفه و پیشرفته، عزم دارد که آگاهانه در پروسۀ انتخابات مشارکت کنـد. چنین نسلی به شعارهای داغِ قومی رای نمیدهد؛ بل به کسانی رای خواهد داد که علاوه بر آنکه حقِ شهروندی را میفهمند و به رسمیت میشناسند، لیاقت و صداقتِ لازم را برای هدایتِ افغانستان در این مسیر با استفاده از توانایی و ظرفیتِ جوانانِ دانشآموخته دارند.
Comments are closed.