احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۲ میزان ۱۳۹۸
صلح و انتخابات، هر دو مفاهیمی ارزشمند و ضرورتهایی اساسی برای بیرونرفتِ افغانستان از بحرانهای ممتد و رسیدن به حالتی پایدار محسوب میشوند؛ اما دریغ و تأسف که این دو ضرورت در مسیرهایِ نادرست و آلودهیی قرار گرفتهاند که نهتنها در آن نمیتوان خیری بزرگ برای کشور متوقع بود، بلکه بیمِ بیثباتیها و بحرانهایِ شدیدتر نیز میرود.
درحالیکه بویِ بحران از انتخابات ششمِ میزان روزبهروز قویتر به مشام میرسد، هیأت صلحِ طالبان و فرستادۀ امریکا برای صلحِ افغانستان دوباره فعال شدهاند تا از سکویِ پاکستان به گفتوگوهایِ صلح خیز بردارند. گویا از اینپس قرار است داستانِ صلح و انتخابات به موازاتِ یکدیگر پیش برده شوند تا در نهایت، افغانستان به ثبات و اطمینانِ لازم دست پیدا کند.
اما پرسش اینجاست که آیا چنین مأمولی با قراین و تجربیاتِ زیستۀ مردم همخوانی دارد؟
ارگ ریاستجمهوری و به عبارتی تیمِ حاکم، یک شعارِ کاملاً تکراری دربارۀ صلح را همچنان تکرار میکند و آن اینکه: صلح باید در مالکیتِ افغانها قرار داشته باشد. از قضا این تیم که این روزها شدیداً درگیرِ دلهرههای پساانتخابات است، در ارتباط با انتخابات نیز با تکرارِ واژۀ «جمهوریت»، بر ارادۀ افغانها در این زمینه تأکید میکرد. اما «مالکیت و ارادۀ افغانها» در نظر تیم حاکم، همواره مالکیت و ارادۀ نهادی به نامِ ارگ ریاستجمهوری و یک شخص به نام اشرفغنی بوده و میلیونها شهروندِ دیگر این سرزمین، کسانی اند که میباید دنبالهروِ ایدههای ترقیخواهانۀ! آنها باشند. مخالفت یا موافقتِ ارگ با فعالیتهایِ صلح و اشتیاق آن به انتخابات، صرفاً از این رهگذر قابل درک و بررسی است.
اگر از چهاردیواریِ ارگ و حکومتِ فعلی فراتر برویم، بحث مهمتر این است که صلح و انتخابات نمیتوانند به صورتهایِ جداگانه و در مسیرهای متفاوت حرکت کنند و در نهایت بر معمایِ قدرت در افغانستان نقطۀ پایان بگذارند؛ به این ترتیب که یک تیمِ بهاصطلاح جمهوریتخواه، با هزار حیله و ترفند برای پیـروزی در انتخابات، در کابل مصروفِ چانه و معامله باشد و گروهی امارتطلب در دوحه و اسلامآباد در تدارکِ بهدست آوردنِ دوبارۀ دلِ امریکاییها برای به امضا رساندنِ سند صلح بهسر برد. این دو جریان، دو سودایِ متفاوت و متقاطع را دنبال میکنند که نهتنها ثباتآور تمام نخواهد شد، بلکه به یک معما و بحـرانی تازه و بزرگتر در عرصۀ قدرت و سیاست منجر خواهد گشت. به گونۀ مثال، درحالیکه طرفِ پیروزِ انتخابات میخواهد صلحِ افغانستان را به روایتِ خود به انجام برساند؛ طالبان بر اساسِ موافقتنامهیی که با امریکا امضا کرده یا میکنند، میخواهند امارت و دولتِ مورد نظرشان را در کابل بسازند.
اینهمه درحالی است که گفتوگوهای تقریباً یکسالۀ صلح، پروسۀ انتخابات را تا دقایقِ نود به خاموشی و تردید فرو برده بود و توییتِ ترامپ بهیکباره آن را به تکاپو فرا خواند. اکنون که برخی از تیمهای انتخاباتی منتظرِ اعلام خبر پیـروزیشان و تکمیلِ روایتها و فصولِ ناتمامشان هستند، امریکا و طالبان در عرصۀ صلح فعال شدهاند تا یک شوک و غافلگیریِ دیگر را بر فضای سیاستِ افغانستان تحمیل کنند.
نمیتوان به نیات و اهدافِ امریکا در بازی صلح و انتخابات دقیقاً پی برد و رفتارهای این کشور در افغانستان را جزء به جزء رمزگشایی کرد، اما بهطور قاطع میتوان گفت که با وضعیتِ بهراه افتاده؛ هم اعلام نتایجِ انتخابات بدون وقوعِ منازعه دشوار است، هم رسیدن به صلح از سکوی اسلامآباد و دوحه ناممکن به نظر میرسد، هم جمعکردن میان صلح و انتخابات برای امریکا و جامعۀ جهانی به یک معمایِ واقعاً دشوار تبدیل خواهد شد. معنای سخن این است که: صلح و انتخابات هر دو در غبارِ تردید فرو رفتهاند و نمیتوان هیچ رابطۀ مثبتی میان آنها مشاهده کرد.
صـلح در بیرون از افغانستان توسط کشورهای دخیل و ذینفع در جنگ افغانستان، مهندسی میشود و انتخابات در داخل، توسط متقلبان و جاعلان مهندسی میگردد. صلح و انتخابات در صورتی میتوانستند یکدیگر را تقویت و در نهایت افغانستان را به ثبات راهنمایی کنند که مردم در آن مشارکتِ فعال میداشتند و بهجای جعلکارانِ بیرونی و درونی، آرایِ مردمی نقشِ تعیینکننده مییافت.
Comments are closed.