گزارشگر:عبدالکبیر ستوده - ۳۰ میزان ۱۳۹۸
یکی از استادان ما میگفت: من پسری دارم که نه کار میکند و نه درآمد دارد و نه از درآمد خانه چیزی میداند و نه از مصرف خانه باخبر میشود و نه در فعالیتهای خانوادهگی سهم میگیرد. تنها کاری که میکند این است که کتاب مطالعه میکند و چند طلبه را درس میدهد، اما بیشتر از هر کسی از اعضای فامیل ما حرف میزند و توصیه میکند و امرونهی مینماید و گلایه میکند و شکوه مینماید و هیچگاهی از هیچ چیزی راضی به نظر نمیرسد. روزهای شده است که قهر کرده و نان نخورده و میگوید که چرا سر برنج قورمۀ گوشت نیست.
باید مسوولانه ادای مسوولیت نمودعدهیی در جامعه و کشورما دقیقاً همینگونه اند. نان مفت میخورند و کارشان بیکاری است و عقدۀ تعصب و تحجر کورشان ساخته است و در هیچ فعالیت اجتماعی سهمی نمیگیرند و برای هیچ چیزی هیچ برنامهیی ندارند و زندهگیشان به برکت کار و زحمت دیگران به پیش میرود و… اما همینها بیشتر از هر کس دیگری نق میزنند و گلایه میکنند و ناز مینمایند. این قماش از آدمها از دست خودشان هیچ کاری ساخته نیست، اما از همه کار میخواهند و از کار احدی هم راضی نمیشوند و رضایت خاطر پیدا نمیکنند.
گفتهاند بیشترین حرف را بیکارهها میزنند و بیشترین نقدها را هم کسانی میکنند که در غندیخیر نشسته اند و با خیالات خود درگیراند و از واقعیتها و امکانات و محدودیتها و مشکلات و موانع فراراه خبر ندارند. برای اینها همه چیز یا سیاه است یا سفید. نزد اینها همه کس ناکارهاند و ناتوان و متعصب و مفسد و…
تمام این نکاتی که گفتم دلیل نمیشود که حق حرفزدن از آنان گرفته شود و نتوانند آزادانه دیدگاههای خود را بگویند و امرونهی نمایند و توصیه کنند و… اما هرکسی در کنار اینها مکلف است که حد خود را بداند و توان خود را در نظر بگیرد و جایگاه و سهم خود را مطمح نظر داشته باشد و به اندازه کاری که برای دیگران میکند از دیگران انتظار داشته باشد و به جای حرفزدن نق نزند و به جای امرونهی عقدهگشایی نکنند. اینگونه آدمها نه تنها که کاری از دستشان ساخته نیست، بلکه با سخنان غیر مسوولانۀ خود انگیزۀ کار و فعالیت دیگران را هم نابود میکنند و فقط سم تعصب و دشمنی میپاشند.
Comments are closed.