نگاهی به سیاست پاکستان در مذاکرات صلح افغانستان

- ۱۲ عقرب ۱۳۹۸

بخش نخست/

واژه‌های کلیدی
صلح، پاکستان، افغانستان، طالبان، جنگ، استراتژی، استخبارات نظامی ارتش پاکستان
چکیده
مذاکرات صلح اخیراً میان طالبان و امریکا در دوحۀ قطر وارد هفتمین دور خود می شود. این مذاکرات در هژده سالی که امریکا در افغانستان حضور نظامی داشته و حملۀ نظامی امریکا در سال ۲۰۰۱ به سقوط حکومت و امارت طالبان انجامید، بی‌سابقه است. امریکایی‌ها هر چند به‌صورت mandegarمحرم با طالبان در این سال‌ها مذاکراتی با طالبان داشته‌اند، اما در اواخر سال پار میلادی بود که به‌صورت مستقیم و علنی وارد مذاکره با طالبان شدند. موضوع مهم در مذاکرات صلح افغانستان، موضع و سیاست پاکستان است. زیرا پاکستان همانگونه که در جنگ افغانستان نقش بسیار اصلی دارد و طالبان با حمایت و کمک پاکستان این جنگ را در افغانستان پیش می‌برند، در صلح نیز کشور بسیار تأثیرگذار و تعیین‌کننده است؛ به حدی که بسیاری از تحلیلگران به این باور اند که کلید صلح افغانستان در دست پاکستان است. تا زمانی که پاکستان برای صلح در افغانستان همکاری نکند و سیاست صادقانه و سازنده برای صلح نداشته باشد، صلح در افغانستان به یک پدیدۀ غیرقابل دسترس تبدیل می‌شود.
این مقاله سیاست صلح پاکستان را با توجه و توضیح استراتژی جنگ آن کشور در مورد افغانستان مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد. آیا پاکستان از مذاکرات صلح در افغانستان حمایت می‌کند؟ سیاست پاکستان در مورد صلح افغانستان چیست؟ آیا طالبان در مذاکرات‌شان بر سر صلح با پاکستانی‌ها ارتباط دارند و این ارتباط چگونه است؟
مبنای این بررسی پژوهش و تحقیق کتاب‌خانه‌یی و گزارش‌های رسانه‌یی با توجه به اظهارات و ابراز نظر مقامات پاکستانی در مورد سیاست دولت پاکستان و زمام‌داران پاکستانی بر سر صلح و مذاکرات صلح افغانستان است. از برخی گزارشات و اطلاعاتی در مقاله در مذاکرات صلح طالبان و دولت افغانستان و امریکایی‌ها نیز استفاده شده است.

موقف مقامات پاکستانی در مورد صلح
عمران خان در چهارم اسد سال پار(۱۳۹۷) به عنوان رهبر حزب تحریک انصاف پاکستان پس از انتخابات پارلمانی که پیروزی حزب او مسلم شده بود و خودش در حال رفتن به کرسی صدارت پاکستان بود گفت:
«افغانستان ملکی است که بیشتر از همه در وضعیت جنگ علیه تروریسم قرار گرفته است و مردمانی استند که بیشترین رنج را در جنگ تحمل کرده‌اند، پاکستان خواهان صلح در افغانستان است، اگر در افغانستان صلح باشد یعنی در پاکستان صلح است»(۱)
عمران خان یازده ماه بعد از آن زمان (۲۰ جوزای ۱۳۹۸)و این بار به عنوان صدراعظم پاکستان اظهار داشت:
«پاکستان بیشتر از هر کشور دیگری در دنیا خواستار برقراری صلح در افغانستان است و بیشتر از هر کشور دیگر به برقراری صلح در افغانستان علاقه‌مند است.»(۲)
این تنها عمران خان نیست که از علاقه‌مندی پاکستان به صلح در افغانستان سخن می‌گوید. تمام زمام‌داران پاکستانی پیش از او نیز از این علاقه‌مندی به صلح در افغانستان سخن گفته‌ و همیشه حمایت خود را از مذاکرات صلح افغانستان اعلان کرده‌اند.
اما پرسش اصلی این است که پاکستان در این علاقه‌مندی و حمایت تا چه حدی صداقت و یک رنگی دارد؟
آیا واقعاً رفتار و عمل پاکستان برای صلح در افغانستان با ادعا و گفتار پاکستانی‌ها هم‌سویی و هم‌خوانی دارد و یا پاکستان در مورد صلح و مذاکرات صلح افغانستان سیاست دوگانه را تعقیب می‌کند؟

پاکستان؛ استراتژی جنگ و تاکیتک صلح
برخی از تحلیلگران به این باور اند که صلح برای پاکستان در افغانستان تاکتیک است، اما جنگ استراتژی. پاکستان حتا از صلح و صلح‌خواهی در افغانستان به عنوان یک تاکیتک در خدمت این استراتژی استفاده می‌کند. پاکستان همیشه سیاست دوگانه در مورد افغانستان داشته است و در واقع، سیاست پاکستان در مورد افغانستان و مذاکرات صلح افغانستان با این دو گانگی بر سه اصل و سه نکته استوار است:
۱ – جنگ نیابتی فرسایشی توسط طالبان؛
۲ – جنگ تبلیغاتی و روانی با نرمش و شدت در زمان‌های مختلف؛
۳ – تظاهر به همکاری برای صلح و مذاکرات صلح چه با افغانستان و چه با دنیا.
یعنی پاکستان سیاست دوگانه و حتا چندگانه را در مورد مذاکرات صلح افغانستان دارد که در عمل به جنگ ادامه می‌دهد و از طالبان و جنگ‌شان حمایت می‌کند و کشور خود را مرکز و منطقۀ امن پایگاه جنگی‌شان ساخته است، اما در ظاهر و گفتار از همکاری به صلح و مذاکره سخن دارد و از جنگ انکار می‌کند.
پاکستان در استراتژی جنگی خود می‌خواهد افغانستان را در یک جنگ دایمی و فرسایشی نگه‌دارد تا افغانستان از توانایی و ظرفیتی که مستلزم احیای ثبات و توسعۀ پایدار در بخش‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی، اقتصادی و امنیتی و نظامی است، محروم باقی بماند. اما پاکستان برای اینکه بار مسوولیت این جنگ و این تجاوز را از شانه‌های خود بردارد و یک چهرۀ دیگری از سیاست خود ارایه کند، از صلح و صلح‌خواهی در افغانستان به عنوان تاکیتک استفاده می‌کند، به صلح‌خواهی و همکاری به مذاکرت صلح تظاهر می‌کند تا دنیا را فریب دهد و رد پای تجاوز و دخالت خود را در جنگ افغانستان پاک کند.
نکتۀ مهم در این سیاست پاکستان به مدیریت و اجرای استراتژی جنگی آن کشور در افغانستان توسط ارتش و استخبارات نظامی کشور(آی.اِس.آی) بر می‌گردد. در حالی که مجری تاکیتک صلح‌خواهی پاکستان دستگاه دیپلماسی این کشور در وزارت خارجه و نهادهای ملکی است. وزارت خارجه و حکومت پاکستان جدا از بخش نظامی آن هیچ نقشی در سیاست جنگی و امنیتی آن کشور در افغانستان ندارد. بنابراین، هیچ‌گونه نقشی در صلح و مذاکرات صلح افغانستان ایفا کرده نمی‌تواند. جالب این است که در پشت پردۀ صلح و مذاکرات صلح نیز این نظامیان و استخبارات نظامی پاکستان استند که نقش اصلی را برای مدیرت این مذاکرات د رجهت اهداف پاکستان به‌دوش دارند.

چرا پاکستان سیاست دوگانه در مورد افغانستان دارد؟
پرسش این است که چرا پاکستان این سیاست دوگانه را در مورد افغانستان دارد و در عمل پشت سر جنگ ایستاده است و در ادعا و ظاهر عقب صلح؟
اگر پاکستان منافع و اهداف خاص خودش را درافغانستان دارد و در پی تحقق آن است، آیا این اهداف و منافع‌اش را در صلح نمی‌تواند به دست بیاورد که در جنگ می‌خواهد به آن برسد؟
برخی تحلیلگران جنگ را استراتژی پاکستان می‌دانند که حتا صلح‌خواهی و همکاری با مذاکرات صلح را تاکتیکی در خدمت این استراتژی می‌بینند. اما پرسش اصلی اینجا است که چرا استراتژی پاکستان به جای صلح در افغانستان، جنگ است؟
عوامل و دلایل استراتژی جنگ
در تحلیل‌ها و بررسی‌های برخی نویسنده‌گان و پژوهشگران خارجی و داخلی گفته می‌شود که استراتژی جنگی پاکستان در افغانستان و در منطقه که از افراط‌گرایی و ستیزه‌جویی اسلامی در این استراتژی بهره می‌گیرد و آن را به عنوان ابزار اصلی به‌کار می‌برد برای هویت و موجودیت پاکستان بسیار ضروری و تعیین‌کننده است. اهمیت این استراتژی به نکات و دلایل زیر بر می‌گردد:
۱ – اگر این ادعا را مورد توجه قرار بدهیم که پاکستان از ستیزه‌جویی اسلامی و افراطیت اسلامی به عنوان ابزار در جهت اهداف و منافع خود استفاده می‌کند و ستیزه‌جویی و یا به تعبیر و تفسیر دیگر جهاد مسلحانه را در این جهت ابزار اصلی و کار آمد تلقی می‌کند، صلح در افغانستان برای پاکستان بسیار زیان‌بار و ناخوش‌آیند است. زیرا صلح در افغانستان این ابزار را از پاکستان می‌گیرد.
کتابِ«نبرد تا آخرین نفس، شیوۀ جنگ ارتش پاکستان» نوشتۀ خانم امریکایی دکتر کِرول کریستین فییر، نیز به این باور است که جنگ نیابتی و غیرمستقیم ارتش پاکستان در افغانستان با حمایت از گروه‌های اسلامی و جهادی به اختلافات و منازعات دو کشور بر سر دیورند، رابطۀ کابل با دهلی و مسایل دیگر مربوط نمی‌شود. این اختلافات و ادعاهای طرفین حل شود و یا نشود، ادامۀ جنگ تا آخرین نفس، فرهنگ استراتژیک ارتش پاکستان را تشکیل می‌دهد. جنگی که مبنای آن را آیدئولوژی اسلام و جهاد می‌سازد و در واقع، این آیدئولوژی ذاتی و فطری ارتش پاکستان است که با آن تولد یافت، رشد کرد و ادامۀ حیات و بقایش در گرو آن است:
«فرهنگ استراتژیک پاکستان، در بر گیرندۀ مجموعه‌یی از اعتقادات، ارزش‌ها و هننجارهای نهادین و تجارب تاریخی آن است. ارتش با این فرهنگ به مثابۀ عینکی، محیط امنیتی (داخلی و خارجی) خود را می‌بیند و می‌فهمد و بر مبنای آن برنامه می‌ریزد و پاسخ ارایه می‌کند. بر این اساس، تصمیم می‌گیرد که کدام گزینه در برابر تهدیدها مناسب است. ارتش پاکستان سیاست داخلی را نیز اغلباً کنترل می‌کند و شکل می‌دهد. ارتش پاکستان خود را حافظ تمامیت آیدئولوژیک کشور می‌داند که آن اسلام است که منطق بنیادین دولت را تشکیل می‌دهد. رهبران ارتش از این آیدئولوژی برای تحقق انسجام ملی در یک کشور چند قومی و جلب حمایت عمومی از رؤیای مقابله با هند بهره گرفته می‌شود.
بنا بر شواهدی که من از نشریات مسلکی اردو و مطالعۀ فرهنگ استراتژیک مسلط در پاکستان استنتاج کرده‌ام، به دلایل گوناگون نمی‌توان امیدوار بود که پاکستان از اهداف و مطالبات متغیر{در برابر همسایگانش} دست بکشد.( (۳)
۲ – نکتۀ دومی که ارتش پاکستان را برای جنگ در افغانستان به حیث استراتژی تشویق می‌کند و پشتوانۀ این جنگ را فراهم می‌سازد، دسترسی پاکستان به سلاح اتمی است. قدرت اتمی شدن پاکستان، ارتش این کشور و سازمان اطلاعاتی یا استخباراتی آن(آی.اِس.آی) را به این جنگی با حمایت از افراط‌گرایی اسلامی ترغیب و تقویت می‌کند. پاکستان خود را در واقع با داشتن سلاح اتمی از حملۀ هند و هر کشور دیگر مصون احساس می‌کند و بی‌پروا به سیاست حمایت از افراط‌گرایی اسلامی و جهادگرایان ادامه می‌دهد. به قول خانم فییر: «شناخت پاکستان به عنوان کشور مجهز به قدرت هسته‌یی، به اسلام‌آباد اجازه داد تا از گروه‌های شبه نظامی با مصونیت بیشتر حمایت کند؛ چون خیلی خوب می‌دانست که در این وضعیت دهلی نو اقدامات تنبیهی رایج علیه پاکستان را مخاطره‌آمیز ارزیابی می‌کند. به این دلیل، به هیچ روی تصادفی نیست که پس از وضع تحریم‌های مربوط به منع گسترش تسلیحات اتمی از جانب واشنگتن، گروه‌های جهادی پاکستانی نیز به لحاظ تعداد در کشمیر افزایش یافت.
در طول سال‌های ۱۹۸۰ پاکستان حمایت از گروه‌های ستیزه‌جوی جهادی را کاملاً تشدید بخشید؛ اما در واقع نقطۀ اوج این سیاست پس از آزمایش‌های اتمی ۱۹۹۸ میلادی بود که پاکستان دامنۀ استراتژی نبردهای نامتقارن را فراتر از آنچه تا حال انجام داده بود، برد. این خود گویای این واقعیت است که تسلیحات هسته‌یی، پاکستان را در استفاده از ستیزه‌جویان تواناتر و جری‌تر ساخته است.»(۴)

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.