احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:برگردان: خیام فولادی - ۱۸ قوس ۱۳۹۸
ترجمه به اقتباسِ آزاد و تقلید بیمحابا بدل شده یا حلقهیی بود که نویسندهگان برای بهدست آوردن نام و آوازه سوار میکردند. برای مثال، کنتس دوناردو به دروغ اعلام کرد که رمان سال ۱۸۱۸ او، تقلیدی از رمان انگلیسی اثر رادکلیف است؛ حال آنکه این اثر رمانی بود که هیچ چیزی بدهکار هیچکس نبود. مفهوم ترجمه چنان تغییر یافته بود که دیگر متن اصلی اهمیتی نداشت. نتیجه نهایی این فرایند چیزی به نام شبهترجمه بود؛ ترفند ادبی ساده و بیزحمتی که متن اصلیِ آن وجودی خیالی داشت و بهانهیی بود برای نوشتن یا دستآویزی برای به چاپ رساندن اثر
روابط سیاسی و نظامی فرانسه و انگلستان در پایان قرن هجدهم بسیار پُرتنش بود. علیرغم این خصومت، بدهبستان ادبی ادامه داشت، بهویژه پس از صادرات انبوه رمانِ گوتیک انگلیسی به آن سوی آبراهه مانش، حتا شکوفا هم شد. این نوعِ ادبی قریب پنجاه سال، تا ۱۸۳۰ یا حدوداً تا آن تاریخ، بازار کتاب را به سیطره خود درآورد و تأثیری ماندگار بر زیباییشناسی فرانسوی گذاشت. رمان گوتیک، پس از یک دوره آغازین ترجمه منظم که عمدتاً بین سالهای ۱۷۹۰ تا ۱۸۰۰ رخ داد، رفتهرفته بر ذوق و سلیقه فرانسوی، به ویژه در دوره بازگشت ادبی (بین ۳۰- ۱۸۱۵) اثر گذاشت. مترجمانِ این رمانها نقشی مهم اما دوپهلو ایفا کردند. آنها کار خود را با واردات متونی از نویسندهگانی چون ویلیام گادوین، آن رادکلیف، ماتیو گرگوری لوییس و مری شلی آغاز کردند، اما اندکاندک به اقتباس و تحریفِ این نوع ادبی مبادرت ورزیدند. این پدیده را میتوان از دو دیدگاه مورد بررسی قرار داد. ما صلاح دانستهایم که به عوامل جامعهشناختی نپردازیم: نگرش ناشران و عموم خوانندهگان، یا تاریخ طبع و نشر و تجدید چاپ داستانهای مشهور و غیرمشهور (۷۵-۳۶۳: ۱۹۷۸ Levy ). به جای آن، ما به نگرش مترجمان و شیوههای ترجمه آنها توجه خواهیم کرد تا جایگاه و نقش ترجمه را در آن دوره روشن سازیم.
دلایل دلبستهگیِ آغازین فرانسه به رمان گوتیک هرچه باشد، این نوع ادبی در زمانی که بابِ روز بود، به کرات در آن کشور به چاپ رسید. فاصله زمانی بین متون اصلی انگلیسی و ترجمههای فرانسوی آنها با گذشت زمان کمتر و کمتر میشد. دو ترجمه “راهب” ۱ اثر ام. جی. لوییس در مدتی کمتر از یک سال پس از متن اصلی در ۱۷۹۷ چاپ شدند، و “ایتالیایی” ۲ (۱۷۹۷) اثر آن رادکلیف و “لئون مقدس” ۳ (۱۷۹۹) اثر ویلیام گادوین در همان سال انتشار متنهای اصلی، ترجمه شدند. برخی از آثار پرفروش را ناشران رقیب با ترجمههای مختلف به چاپ رساندند: برای مثال، “کلیب ویلیامز” ۴ اثر گادوین بین سالهای ۱۷۹۵ تا ۱۷۹۷ سه بار ترجمه شد، “برادرکشی” ۵ اثر آنا ماریا مکنزی با دو ترجمه متفاوت در سالهای ۱۷۹۸ و ۱۷۹۹ به چاپ رسید، و “راهب” و “ایتالیایی” هرکدام دو بار در ۱۷۹۷ ترجمه شدند.
این فعالیت پرشور ترجمه را نمیتوان تنها به مسایل تجاری نسبت داد. عوامل دیگری ـ از نظر عقیدتی یا روانشناختی ـ نیز دخیل بودند. متون خارجی وارداتی دربردارنده ارزشهای ظریف و دقیقی چون تضاد کلیسای انگلستان با کاتولیکگرایی هوادار پاپ بود که به تمایلات ضدکشیشی در فرانسه دامن میزد. خشونت شیطانی و دغدغههای ماورای طبیعی و هراسآمیز این رمانها نیز مردم را از توجه به تنشهای سیاسی آن دوره باز میداشت. رمان گوتیک ترسهایی بسیار کهن۶ و محرماتی۷ چون دگرآزاری جنسی۸ و زنا با محارم را بیان میکرد؛ این رمان هم عنان قوه تخیل را با بیبندوباری رها میکرد و هم مانع تعالیِ آن میشد. اما ذوق و سلیقههای جلبشده به این رمان همیشه در دو سوی آبراهه همانند نبودند؛ رمانهایی را که در فرانسه بسیار میستودند، همیشه در انگلستان موفقترین داستان نبودند. برای مثال، “قلعه اترانتو” ۱۰ (۱۷۶۴) اثر والپول در انگلستان بارها تجدید چاپ شد، اما در فرانسه فقط چهار بار (۱۷۹۸ و ۱۷۹۷ و ۱۷۷۴ و ۱۷۶۷) چاپ شد. از سوی دیگر، “راهب” اثر لوییس، بیستوپنج بار در فرانسه منتشر شد، فوراً برای تیاتر و اپرا از آن اقتباس کردند و مخالفت چندانی با فساد اخلاقی آن صورت نگرفت. البته، لوییس با شاهد آوردن از الگوهای آلمانی و فرانسویِ خود چون “کازوت”، از منابع اروپایی خود قدردانی کرده بود و این کار بدون شک به فریادش رسید. در نتیجه، اثر لوییس برای فرانسویان قابل فهمتر و مأنوستر بود تا رمان “والپول” که آن را بسیار عجیبوغریب و آزاردهنده میدانستند.
از آنجایی که بازار کتاب بسیار سریع به تقاضای مردم جواب گفت، مترجمان ترغیب شدند که رویه “زیبا اما خیانتپیشه” را پیش بگیرند و برخلاف جریان ترجمه تحتاللفظی شنا کنند که در آغاز قرن نوزدهم اندکاندک میرفت که سرتاسر اروپا را فرا گیرد. آنها در تغییر عناوین، حذف کل چندین صفحه و آوردن عناصر جدید برای خشنود ساختنِ خواننده و پیروی از سلایق متداول در آن دوره لحظهیی درنگ نمیکردند. زمانی که برناردو لامار، “رکود” ۱۱ (۸۵-۱۷۸۳) اثر سوفیالی را ترجمه میکرد، برای کوتاه کردنِ اثر هیچ تردیدی به خود راه نمیداد و چنین استدلال میکرد که برخی از رویدادهای داستان “بیشتر عجیبوغریب هستند تا جالب توجه”. مری گی- آلار عنوان ایتالیایی اثر “آن رادکلیف” را تغییر داد؛ زیرا یکی از شخصیتهای اصلی آن راهبی خونآشام است، و اشاره به ایتالیا ممکن بود “توهین به کل یک ملت” تلقی شود. او ترجیح داد که نام قهرمان زن را به جای عنوان داستان به کار ببرد. چنین گمان میرفت که این تصحیحات و جرح و تعدیلها رمانها را در نظر خواننده مقبولتر میسازد. مترجمان فرانسوی پیش از انتشار متون انگلیسی عناصر و منشای خارجی آن را محو میکردند، اما همه نشانههای غریب و خارقالعاده آنها را از بین نمیبردند. بسیاری از تغییراتی که اعمال میشد، از لحاظ نظام ارزشی فرهنگ مقصد موجه جلوه میکرد. برای مثال، واژه “خدا” در رکود اثر سوفیالی به “ایزد متعال” در ترجمه فرانسوی تغییر یافته بود، اسم خاص “امبروژیو” در راهب اثر لوییس به ژاکوبن هسپانیهیی در ترجمه فرانسوی ۱۷۹۷ تبدیل شده بود؛ و اصطلاح “خسیس” در Melmoth چارلز رابرت ماتورین در ترجمه آزاد ژان کوهن در ۱۸۲۱ به “هارپاگون” (شخصیت اصلی نمایشنامه “خسیس” اثر مولیر) برگردانده شد.
مترجمان بر اثر این بیدقتیها، شبیهسازیها، تلخیصها و افزودنها، عملاً به مأموران سانسور و حک و اصلاح بدل شده بودند و طرفه آنکه، این کارها را به تشویق و ترغیب منتقدان و مردم انجام میدادند. این جرح و تعدیلها از معیار “خواندنی ساختن” اثر فراتر میرفت: ترجمهها بایستی مناسب و منطبق با عادات خوانندهگان میشدند، بایستی به آنچه که سبک “نیکو” یا “گوهر زبان” تلقی میشد، دست مییافتند و بایستی از ملاکهای ادبی موجود پیروی میکردند. مترجمان در چنین اوضاع و احوالی صرفاً واردکننده ارزشها نبودند؛ آنها نگهبان هنجارهای فرهنگ مقصد نیز بودند. کار آنها دستکمی از بازنویسی متون اصلی نداشت. بسیاری از فهرستنامههای کتابفروشان، در جهت هماهنگی با چنین دخل و تصرفهایی، از مترجمان با عنوان نویسنده نام میبردند. برای مثال، “فرهنگ رمانها” ۱۲ اثر آلفرد مارک (۱۸۱۹) از ژان کوهن به عنوان نویسنده نام میبرد، اما تمام آثاری که از او برمیشمرد، ترجمه هستند و حتا یک اثر تألیفی از او ذکر نمیکند. عباراتی چون “ترجمه آزاد رمان گوتیک” یا “رمان گوتیک به تقلید از رمان انگلیسی” حاکی از خلاقیت مترجم بودند. این عبارات برای معرفی دو ترجمه فرانسوی از “بارون پیر انگلیسی” ۱۳ اثر کلارا ریو به کار رفتند که دو ناشر مختلف در ۱۷۸۷ آنها را منتشر کردند.
واردات انبوه متون تغییر شکلیافته بر شیوههای ترجمه تأثیر گذاشت. در اینجا باید بین دو پدیده تمایز قایل شویم. نخست باید دانست جلب توجه نمودنِ بسیار زیاد آثار خارجی این میل و گرایش را پدید آوده بود که هر چیز را به عنوان ترجمه روانه بازار کتاب کنند. در این دوره، بازار شبهترجمه و حقهبازیِ ادبی داغ بود. نکته دوم آن است که متون انگلیسی جایگاه و منزلت خاصی در فرانسه داشتند. حوالی ۱۸۱۵، “اسطوره انگلستان” یک بار دیگر باب روز شد و آن وجهه مثبت جامعه انگلیسی را که حاصل تلاش فیلسوفان قرن هجدهم بود، با خود به ارمغان آورد. زبان انگلیسی و دیگر محصولات فرهنگیِ آن سوی آبراهه مانش در میان نخبهگان خواستار فراوان یافت. سه نوع رمان بریتانیایی از محبوبیت خاصی در میان خوانندهگان فرانسوی برخوردار بودند: رمان احساساتی و شورانگیز، رمان گوتیک و رمان تاریخی. به کار بردنِ عبارات و واژههای “ترجمه شده از انگلیسی” مایه اعتبار اجتماعی شد، و انتساب دروغین متون به نویسندهگان انگلیسی شوخی شیطنتآمیز باب روز بود. بارون دولاموث – لانگون، نویسنده پرکار ۱۸۱۵ تا ۱۸۲۵، برای تبلیغ آثاری که خود در ۱۸۱۶ و ۱۸۱۹ نوشته بود، به ترتیب، از نامهای رادکلیف و لوییس استفاده کرده بود. تقلید از کشف یا جستوجو برای یافتن ارزشهای خارجی مهمتر شده بود. ترجمه به اقتباس آزاد و تقلید بیمحابا بدل شده یا حلقهیی بود که نویسندهگان برای بهدست آوردن نام و آوازه سوار میکردند. برای مثال، کنتس دوناردو به دروغ اعلام کرد که رمان سال ۱۸۱۸ او تقلیدی از رمان انگلیسی اثر رادکلیف است، حال آنکه این اثر رمانی بود که هیچ چیزی بدهکار هیچکس نبود. مفهوم ترجمه چنان تغییر یافته بود که دیگر متن اصلی اهمیتی نداشت. نتیجه نهایی این فرایند چیزی به نام شبهترجمه بود، ترفند ادبی ساده و بیزحمتی که متن اصلیِ آن وجودی خیالی داشت و بهانهیی بود برای نوشتن یا دستآویزی برای به چاپ رساندن اثر. لاموث-لانگون در مقدمهیی به تاریخ ۱۸۱۶ حتا تا آنجا پیش میرود که شک و ناباوری خوانندهگانش را در مورد پذیرش اثر به عنوان ترجمه حدس میزند، و بدین وسیله اعلام میدارد که تا چه اندازه این صورتکها و نقابهای ادبی در آن زمان متداول بودهاند.
ترجمه در فاصله چند دهه، قالبهای بسیاری پیدا کرد: از ترجمه آزاد تا ترجمه محافظهکارانه، از تقلید تا تألیف به دروغ، ترجمه عنوان شده. ترجمه مجدد متونی که بین انگلستان و فرانسه ردوبدل میشدند، مطمیناً یکی از جالبترین پدیدههای این فرایند است. برای مثال، de Holdheim ou la vieille tour du chateau و Alexina (1813) اثر مادام بریه سنت-لئون، که ابتدا به عنوان تقلیدی از اثر انگلیسی معرفی شده بود، در ۱۸۲۱ توسط خانمی به نام کمپیل و با عنوان “آواره نیمه شب” ۱۴ به انگلیسی ترجمه شد؛ سپس این ترجمه انگلیسی توسط دووال با عنوان Spectre dans les ruines Le و Altenberg Rosed به فرانسه برگردانده شد و طرفه آنکه، آن رادکلیف به عنوان نویسنده اثر معرفی شده بود! نمونه دیگر Vathek اثر کنت ویلیام بکفورد است که در ۱۷۸۶ بدون نام نویسنده منتشر شد، سپس هنلی آن را به انگلیسی برگرداند و پس از آن، مجدداً به فرانسه ترجمه شد و در ۱۸۱۹ در پاریس منتشر گردید.
در نهایت بر اثر تنوع قالبها و کثرت تبادلات ادبی، رمان گوتیک رو به ضعف و سستی نهاد و سیر قهقرایی پیمود. آثاری که در آغاز توجه خوانندهگان را به خود جلب میکردند، به صورت قالبی و خستهکننده درآمدند. تشویق و تحسین بیحدوحصر رمان گوتیک جای خود را به بیاعتباری، هجویه و طرد رمان گوتیک داد. برای مثال، بودلر بر کیفیت سست ترجمههای “ملموث سرگردان” ۱۵ اثر ماتورین در ۱۸۲۱ خرده گرفت و سخت از آنها عیبجویی کرد.
آیا اشتباه از مترجمان بود؟ صنعت نشر آن زمان، که بیش از پیش تحت فشار مسایل و اقتصادی بود، نقش عمدهیی در به وجود آمدن چنین شرایطی داشت. آنطور که از آثار آغازین بالزاک طی سالهای ۱۸۲۱ تا ۱۸۲۶ برمیآید، ادبیات رفتهرفته به صنعت بدل میشد و هدفش تولید انبوه بود. اما افزایش ترجمههای ناهمگون و به لحاظ کیفی نابرابر صرفاً اثرات منفی بر تولید رمان فرانسه نداشته است. گرچه نتیجه کار در کوتاهمدت انتشار کتابهای متوسط بود، اما در درازمدت مسایل بهطور کامل فرق کردند. با تولید انبوه ادبیات گنجینهیی غنی از موقعیتها، طرحهای داستانی و زمینههای جدید به وجود آمد که قوه تخیل خوانندهگان جوانی چون تئوفیل گوتیه و ویکتور هوگو را برانگیخت و آنها را به تحرک واداشت. رمان گوتیک منبع الهام رماننویسان آینده شد. زیباییشناسی هراس، میراث بهجای مانده از رمان گوتیک، در رمانتیسم فرانسوی نیز ادامه یافت.
نقش ترجمه را در انتقال عنصر هراس از رمان گوتیک به رمانتیسم فرانسوی به هیچوجه نمیتوان نادیده گرفت. ترجمه، بر اثر تماسهای مکرر و روزافزون فرهنگهای انگلیسی و فرانسوی، پندارها و انگارههای تازهیی را فرا روی خوانندهگان قرار داد و به تکامل ادبیات کمک کرد.
Comments are closed.