نتیجـۀ انتخـابات مشـروعیت نـدارد

گزارشگر:احمــد عمران - ۰۱ دلو ۱۳۹۸

از انتخاباتی که در ششم میزان سال روان برگزار شد، حالا حدود چهار ماه می‌گذرد بدون آن‌که نتیجۀ آن مشخص شده باشد. هیچ معلوم نیست که بررسی‌های کمیسیون شکایات انتخاباتی چه زمانی با چه نتیجه‌یی به پایان می‌رسد. دوستی که در رشتۀ علوم سیاسی و روابط بین‌الملل دکترا دارد و هر از گاهی با نوشته‌های جان‌دارِ خویش تحلیل‌های به‌روز از وضعیتِ کشور ارایه می‌کند، در یکی از نوشته‌های اخیرِ خود از جامعۀ رسانه‌یی کشور خواسته است که دیگر به مسالۀ انتخـابات نپردازند. به زعم این دوست فاضل، حرف و حدیث‌هایی که حول محور mandegarانتخابات در رسانه‌های کشور گفته می‌شود، آن‌چنان تکراری و مبتذل شده‌اند که چیزی جز خسته‌گی به بار نمی‌آورند. او پیشنهاد داده است که به جای انتخابات، رسانه‌های کشور به مسایلِ عمیق‌تری مثل وضعیت دموکراسی، زنان و جوانان توجه نشـان دهند و دروازۀ گفت‌وگوهای ژرف‎تر را به روی جامعه باز کنند.
این سخنان دقیقاً از خسته‌گی مفرط جامعه نسبت به انتخابات نشأت می‌گیرد؛ انتخاباتی که قرار بود به زعم مرد شماره‌یکِ ارگ نتیجۀ آن در دو روز اعلام شود. حالا که کمیسیون انتخابات ظاهراً کاراش را تا حدودی به انجام رسانده و با اعلام نتایج مسخره و تقلب‌آمیز نان را بر خود حلال کرده است، توپ در میدان کمیسـیون شکایات افتاده تا این کمیسیون نیز بتواند پس از ماه‌ها رای‌زنی و چانه‌زنی به نتیجه برسد. اما چه نتیجه‌یی؟! نتیجه‌یی که تقریباً از قبل مشخص است و به نظر می‌رسد که چانه‌زنی در مورد آن چنـدان سودی نداشته باشد.
از میان دسته‌های انتخاباتی، فقط دو دستۀ انتخاباتی چشم به نتیجۀ انتخابات دوخته‌اند و دیگر دسته‌‎ها می‌دانند که انتخاباتی در افغانستان برگزار نشده است که نتیجه‌یی در پی داشته باشد. انتخابات ششم میزان که حالا گفته می‌شود کمتر از دو میلیون رای‌دهنده داشته، در واقعیت امر انتخابات نبوده است. از نزدیک به دو میلیون رایی که به صندوق‌ها ریخته شده، حداقل یک میلیونِ آن کاملاً تقلبی و جعلی است که با هیچ منطق و استدلالِ حقوقی و قانونی نمی‌توان آن‌ها را معتبر دانست. وقتی یک میلیون رای از نزدیک به دو میلیون رای تقلبی باشد، چیزی که باقی می‎ماند، حدود هشت‌صدهزار و یا چیزی بیشتر از آن خواهد بود که در مورد این مقدار رای هم دو دستۀ انتخاباتی که همچنان در میـدان قرار دارند، نظر یکسان ارایه نمی‌کنند.
دستۀ ثبات و همگرایی به رهبری داکتر عبدالله می‌گوید که اگر دستۀ انتخاباتی دولت‌ساز به رهبری اشرف‌غنی برندۀ انتخابات اعلام شود، چنین نتیجه‌یی را نخواهد پذیرفت و اگر عکسِ این قضیه اتفاق بیفتد که بسیار بعید به نظر می‌رسد، آن‌گاه دستۀ انتخاباتی «دولت‌ساز» آمادۀ پذیرش آن نیست.
از جانب دیگر، بحث گفت‌وگوهای صلح نیز سایۀ سنگینِ خود را بر انتخابات انداخته است. چشم‌های همه به سوی قطر و پاکستان دوخته شده که از درون اتاق‌های بستۀ این کشورها چه صـدایی در مورد صلح بیرون می‌شود. چون همان‌گونه که ما نتوانستیم انتخاباتِ معقول و درست را در کشور مدیریت کنیم، گفت‌وگوهای صلح نیز از دستِ ما بیرون شده و حالا عملاً امریکایی ها طرفِ اصلیِ خود را پاکستان می‌دانند. تلاش‌هایی به ویژه از سوی پاکستانی‌ها جریان دارد تا با دور زدن انتخابات در افغانستان، زمینۀ ایجاد حکومت مشارکتی که گویا از حمایت طالبان نیز برخوردار است، فراهم شود. در چنین وضعیتی، سخن گفتن از انتخابات نیز به نظر کاری بیهوده و به دور از منطق سیاسی می‌نماید.
وقتی انتخابات مشروعیت نداشته باشد، چگونه می‌توان از آن حکومتی مشروع بیرون کرد. پاکستانی‌ها این موضوع را درک کرده‌اند و شاید هم با اتکا به همین مسأله، حالا بازار حکومت مشارکتی این‌همه گرم شده است. ولی به نظر نمی‌رسد که راه چارۀ دیگری هم برای آیندۀ سیاسی افغانستان باقی مانده باشد. وقتی ارگ انتخابات را به انتصابات تبدیل کرد، آن‌وقت انتظاری جز چنین طرح و برنامه‌یی نمی‌توان داشت، حتا اگر این برنامه از حمایت کشورهای بیرونی که در مسایل افغانستان بسیار دست باز دارند، برخوردار باشد.
از سوی دیگر با حکومتی که کمتر از یک میلیون رای دارد، چگونه می‌توان بر جامعۀ سی‌وچند میلیونی افغانستان حاکمیت یافت؟ شاید در ظاهر همه چیز عادی به نظر برسد، ولی در واقعیت امر چنین نیست. وقتی حکومت مشروعیتِ لازم را نداشته باشد، بحران از همه طرف سر بلند می‌کند. همین لحظه وقتی به فضای افغانستان نگاه شود، چیزی به نامِ حکومت دیده نمی‌شود. رهزن کارِ خود را می‌کند، رشوت‌خوار کار خودش را و اختلاس‌گر هم کار خود را. هیچ کس در این کشور از قانون و اصول پیـروی نمی‌کند. همه حیران و سرگردان اند. مردم نمی‌دانند واقعاً افغانستان دچار چه بلایی شده است. آن‌ها فقط تقاص حکومت‌گرانِ خود را می‌پردازند.
صف‌هایی که برای خرید گاز در کابل به وجود آمده، همان صف‌هایی اند که در ماه‌های پایانیِ حکومت داکتر نجیب‌الله در برابر تانک‌های تیل به وجود آمده بود. همان حال‌وهوا، همان بی‌سرنوشتی و دلهره. آن‌وقت آقای غنی انتظار دارد که مردم یک دورۀ دیگر نیز حکومت‌داریِ او را با جان و دل قبول کنند تا او افغانستان را به گلستان تبدیل کند. وای از خیـال باطل!

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.