رویکرد اجتماعی ـ اقتصادی به مدیریت

گزارشگر:برگردان: علی‌پور قاسمی - ۱۵ دلو ۱۳۹۸

بخش نخست/

mandegarمقدمه
هدف این مقاله، تشریح فرضیات اصلی رویکرد اجتماعی ـ اقتصادی به مدیریت(Socio Economic Approach to Management SEAM) و بحث دربارۀ وجود عملکردها و هزینه‌های پنهان که به علت ناهمگنی و وجود مغایرت‌های بی‌شمار در شرایط کار پدید آمده‌اند. منظور این است که به مدیران نشان دهیم که چگونه می‌توان برای غلبه بر مشکلات عملیاتی و تشخیص ناهمگنی‌های محیط کار، از رویکرد اجتماعی اقتصادی به مدیریت کمک گرفت. رویکرد اجتماعی ـ اقتصادی به مدیریت به ساده‌سازی شرایط محیط کار بااستفاده از ابزارهای مدیریتی اشاره دارد. با توجه به این رویکرد، سعی می‌شود تا ناآشکاربودن بسیاری از هزینه‌ها و عوامل موفقیت مشخص شده و تأکید شود که نمی‌توان تنها با اتکا بر یک رشته این موارد پنهان را دوباره سامان‌دهی کرد. در این مقاله می‌خواهیم منشأ و خاستگاه این قسمت پنهان را بیشتر شفاف کنیم. توضیحاتِ ما بر مبنای ایجاد ارتباط میان ناهمگنی‌ها و مغایرت‌هاست. در این مقاله به تشریح ساده‌سازی شرایط کار و ساده‌سازی انسان خواهیم پرداخت. سعی داریم تا نشان دهیم که اگرچه ظاهراً افزودن دوبارۀ این ویژگی‌ها به ابزارهای مدیریت از دیدگاه اپیستمولوژی (معرفت‌شناسی) بسیار دشوار است؛ ولی مایلیم که براین واقعیت نیز تأکید کنیم که ساده‌سازی الزامی است، زیرا سبب کاهش نگرانی شده و به‌عنوان دفاع در کار و زندگی ضروری است.
ما با توجه به اهمیت وجود پیچیدگی‌ها، عمیقاً درک کرده‌ایم که چگونه می‌توان با به‌کارگیری نظریه‌ها، مدل ها و توضیحاتی به ساده‌سازی حقایق پرداخت، ولی این مسأله بیشتر جنبه دانشگاهی دارد؛ زیرا بر چگونگی کار شرکتها بی‌تأثیر بوده یا اثر اندکی دارد. اگر تحلیل و تشخیص موضوع پیچیدگی ضروری است، پس باید برای طراحی مدل‌ها و ابزارهای جدیدی که مسأله را مستقیماً برای مدیران بیان می‌کنند، تلاش کافی صورت گیرد.
رویکرد اجتماعی اقتصادی به مدیریت با شرح یکی از تیوری‌های پیچیدگی و ایجاد ابزارهای مناسب فعالیت در این زمینه به دو مورد اخیر می‌پردازد. علاوه براین، از ساده‌انگاری و خوش‌بینی بیش از اندازه در مورد پیچیدگی نیز خودداری می‌کند. این رویکرد بر ویژگی‌های ناکامل و متعارض شرایط نیز تأکید دارد. (ساوال و زارده ۱۹۹۵ ص ۳۵)
ما باید ارتباط بین پیچیدگی و تعارض و نقش آن در رویکرد اجتماعی ـ‌ اقتصادی را دوباره تعریف کنیم. بنابرین برای ایجاد ارتباط بین این دو مفهوم چهارچوبی نظری را بر اساس مفهوم ناهمگنی ارایه خواهیم داد.
با یک فرضیه اصلی شروع می‌کنیم مبنی بر این‌که بیشتر مدل‌ها، انسان را بیش از اندازه ساده در نظر می‌گیرند. پرسش این است که چگونه می‌توانیم ابزارهای مدیریتی‌یی به وجود آوریم که این‌گونه عمل نکنند؟
پاسخ، دقیقاً‌ همان هدف رویکرد اجتماعی‌ ـ اقتصادی است . از انسان آغاز کنیم و وی را آن‌گونه که هست در نظر می‌گیریم (پیچیده و غیرقابل پیش‌بینی) و روشی ایجاد می‌کنیم که تمامی ویژگی‌های شرایط کار را شفاف سازد. فرضیۀ رویکرد اجتماعی ـ اقتصادی بر این است که بسیاری از این ویژگی‌ها (به‌ویژه سلامتی و شرایط اجتماعی) در ابزارهای حسابداری و گزارش‌دهی معمولی یا پنهان هستند و یا نادیده گرفته شده‌اند. (ساوال و زارده ۱۹۹۲) بنابراین، هدف رویکرد اجتماعی ـ اقتصادی بررسی روش‌های مدیریتی جدیدی است که بهبود سازگاری بین اهداف اقتصادی و اجتماعی شرکت‌ها را میسر گرداند. (ساوال ۱۹۹۷). در این رویکرد اصل موضوع چنین فرض شده که اگر نتوانیم بین اهداف اجتماعی و اقتصادی تعادل ایجاد کنیم، دچار هزینه‌های پنهان خواهیم شد. در این‌جا می‌خواهیم دشواری ایجاد تعادل را از نظر شناخت و از نظر عمل نشان دهیم. زیرا (و فرض ما نیز باید براین باشد که) ماهیت این اهداف با یکدیگر متفاوت (نامتجانس یا ناهمگن) است و بدین علت با هم درجدل (مغایرت) هستند.
بنابرین، باید نحوۀ به‌کارگیری رویکرد اجتماعی ـ اقتصادی در درک ناهمگنی و مغایرت‌ها را بررسی کنیم.

ناهمگنی و منطق‌های چندگانه
نظریه‌پردازان سیستمی همواره بر این موضوع تأکید داشته‌اند که دیدگاه تحلیلی، پیوستگی حوزه‌هایی را نادیده می‌گیرد که از نظام‌های مرتبط تشکیل شده‌اند. (به عنوان نمونه فون برتالانفی و چابرول – ۱۹۷۳). آنها اثرات سیستمی دیگری از این ارتباطات را برای ما شفاف کرده‌اند. با وجود این، تصور می‌کنیم که برای این واقعیت نیز اهمیت کافی قایل نشده‌اند که در درون نظام‌های متفاوت. عناصری با ماهیت‌ها، ساختارها و نقش‌های بسیار مختلف با یکدیگر همزیستی دارند.
این اختلافات چیزی را به وجود می‌آورند که می‌توانیم آن را دقیقاً به عنوان همزیستی منطق‌های متفاوت شناسایی کرده و ناهمگنی بنامیم.
ما سه سطح از ناهمگنی‌ها را شناسایی کرده‌ایم:
۱ – ناهمگنی شرایط (کار)؛
۲ – ناهمگنی ارتباط بین کارکنان و وظایف ایشان؛
۳ – ناهمگنی درونی انسان.
حال به بررسی تک تک آن‌ها می‌پردازیم:
۱ – ماهیت غیرمتعارف ناهمگنی‌ها و شرایط مدیریت: شرایط کار مدیریت عناصر کاملاً متفاوت همچون انسان، ماشین، وابستگی به زمان و امور موقتی، محدودیت‌های مکانی و غیره را با هم ترکیب می‌کند. (گیرین ۱۹۸۳). این موارد را به ‌عنوان موارد ناهمگن، گسسته و نامربوط (یعنی بدون منطق داخلی) و سردرگم (یعنی مواردی که درک و تحلیل کلیت آنها میسر نیست) تعریف می‌کنند.
۲ – کار را نمی‌توان به طور کامل تعیین کرد: همان‌گونه که بسیاری از محققان (یعنی ساوال ۱۹۸۰، ترپو ۲۰۰۲، و بیشتر ارگونومیست‎‌ها (۱) کازامیان ۱۹۹۶) نشان داده‌اند، کارکنان هرگز آن‌چه را که دقیقاً قرار است انجام دهند، انجام نمی‌دهند. این امر فقط به‌دلیل بد بیان‌شدن کارها برای ایشان اتفاق نمی‌افتد، بلکه به دلیل این واقعیت است که انسان را نمی‌توان به‌طور کامل به نقش کاری وی محدود کرد. ما (انسان‌ها) ماشین نیستیم. همواره بین آن‌چه کــه تعیین شده (آنچه که از کارگر خواسته شده تا انجام دهد) و برداشت کارگر از آنچه که باید انجام دهد، تفاوت‌هایی وجود دارد. این فاصله اختلاف بین انسان و ماشین و یا بر اساس اصطلاحات مارکس بین کار جاندار و کار بی‌جان را عینیت می‌بخشد.
۳ – تضادها و تعارضات درونی انسان: انسان‌ها حتا اگر در بروز شرایط و اهداف خود (یعنی منطق محدود به عنوان مثال مارچ وسیمون ۱۹۸۵، ترپو ۲۰۰۲، یانسن ۱۹۹۸)‌ عقلانی هم رفتار کنند، باز تحت تأثیر تضادها و تعارضات درونی خود قرار دارند. این تعارضات از نمونه‌های مهم علم روانکاوی به‌شمار می‌روند و عبارت اند از: دوست داشتن و بیزاری، عشق و نفرت، نیاز و وحشت و غیره. بنابرین، مدیران باید با ناهمگنی‌های مربوط به این سه سطح مختلف روبه‌رو شوند.

ناهمگنی و مغایرت
ناهمگنی برای ما به‌مفهوم هم‌زیستی منطق‌های متفاوت در کنار یکدیگر است. ولی ممکن است که انواع هم‌زیستی‌ها متفاوت باشند. ارتباط بین منطق‌ها می‌تواند مکمل، آشتی‌ناپذیر و یا مغایرت با یکدیگر باشد.
▪ درک منطق‌های مکمل نسبت به دیگر موارد آسان‌تر است. به عنوان مثال می‌توان به همکاری دو فرد متفاوت اشاره کرد. به عنوان نمونه، می‌توان بااستفاده از رویکرد اجتماعی ـ اقتصادی، هزینۀ مربوط به غیبت کوتاه‌مدت (کمتر از دو هفته) را محاسبه کرد. غیبت کوتاه‌مدت واکنش‌های افراد به شرایط کار (منطق اجتماعی) را منعکس می‌کند. بنابرین، این دو منطق اجتماعی و اقتصادی را می‌توان با یکدیگر در نظر گرفت و هزینه‌های منطق اجتماعی را بر اساس منطق اقتصادی محاسبه کرد.
▪ آشتی‌ناپذیری نوعی تقابل متقارن بین منطق‌ها است. هر دو نوع منطق ضمن دارابودن ماهیت مشترک مفاهیم متفاوتی دارند. از این دیدگاه، هر یک برای برداشت سهم خود از منبعی محدود (همانند بودجه، دستمزد، ارتقا شغلی و غیره) در تلاش اند. حاصل این نوع ارتباط بی‌نتیجه به خوبی توسط کروزیه و فریدبرگ (۱۹۸۰) یا پفر و سالانچیک(۱۹۷۴) مطالعه شده است.
▪ در حقیقت ما معتقدیم که این دو نوع ارتباط، همزمان وجود دارند. منطق‌ها هم مکمل و هم آشتی‌ناپذیرند و ارتباطی جدلی را تعریف می‌کنند که ما می‌توانیم آن را مغایرت نیز بنامیم.
با استفاده از مثال فوق، می‌توان غیبت‌های مشهود را تنها تا اندازه‌یی مدیریت کرد. یعنی می‌توان آن را حذف کرد یا تا حد حذف، کاهش داد (بگذریم که برخی اوقات افراد حضور دارند ولی فکرشان جای دیگری است) منطق اجتماعی یا انسانی متفاوت بوده و تا اندازه‌یی با منطق اقتصادی مغایرت دارد. بنابرین، کارکردن با مفاهیم ‌ناهمگنی و مغایرت در ارتباط است.
ما معتقدیم که هزینه‌های پنهانی که رویکرد اجتماعی اقتصادی بر آن تکیه دارد، نشانه‌هایی از ویژگی‌های ناهمگنی در شرایط کار و نشانه‌هایی از مغایرت بین منطق‌ها هستند. هزینه‌های پنهان، تفاوت‌های ذاتی بین این منطق‌ها را بیان می‌کنند و حقیقتی که همواره در این‌جا نهفته است، این است که امکان تلفیق آنها در هم وجود ندارد.
آسیب خودشیفتگی(۲)
چه خوب است که هزینه‌های پنهان، تنها پیامد ناهمگنی‌ها و مغایرت‌ها هستند. مغایرت‌ها کنترل کامل یا حتا تسلط بر اوضاع را ناممکن می‌سازند. این امر مدیرانی که دقیقاً ماموریت آنها تسلط بر اوضاع است را با شبهۀ جدیدی مواجه می‌کند. این شبهه چیزی را به وجود می‌آورد که بعد از فروید فیول و گوسور (۲۰۰۲) آن را آسیب خودشیفتگی نامیدند. مدیران برای تسلط آرمانی بر اوضاع، دستمزد بالایی می‌گیرند و رتبه و مقام آنها نیز به طور نمادین به تسلط ایشان وابسته است. این آسیب، مخرب بوده و می‌تواند شوکی بسیار عمیق و فراموشی‌ناپذیر برای مدیران باشد.
آسیب خودشیفتگی می‌تواند دو نوع نگرانی و تشویش شناخته شده یعنی افسردگی و بدگمانی را به وجود آورد. فردی که تشویش و نگرانی وی به افسردگی منجر شده، احساس شایستگی و کفایت نمی‌کند. نگرانی و تشویشِ منجر به بدگمانی، سبب می‌شود که جهان و مردم، در چشم وی متخاصم به نظر آیند. سازوکار دفاعی بدن انسان در برابر این دو نوع تشویش و اضطراب، شروع به مقاومت می‌کند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.