احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۹ دلو ۱۳۹۱
نویسنده: جفری ساکس/ استاد دانشگاه کلمبیا
برگردان: مژگان جعفری
دولت هر کشوری، فقیر یا غنی، موظف است که مراقبتهای اولیه بهداشتی و درمانی، شامل زایمان کودکان به صورت ایمن، تغذیه حداقلی، واکسیناسیون، کنترل بیماریهای خطرناکی مانند مالاریا و نیز خدمات صحی ابتدایی را برای همه شهروندان تضمین کند.
با این وجود، دولتهای فقیرترین کشورهای دنیا، از ارایه همین خدمات اولیه به شهروندان خود ناتوان اند. همهساله نزدیک به ۹ میلیون کودک بهخاطر شرایطی که میشود جلوی آنها را گرفت، جان خود را از دست میدهند. همچنین سالانه چیزی حدود ۴۰۰ هزار زن بهخاطر عوارض حاملهگی، در مناطق فقیر دنیا میمیرند.
تقریبا تمام این مرگها در فقیرترین کشورهای جهان رخ میدهد. پایان بخشیدن به این مرگومیرها فقط به مبارزه با گرسنهگی در این کشورها نیاز ندارد، بلکه مستلزم ایجاد بسترهای مناسب برای رونق اقتصادی در جوامع فقیر و بیثبات آنان است.
بزرگترین مانع برای ایجاد رونق اقتصادی در کشورهای به شدت فقیر دنیا، آن است که چنین کشورهایی نمیتوانند از عهده مراقبتهای اولیه بهداشتی و درمانی بربیایند، هرچند که هزینه سرانه این اقدام خیلی هم کم باشد. با استفاده از ایمنیسازی، پزشکی مدرن، جدیدترین تکنولوژیهای تشخیصی و سایر فناوریهای نوین، امروزه مراقبت بهداشتی اولیه در بسیاری از کشورهای جهان، به شدت موثر و کمهزینه شده اند، به طوری که هماکنون ارایه خدمات بهداشتی و درمانی اولیه در فقیرترین کشورها، به حدود ۵۴ دالر به ازای هر نفر نیاز دارد.
با این حال، بهخاطر درآمد کمِ چنین کشورهایی، دولتهای این کشورها میتوانند فقط حدود ۱۴ دالر برای هر نفر را از بودجه ملیشان اختصاص دهند. کمکهای مالی از خارج باید برای تامین ۴۰ دالر تقریبی باقیمانده فراهم شود. با توجه به وجود حدود یک میلیارد نفر افراد فقیر بیبهره از مراقبتهای اولیه بهداشتی، مجموع مبلغ مورد نیاز چیزی حدود ۴۰ میلیارد دالر در سال خواهد بود که دولتهای بزرگ کمککننده خارجی، از جمله ایالات متحده، اتحادیه اروپا و نیز جاپان، هماکنون حدود یک سوم از این مبلغ ـ یعنی حدود۱۵ میلیارد دالر در سال را تامین میکنند. بنابراین کمبود مالی سالانه باقیمانده حدود ۲۵ میلیارد دالر میشود که در صورت تامین چنین مبلغی، جان چندین میلیون مادر و کودکانشان در هر سال نجات پیدا خواهد کرد.
چنین مبلغی برای کشورهای ثروتمند پول زیادی نیست، ولی کشورهای یاد شده از تامین آن کوتاهی میکنند. بیشترین کمبود مشهود مرتبط با این مساله، اعتبار پشتیبانی جهانی برای مقابله با ایدز، سل و مالاریا است؛ پولی که باید در قالب توافقنامههای بینالمللی به کشورهای فقیر برای مبارزه با این بیماریهای کشنده اعطا شود. مبلغ مورد نیاز برای تامین حداقلهای بهداشتی و درمانی در سراسر دنیا، بسیار ناچیز است؛ یعنی کمتر از ۳ هزارم تولید ناخالص ملی کشوری همچون امریکا، و در حدود یک چهارم هزینهیی که امریکا در هر سال برای جنگ افغانستان هزینه میکند. با این وجود، به طرز نومیدانهیی، مشاهده میشود که حکومت اوباما و دیگر دولتهای ثروتمند دنیا، تمایلی به تامین چنین مبلغی نشان نمیدهند.
رویکرد نخست برای تامین چنین مبلغی، آن است که دولتهای کشورهای ثروتمند، تامین آن را بر عهده بگیرند. برای مثال ایالات متحده میتواند به جنگ پرهزینهاش در افغانستان پایان دهد؛ جنگی که حدود ۱۰۰ میلیارد دالر در سال برای این کشور هزینه برمیدارد. به جای آن، اگر ایالات متحده تنها بخش کوچکی از آن ۱۰۰ میلیارد دالر را در راه گسترش شبکه خدمات بهداشتی و درمانی اولیه در افغانستان مصرف کند، موفقیت به مراتب بزرگتری را در دستیابی به صلح پایدار در افغانستان بهدست خواهد آورد.
به عبارت دیگر، در صورت خروجِ مناسب نیروهای نظامی امریکا از افغانستان، دولت این کشور میتواند ۲۵ میلیارد دالر را برای کمک به توسعه افغانستان اختصاص دهد، ۲۵ میلیارد دالر دیگر را برای تامین امکانات بهداشتی اولیه در کشورهای بسیار فقیر دنیا مصرف کند و هنوز ۵۰ میلیارد دالر دیگر داشته باشد که میتواند برای کاستن از کسری بودجه سالانه خود هزینه نماید. به این ترتیب، افغانستان و ایالات متحده، به مراتب امنتر از گذشته خواهند بود، جهان سالمتر خواهد شد و حتا اقتصاد امریکا هم به طرز چشمگیری منفعت خواهد برد.
رویکرد دوم، میتواند توافق بینالمللی برای دریافت مالیات ویژهیی از بانکهای بزرگ بینالمللی باشد. با وجود اینکه بحران وال استریت در سال ۲۰۰۹، اقتصاد جهانی را تا مرز متلاشی شدن پیش برده بود، دولت ایالات متحده برای کمک به این بانکها وارد میدان شد و با ارایه برنامههایی به منظور بازسازی این بانکها، آنها را قادر ساخت که دوباره به سودهای کلان خود ـ شاید مبلغی حدود ۵۰ میلیارد دالر ـ در سال گذشته دست پیدا کنند.
برای مثال دریافت مالیاتی ناچیز از مبادلات مالی بینالمللی این بانکها، میتواند به سادهگی هزینه ۲۵ میلیارد دالری مورد نیاز برای تامین حداقلهای بهداشتی و درمانی در کشورهای شدید توسعهنیافته را که پیشتر مورد اشاره قرار گرفت، فراهم سازد.
رویکرد سوم میتواند جلب مشارکت ثروتمندترین میلیاردرهای جهان باشد. چندین تن از آنها، شامل بیل گیتس، وارِن بافِت و جفری اسکول تا کنون اقدامات بشردوستانه بزرگی را انجام دادهاند؛ اقداماتی که بیشتر به تامین مواد غذایی و نیز امکانات بهداشتی در فقیرترین مناطق دنیا مربوط میشود.
بنا بر آخرین فهرست مجله فوربس، ۱۰۱۱ میلیاردر در جهان ـ با مجموع دارایی ۵/۳ تریلیون دالر ـ زندگی میکنند. به عبارت دیگر، اگر توافقی حاصل شود که به موجب آن، هر میلیاردر در هر سال تنها۷/۰ درصد از دارایی خود را در اقدامات بشردوستانه اینچنینی صرف کند، مجموع مبلغ بهدست آمده ۲۵ میلیارد دالر در سال خواهد شد. به این ترتیب ۱۰۱۱ انسان میتوانند مراقبتهای بهداشتی حیاتی را برای یک میلیارد انسان فقیر فراهم کنند.
در رویکرد چهارم میتوانیم به کمک شرکتهای ثروتمندی نظیر اکسون ـ موبیل و مایکروسافت امیدوار باشیم. برای مثال، طبق یکی از گزارشهای آنلاین شرکت اکسون ـ موبیل، این شرکت ۵ میلیون دالر در برنامه کنترل مالاریا در آفریقا میان سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۷ صرف کرده است. اگر سایر شرکتهای بزرگ بین المللی نیز، برنامههای مشابهی را در دستور کار قرار دهند، میتوان امیدوار بود که جهش بزرگی در تامین خدمات بهداشتی اولیه مورد نیاز در سراسر این قاره برداشته شود.
و بالاخره در رویکرد پنجم، میتوان به کمکهای دولتهای کشورهایی امیدوار بود که به تازهگی به جمع اقتصادهای پررونق و ثروتمند دنیا پیوسته اند؛ مثل برزیل، چین، هند و کوریا. این کشورها که خودشان به تازهگی به جمع اقتصادهای پررونق پیوسته اند و در عین حال همچنان در بخشهایی از کشور خودشان با فقر شدید مواجه هستند، افق دید، انرژی، پویایی اقتصادی و تمایل دیپلماتیک مناسبی برای ارایه کمک های امدادی به مناطق بسیار فقیر جهان دارند. اگر امریکا و اتحادیه اروپا زیاده از حد از وظیفه و سهم خود در قبال ارایه چنین کمکهایی چشمپوشی میکنند، کشورهای تازهوارد به جمع اقتصادهای مهم دنیا، میتوانند بخشی از این ضعف را جبران کنند. خوشبختانه در حال حاضر، شاهد مشارکت بیشتر دولتهای چنین کشورهایی در سطح آفریقا هستیم.
در یک کلام، دولتها و شرکتها و نیز افراد ثروتمند دنیا، میگویند که برای انجام کمکهای بیشتر به مناطق بهشدت فقیر، دچار کمبود منابع مالی هستند؛ اما در این نوشته کوتاه تلاش شد نشان داده شود که اگر اراده محکمی در این زمینه وجود داشته باشد، به سادهگی میتوان دستکم جان میلیونها فردی که از نداشتن حداقلهای بهداشتی و درمانی رنج میبرند را نجات داد: دولت ایالات متحده باید هزینههای نظامی بیهوده خود را به سمت کمکهای مالی به توسعه بهداشت در سطح جهان هدایت کند، سازمانهای جهانی باید یک سیستم بینالمللی دریافت مالیات از مبادلات بینالمللی بانکهای بزرگ دنیا را طراحی نمایند، میلیاردرهای بزرگ جهان باید احساس نوعدوستی خود را ارتقا دهند. شرکتهای بزرگ بین المللی لازم است که پروژههای بیشتری را برای ایجاد توسعه در مناطق بهشدت توسعهنیافته جهان اجرا کنند و به علاوه اقتصادهای نوظهور جدید مثل چین، میتوانند شکاف مالی حاصل از کم توجهی کشورهای کمککننده سنتی ـ همانند امریکا و جاپان ـ را پر کنند.
به این ترتیب، منابع مالی کافی برای پوشش نیازهای فوری و حیاتی یک میلیارد نفر از فقیرترین مردم جهان، موجود است و با مسالهیی مواجه استیم که دغدغههای اخلاقیمان را به چالش میکشد.
Comments are closed.