احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





نگاهی به موسیقی خراسانی

نویسنده:شفق سیه‌پوش - ۱۴ دلو ۱۳۹۹

شفق سیه‌پوش

پور سینای بلخی گفته است: موسیقی علمی است ریاضی که در آن، از چگونگی نغمه‌ها، از نظر ملایمت و تنافر و چگونگی زمان‌های بین نغمه‌ها بحث می‌شود تا معلوم گردد که «لحن« را چگونه باید تألیف کرد. «محشون ۱۳۷۳» هخامنشیان، که وارث تمدن مادها بودند، موسیقی و هنر نیز، جزئی از این تمدن بود. از موسیقی آن‌روزگار اطلاعات چندانی در دست نیست؛ ولی به عقیدۀ «کسنوفون» موسیقی در این دوره، به چند رشته تقسیم می‌شده که عبارت بوده‌اند: موسیقی رزمی یا جنگی، موسیقی بزمی و موسیقی مجلسی.

اسناد تاریخی دورۀ آشوری که مربوط به سدۀ هشتم پیش از میلاد است، نشان می‌دهد، اقوامی که در فلات ایران باستان مستقر شده‌ودند، هرکدام سرودهای مختلفی ساخته‌بودند و آن‌ها را در مراسم جنگی، جشن‌ها و مراسم مذهبی اجرا می‌کردند. سرزمین‌های ما در دوران ساسانیان، اوج موسیقی را به‌شکل خوبی تجربه کرد. در این دوره، رامش‌گران و موسیقی‌دانان؛ در بارگاه شاهان ساسانی، مقام بُلندی داشتند که حتا گاهی رابط بین مشکلات مردم و دربار می‌شدند. اگر خوب توجه کنیم شماری از نامی‌ترین موسیقی‌دانان ایران باستانی؛ از جمله باربد و نکیسا نیز در همین دوران؛ به شکوفایی رسیدند.

موسیقی خراسانی، پس از اشغال سرزمین‌های ما توسط لشکر اعراب، آرام‌آرام، هم‌زیستی اجباری بر دو موسیقی عرب و ایران باستان، تأثیر گذاشت. این روند به‌خصوص در زمان خلافت عباسی‌ها به اوج رسید و مرکز این مهم؛ شهر بغداد و دربار خلیفه بود. ارتباط نزدیک میان موسیقی عربی و خراسانی؛ منجر به به‌وجودآمدن سبک‌های موسیقی،‌ آلات و اصطلاحات تلفیقی‌ای دو فرهنگ شد. “جورج فارمر” پژوهشگر انگلیسی، دربارۀ ۲۸ نظریه‌پرداز موسیقی این دوره، از قرن هشتم تا دوازدهم می‌نویسد: از موسیقی‌دانان معروف دورۀ اسلامی خراسانی، می‌توان از ابراهیم موصلی که هارون‌الرشید از او حمایت می‌کرد و پسرش اسحق موصلی نام برد. این دو تن، نوشته‌های مهمی دربارۀ موسیقی دارند که در آن زمان، مهم‌ترین آثار علمی در بغداد به‌شمار می‌رفت.

الکندی را نخستین نظریه‌پرداز موسیقی اسلامی، که مکتب عالمان فیلسوف را بنیان گذاشت؛ نام برده اند‌‌، می‌گویند از «الکندی» هفت مقالۀ وی، چهار مقاله باقی مانده که یکی از آن‌ها شامل نخستین نُت‌نویسی موسیقی اسلامی می‌شود؛ اما به‌جرئت می‌توان گفت که فارابی با کتاب «موسیقی کبیر» نگاه همه‌جنبه‌ای به این هنر دارد. شاید بشود او را نخستین موسیقی‌دان علمی دورۀ خراسانی نام برد. آثار فارابی، بیش‌تر زمینه‌های فکری را در بر می‌گیرد. وی به‌خاطر تعاریف و به تنظیم در آوردن علوم روزگارش؛ به معلم ثانی آن دوره هم معروف شد است. همان‌طور که از ارسطو، به‌نام معلم اول یاد می‌شود.

تا قرن دوازدهم میلادی، اکثر آثار فارابی ترجمه و در بیش‌تر دانشگاه‌های اروپا مورد استفاده قرار می‌گرفت. پور سینا که در درازنای زنده‌گی‌اش مشهورترین پزشک زمانه بود، نزدیک به دو صدوپنجاه رساله نوشته است که شامل تمام علوم شناخته‌شدۀ زمان خود بود. پور سینا خلاف فارابی، موسیقی‌دان عملی نبود و اطلاعات بیش‌تر در مورد اجرای موسیقی قرن دوازده، در نوشته‌های نویسندۀ معاصر، «ابن زیله» موجود می‌باشد. ابن زیله، موسیقی‌شناس و فیلسوف آن روزگار، در اصفهان زاده شده و در موسیقی، کتابی دارد به نام «الکافی‌الموسیقی» که از این کتاب، دو نسخۀ خطی شناخته‌شده که قدیمی‌ترین آن‌ها متعلق به کتابخانۀ رضا رامپور هند است.

واپسین نظریه‌پرداز دورۀ اسلامی، صفی‌الدین ارموی است که در ارومیه (مرکز استان فارس) متولد شد. او در پیشگاه واپسین خلیفۀ عباسی و نخستین حاکم مغول بود.

یک روایت تاریخی می‌گوید: هلاکوخان نواسۀ چنگیزخان که در حال تاراج بغداد و کشتار مردم بود؛ فرمان می‌دهد که این نوازنده، در مقابل پیروزمندان مغولی؛ موسیقی بنوازد تا از مرگ در امان بماند. پس از هنرنمایی او، هلاکوخان سخت تحت تأثیر هنراش قرار می‌گیرد. یکی از آثار بزرگ او دربارۀ موسیقی، کتابی است به‌نام «رسالۀ شریفه» که به شرف‌الدین هارون (پسر وزیر هلاکو ) پیشکش شد.

تمام نظریه‌پردازان قرن دوازدهم و حتا در دورۀ جدید، به کتاب رسالات‌الشریفه و کتاب الدوار صفی‌الدین، استناد می‌کنند. از آن دوره به بعد، موسیقی خراسانی به کشورهای خوزۀ تمدن ایران باستان به یادگار مانده است. شش‌مقام خراسانی موسیقی سنتی، که بیش‌تر در کشورهای افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان رایج است. اکثر ترانۀ این سبک موسیقی؛ دربارۀ عشق، عشق عرفانی، گاهی پرده‌خوانی حماسی یا اعتراض سیاسی است. استفاده از سازها «ساز محوری» با توجه به شرایط اجتماعی سه کشور؛ اندک تفاوت دارد، اما در تنظیم آهنگ‌ها حتماً یکی از سازهای اصلی شش‌مقام به‌کار می‌رود. این سازها بر این پایه‌اند: بربط، دایره، دف و تنبوره، رباب سنتی بدخشانی. این رباب با رباب معروف کوچۀ خرابات تفاوت دارد؛ چون دستۀ آن بلند و جای پرده‌های بیش‌تری دارد که به نوازنده، قدرت بیش‌تر در نواختنِ ریزپرده‌ها می‌دهد؛ متاسفانه بساط این ساز در افغانستان جمع‌شده است و جای آن‌را رباب هندی با دستۀ کوتاه گرفته است. شش‌مقام خراسانی از مقام‌ “راگ” های بزرگ، راست، نوا، دوگاه، سه‌گاه و عراقی تشکیل شده است. خوش‌بختانه سازمان یونسکو در سال ۲۰۰۰ میلادی، شش‌مقام خراسانی را در فهرست کهن‌ترین سبک‌های موسیقی باستانی و هم‌چنین سرمایه‌های غیرمادی بشری به ثبت رسانده است. شش‌مقام خراسانی در ازبکستان، در نیمۀ نخست سدۀ بیستم؛ عبدالرووف فطرت توجۀ ویژه‌ای به شش‌مقام نشان داد. او سال ۱۹۲۷ کتابی با نام «موسیقی کلاسیک ازبکی و تاریخش» نوشت و شش‌مقام را به‌عنوان موسیقی بزرگ ازبک‌ها، معرفی کرد. متأسفانه در دهۀ ۱۹۳۰ در دوران حکومت استالین، از شش‌مقام به‌عنوان مقابله با موسیقی اروپایی پشتیبانی شد؛ اما ۲۱ سال بعد، طی فرمانی از سوی اتحادیۀ آهنگ‌سازان ریاست جمهوری ازبکستان، به شش مقام خراسانی و توسعۀ آن تائید شد. این فرمان، از سوی کمیتۀ ازبکستان ابلاغ گردید ولی مقام خراسانی می‌باید از نظر ایدئولوژیک احیا می‌شد که همین امر، باعث عدم پیش‌رفت و پیچیده‌گی کاری بسیاری از هنرمندان آن دیار گردید.

شش‌مقام خراسانی در تاجیکستان

از شش‌مقام خراسانی، گاهی به‌عنوان «موسیقی حال تاجیکی» و «…موسیقی ملت تاجیک» یاد شده است. تاجیکستان که در آغاز دهۀ۱۹۲۰ بخش خودمختاری از ازبکستان بود؛ خوش‌بختانه به جمهوری مستقلی تبدیل شد. رهبران تاجیکستان در برخورد خردمندانه و فرهنگی، تصمیم گرفتند که شش‌مقام را به‌عنوان بخشی از سنت بزرگ فارسی موسیقایی خود معرفی نمایند.

در سال ۱۹۴۹ به ابتکار برخی از سیاستمداران و فرهنگیان سرشناسان تاجیکستان؛ مانند صدرالدین عینی و باباجان غفوراُف، انجمن شش‌مقام شکل گرفت. این حرکت، برای تاجیکستان آن زمان؛ قدم بزرگ و اساسی محسوب می‌شود. ‌بدین ترتیب، شش‌مقام دو بخش شد: شش‌مقام تاجیکی که در «دوشنبه» نشر و پخش می‌یافت و «شش‌مقام» ازبکی که در «تاشکند» منتشر می‌گردید. در کتاب‌های تاجیکی یادی از شش‌مقام ازبکی نمی‌شد و متقابلاً ازبک‌ها هم یادی از شش‌مقام تاجیکی نمی‌کردند.

در دهۀ ۱۹۸۰، این بخش‌بندی ساخته‌گی، دچار دگرگونی شد. هردو کشور شروع به آموختن سبک‌های شش‌مقام یکدیگر کردند که این وضعیت، تاکنون ادامه دارد؛ ولی موج ملی‌گرایی ازبکی و تاجیکی، ممکن است آن‌را تغییر دهد. آورده‌اند که شاه‌مرادخان (حاکم منقیت بخارا) پس از ویران‌کردن مرو، اهالی مرو را به‌اجبار به بخارا کوچ داد؛ اما به آن‌ها اجازۀ ورود به بخارا را نداد. آن‌ها نیز بیرون از دروازه‌های بخارا سکونت گزیدند‌، باگذشت سال‌ها همین مردم وارد بخارا شدند و موسیقی خودرا نیز وارد بخارا کردند. چون اینان از مرو آمده بودند، بخاراییان به موسیقی‌شان «مرویگی» می‌گفتند. کم‌کم این موسیقی جای خود را در تمامی مراسم بخاراییان باز کرد. آوازخوانان مروگی، بیش‌تر رباعیات می‌خواندند.

ویژه‌گی‌های این موسیقی

بسیار شاد است، ساز اصلی این موسیقی همانند موسیقی سنتی پنجشیر «قرصک» دف است. پیش‌پرده خوانی‌های‌شان؛ چون سنگردی‌خوانی پنجشیر و «دشتی‌خوانی بخش‌های از ایران امروز» ناله و اندوه تاریخی را روایت می‌کند؛‌ اما در ادامه، به ریتم تند ۶ بر ۸ وصل می‌شود. در این موسیقی، رباعیات حزن‌انگیز مردمی؛ رفته‌رفته به بداهه‌سرایی‌های شاد تبدیل می‌شود و رقصنده‌گان، پای‌کوبان وارد می‌شوند. در گذشته، رقصنده‌گان؛ تنها مردان جوان بودند؛ اما امروزه، گاهی بانوان هم وارد می‌شوند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.