احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:شنبه 20 جوزا 1396 - ۱۹ جوزا ۱۳۹۶
ظاهرشدن گلبدین حکمتیار رهبر یکی از شاخههای حزب اسلامی با همین نام در نقش سخنگوی ارگ ریاستجمهوری در آخر هفتۀ گذشته، اتفاقی تعجبآمیز و خارقالعاده نبود؛ زیرا مأموریتِ او از آغاز پیوستن به روند صلح، چیزی غیر از این نبوده است. آقای حکمتیار مترصد ارگ در سیاستهای قومی و تباری آن است، وقتی که خود نمیتواند از چنین پایگاهی بهصورتِ مستقیم سخن بگوید. آقای حکمتیار چنین نقشی را بهآسانی برای ارگ بازی میکند تا بهاصطلاح قدرتِ سیاسی در افغانستان بیموازنه نشود.
اما سخنانِ آقای حکمتیار در این نشستِ خبری از جهاتی قابل تأمل است، آنهم به این دلیل که او برای کشوری تعیین تکلیف میکند که خود از فضای سیاسی و اجتماعیِ آن سالها به دور قرار داشته و هیچ تصور روشنی از آنچه که حداقل در بیست سالِ اخیر رخ داده، ندارد.
آقای حکمتیار هنوز افغانستان را از همان عینک سالهای “جهاد” و “جنگهای داخلی” میبیند. از اینرو نوع تفکری را که وی اشاعه میدهد، بهشدت غیرمدرن و سنتی است. تصورِ او از انتخابات و بازیهای دموکراتیک نیز بیشتر برساختههای ذهنِ او از یک مدلِ حکومتِ عشایری است تا حکومتی مبتنی بر حقوق شهروندی و ساختارهای دموکراتیکِ قدرت. شاید این نوع مدل حکومت، نزدیکترین مدل به تفکراتِ ارگنشینان باشد که برای آقای حکمتیار این فرصت را مهیا کردهاند که از جانب آنها سخن بگوید.
مخاطبان بخشِ اعظمِ سخنانِ آقای حکمتیار مشخص بود که کیها و کدام جریانها هستند. مخاطبِ او در این سخنان و حتا پاسخ به پرسشهایی که مطرح شد، عمدتاً بخش بزرگی از مردمِ افغانستان و رستاخیزِ تازه بهوجود آمدۀ “تغییر” بود که طبعاً نمیتوانند با آرزوهای باطلِ حکمتیار همراهی نشان دهند.
آقای حکمتیار برپا کردنِ خیمههای اعتراضی را غیرقابل توجیه دانست و گفت که نباید “راه مردم” را بست. اما او نمیداند که نفس برپا کردنِ خیمههای اعتراضی چیست و اصلاً چرا یکعده در این روزهای گرمِ ماه صیام به جادهها ریختهاند. او فکر میکند که این عده در مخالفت با مصالح کلانِ کشور میخواهند نظامی را از بین ببرند که او تازه به آن ملحق شده است. درحالیکه هدفِ معترضان رستاخیزِ تغییر که عمدتاً به هیچ جناح و حزبی تعلق ندارند و این مسأله را نیز بارها توضیح دادهاند، حرکتی مدنی برای مطالباتِ مدنی است و نه سقوط نظام.
از جانبی، نباید نظام را به افراد خلاصه کرد. شاید معترضانِ رستاخیز تغییر خواهانِ استعفای یک عده باشند ولی این هرگز به معنای سقوط نظام نیست. خواست معترضان رستاخیز تغییر، یک خواستِ روشن و کاملاً انسانی است، هرچند که ممکن است در برخی نقاط کابل برای بخشی از باشندهگانِ این شهر مشکلاتی را بهوجود آورده باشند. آنها در اعتراض به ناامنیهای فزاینده و خونینِ کابل و برخی شهرهای دیگرِ افغانستان به جادهها ریختهاند و خواهان پاسخگویی دولت به این ناامنیهای گسترده و بهشدت ویرانگر شدهاند.
البته این یک خواستِ تازه هم نبود. شهروندان کابل و برخی شهرهای دیگرِ کشور به دنبال حملههای خونین به شفاخانۀ چهارصد بستر و شهر مزارشریف هشدار داده بودند که دولت باید جلو اینگونه حملات را بگیرد. اما انفجار کمسابقۀ چهارراهی زنبق که فاجعۀ خونینی خلق کرد، نشان داد که دولت و بهویژه مقامهای ارشد امنیتی قادر به تأمین امنیت شهروندان نیستند. آیا اگر شهروندان در اعتراض به قربانی شدنهایشان به جادهها بریزند، کارِ خلاف انجام دادهاند؟ پس معنای حرکتهای مدنی در جامعهیی که خود را استوار بر ارزشهای دموکراتیک میداند، چیست؟
آقای حکمتیار فراموش کرده که تا همین سه ماه پیش، خود در صفِ مخالفانِ مسلحِ همین نظام قرار داشت و با تمام توشوتوانِ نظامی و انتحاری میخواست که کُل بساط نظام فعلی را برچیند. آقای حکمتیار فراموش کرده که در شانزده سال گذشته مردم این کشور آزمونهای فراوانی را از سر گذشتاندهاند و درسهای زیادی خواندهاند. این مردم دیگر آن مردمِ زمان طالبان و یا زمان جنگهای داخلی نیستند که هیچ فهمی از مردمسالاری و حقوق بشری نداشته باشند. همینهایی را که آقای حکمتیار در روی جادهها و خیمههای اعتراضی میبیند، در هر انتخابات به پای صندوقهای رای رفتهاند و به یک نظام دموکراتیک که خودشان بر سرنوشتشان حاکم شوند، رای دادهاند. اینکه چنین خواستی به یُمنِ برخی رهبران جاهطلب و فاسد چقدر محقق شده، مسالهیی دیگر است، ولی نباید شک کرد که این مردم سالهاست که با دیدگاههای تمامیتخواهانه و هژمونیهای تباری وداع گفتهاند.
آقای حکمتیار از وضعیتی دفاع میکند که در آن مردم عادی قربانی میشوند. گویا برخی حلقاتِ ارگنشین و حکومتی از او چنین خواستهاند. آقای حکمتیار چندینبار در این نشست خبریِ خود از پایان جنگ و انتخابات سخن گفت، ولی هیچ معلوم نیست که او از پایان چه جنگی سخن میگوید؟ مگر او یکی از عوامل اصلی ِتداوم جنگ در چهل سالِ گذشته نبوده است؟
حکمتیار هیچ زمانی به انتخابات باور نداشته و هرگز در پی برگزاری آن نبوده است. تصورِ او از انتخابات، چیزی شبیه انتصابات است تا به هرشکلِ ممکن خودش را در رأس قدرت ببیند. آقای حکمتیار میگوید که نظام فعلی را به عنوان یک واقعیت قبول دارد. اما هیچ معلوم نیست که با چنین واقعیتی، چگونه وارد تعامل شده و نظام ایدهآلِ او کدام است؟
Comments are closed.