احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
نویسنده:خالده محمدی - ۱۰ حوت ۱۳۹۹
کشف گنجینۀ باختری در افغانستان که برای بسیاری کشورها یک موضوع متحیرکننده بود، در حقیقت این را ثابت ساخت که افغانستان قبرستان طلاهای باختر بودهاست. هرچند جنگهای خانمانسوز داخلی، بسیاری از میراثهای فرهنگی در افغانستان را نابود ساخت؛ اما گنجینۀ باختری از نادر میراثهای تاریخی و فرهنگی در کشور میباشد که از زیر بار این همه جنگ جان سالم بدر بردهاست.
کشورهای جهان و به خصوص کشورهای همسایه، همواره در صدد غارت این گنجینۀ بزرگ بودهاند. این گنجینه که قدمت آن به عصر کوشانیها میرسد و اثباتکنندۀ تاریخ جلال و شکوه مردمان این سرزمین است؛ یکی از پشتوانههای اقتصادی افغانستان نیز محسوب میشود.
روی همین ملحوظ، در این نوشتۀ کوتاه، به اینکه چه کسانی دنبال طلاهای باختری بودند؟ تنشها در حفر گورها و در نهایت به سرگذشت این گنجینه از سالهای جنگ تا امروز پرداخته شدهاست.
چه کسانی دنبال طلاهای باختری بودند؟
پس از پخش شایعات موجودیت طلاهای باختری در افغانستان، باستانشناسنان زیادی جهت کشف این پدیدۀ ارزنده به کشورآمدند. فوشه؛ اولین باستانشناس فرانسوی بود که جهت دریافت گنجینۀ بزرگ باختری به افغانستان آمد. تمرکز وی، بیشتر به جاهای شناختهشدۀ افغانستان بود؛ مانند ولایت بلخ که پایتخت باختر بود. فوشه، سعی نمود تا اولین فردی باشد که بتواند بقایای اسکندر کبیر را کشف کند. از اینکه وی با وجود تلاشهای زیاد نتوانست به این گنجینه نایل شود، وجود چنین گنج را در افغانستان خیالی بیش ندانست(۱).
تنها چیزیکه فوشه موفق به دریافت آن شده بود، یک صندوق پر از سکه بود که توسط گارد مرکزی کشف شده بود(۱)، تا آنکه یکی دیگر از باستانشناسان فرانسه به نام برناس توسط محمد ظاهر؛ شاه وقت جهت کشف گنجینۀ بزرگ یویانی به افغانستان دعوت گردید تا شایعات روزافزون این گنجینه در افغانستان ثابت گردد. برناس، کاوش را در آیخانم که یکی از مهمترین نمونههای فرهنگی باختری بود و وجود این گنجینه در آنجا بیشتر گمان میرفت آغاز کرد؛ از اینکه آیخانم یک قلمرو یونایی بود، بیشتر مورد توجه برناس قرار گرفت. وی توانست همانند فوشه، سکههای نقرهیی باختر را کشف کند؛ اما پس از به قدرترسیدن داکتر نجیبالله، کاوشگرانی که از سوی ظاهرشاه دعوت شده بودند، کار خود را متوقف کردند. این پایان کار جهت پیداکردن بقایای باختری نبود(۳). داکتر نجیبالله در این مورد، بیشتر کنجکاوی نمود. وی شخص دانشمندی را به خاطر تحقیق در این مورد گماشت که آن شخص کسی نبود به جز ویکتور سریانیدی؛ باستانشناس روسی. سریانیدی، به منطقهی شمال مرزی افغانستان رفت. البته باستانشناسان قبل از سریایندی به خاطر شرایط خطرناکی که داشت به آنجا نرفته بودند. او کاوش خود را در طلاتپۀ شبرغان، با گروهی از باستانشناسان شوروی و افغان آغاز کرد که این تحقیق، نتایج شگفتانگیزی را به همراه داشت. گروه سریانیدی، روند کاوش خود را در نواحی مردهگان کوشانیان، در اطراف دیوارها آغاز کردند. سریانیدی که خود بالای طلاتپه ایستاده بود و کارگران را نظاره میکرد در فکر عمیقی فرو رفت بود. کاوشگران در جریان حفرکردن، با زوایای معبد و تابوت که در آن سکهی طلایی نمایان بود و آن تابوت مربوط میشد به یک زن کوشانی، مواجه شدند. جسد این تابوت سر تا بهپا با طلا پوشانیده شده بود. سریانیدی با دیدن طلا در گور کشفشده آن هم در افغانستان، به حیرت افتید. وی، ابتدا فکر میکرد این گور مربوط به یک زن ثروتمند کوشانی باشد(۳). اما گورها یکی پس از دیگری پیدا میشدند تا آنکه ویکتور سریانیدی، باورمند شد که این همان گنجینۀ بزرگ باختری است که همه به دنبالش سرگردان بودهاند و سالهای سال برای پیداکردن آن تلاش به خرج دادهاند.
سریانیدی، با گروهی از باستانشناسان مشوره میکند تا از وجود این طلاها متخصصین باستانشناسی را در جریان بگذارد. وی تعدادی از طلاها را با خود گرفته به کابل آورد و با گروهی از باستانشناسان وجود چنین گنج را در افغانستان به همه اطلاع داد و طلاهایی را که با خود آورده بود، از جیب خود بیرون آورده نشان داد از این محققان که یکی برناس بود. برناس، با دیدن طلاها حیرتزده شده و اشک از چشمانش جاری شد. وی که خیلی سعی نموده بود تا این طلاها را خود کشف کند، به شدت ناراحت شد. با آنکه حالت برناس برای سریانیدی قابل درک بود؛ اما از اینکه نامش با این کشف بزرگ در جبین تاریخ حک میشد، بسیار خوشحال بود(۴).
تنشها در حفر گورها
طلاهای باختری که مربوط به سربازان یونایی میشد، ارزش آن میلیونها دالرامریکایی تخمین زده شدهاست؛ اما کاوشگران نتوانستند همه گورها را حفر کنند. به دلیل اینکه وضیعت در افغانستان بحرانی شده میرفت و جنگ شدت میگرفت، سریانیدی نتوانست هفت گور را کشف کند. او با ناتمامگذاشتن پروسۀ کشف گور هفتم، با گروه کاریاش به کابل باز گشتند و طلاهای کشفشده را به مقامات در کابل تسلیم کردند.
با وخیمترشدن اوضاع در کابل، داکتر نجیبالله؛ رییس جمهور وقت، بیشتر از هرکس دیگر میدانست که حاکمیت در کابل روبهزوال است؛ از اینرو با وجودیکه سریانیدی تاکید داشت، این گنج بیرون از افغانستان در یک کشور بیطرف نگهداری شود؛ اما داکتر نجیبالله این پیشنهاد را نپذیرفت و در یک عملیات سری، گنجینۀ باختر را از موزیم ملی به بانک مرکزی که در آن روزگار امنترین مکان به این گنجینه بود، منتقل کرد و هر پارچهی طلاها را در پنبه پیچانیده، داخل صندوقی که توسط یک شرکت آلمانی در زمان نادرخان ساخته شده بود، گذاشت. گاوصندوق ساختۀ شرکت آلمانی، هفت قفل داشت که هر قفل آن با هفت کلید که مخصوص صندوق بود باز میشد؛ اگر از هفت کلید یکی هم موجود نمیبود استفاده از کلید دیگر باعث میشد تا کلید در گاوصندوق گیر کند و صندوق برای همیشه قفل شود(۱).
داکتر نجیبالله هفت کلید گاوصندوق را به هفت کارمند بانک مرکزی سپرد و از هریک آنان تعهد و سوگند گرفت که جز رییسجمهور یا رهبر افغانستان به هیچکس دیگری اجازۀ بازکردن، آن را ندهند(۱).
پس از آن شایعات اینکه گنجینۀ باختر را ریس جمهور نجیب به روسها فروخته و یا اینکه به خاطر خرید سلاح معامله شده، درهمهجا پخش گردید.
سرگذشت گنجینه باختری، از سالهای جنگ تا امروز
پس از آنکه حکومت داکتر نجیبالله به دست مجاهدین سقوط کرد و مجاهدین نیز از کابل عقبنشینی کردند و کابل در اختیار طالبان قرار گرفت، طالبان نخست داکتر نجیبالله و برادرش را به قتل رسانیدند، سپس به بانک مرکزی رفتند و یکی از کارمندان بانک مرکزی که در کابل بود با خود بردند تا گاوصندوق را باز کنند. از اینکه جز یک نفر از کارمندان دیگران به خارج از کشور مهاجرت کرده بودند، طالبان نتوانستند گاوصندوق را بگشایند؛ با وجود آنکه حتی برای گشودن آن از انفجار بم دستی نیز دریغ نکردند؛ اما از اینکه صندوق با مهارتهای خاص فنی ساخته شده بود قادر به بازکردن آن نشدند و در نهایت تا پایان دور حاکمیت طالبان این گنیجنۀ بزرگ همچنان پنهان و دستنخورده باقی ماند. با سقوط حاکمیت طالبان و تاسیس نظام نوین در کشور، در ۲۹ اگست سال ۲۰۰۳ میلادی حامد کرزی؛ رییس جمهور و داکتر اشرف غنی که آن زمان مسوولیت وزارت مالیه به عهده داشت، با جمعی از اعضای حکومت در حالیکه ویکتور سریانیدی؛ کاشف اصلی گنجینه نیز آنان را همراهی میکرد به جانب بانک مرکزی رفتند تا این گنجینۀ ارزشمند تاریخی را از آن صندوق بیرون سازند. بیشتر از همه دلهرۀ دیدن این گنجینه را داشت(۴).
از اینکه از مجموع هفت کلید فقط یکی از آن موجود بود، امکان نداشت که آن صندوق باز شود تا اینکه متخصص شرکت سازندۀ گاوصندوق را از آلمان خواستند و سرانجام وی موفق شد صندوق را باز کند(۴).
سریانیدی که به شدت هیجانی بود با دیدن طلاهای باختری مطمین شد که طلاها ثابت نگهداری شدهاند(۲).
اینک گنجینهی ۴۸۵ قلمی باختری که ۴۲ سال از کشف آن میگذرد، پس ۱۳ سال سفر و نمایش در موزیمهای بزرگ جهان به کشور انتقال یافته و در ارگ ریاست جمهوری نگهداری میشود. در روزهای پسین که گمانههایی از قاچاق پول و طلا از طریق دروازۀ ویژۀ فرودگاه کابل به بیرون از کشور به وجود آمده و این موضوع نمایندهگان مردم در پارلمان افغانستان را نسبت به امنیت این گنجینۀ بزرگ شاکی ساخته، بیشتر از هروقتی در ذهن مردم نگرانی خلق شده که مبادا این سرمایهی شکوهمند کشور دستخوش تاراج شود.
منابع
Comments are closed.