وقتی آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران میگوید که ما همان کمکی(مالی و نظامی)را به حزب الله کردیم که شیعه است، همان کمک را به حماس و جهاد اسلامی فلسطین انجام دادیم که سنی است، بسیاری از زمام داران و دولت های عرب برای تضعیف و سرکوبی حماس بیقراری و لحظه شماری میکردند.
اشتیاق سرکوبی حماس برای دولت های عرب سنی مخالف و رقیب جمهوری اسلامی ایران شیعه به خصوص عربستان سعودی، امارات متحده عرب، بحرین، اردن، مصرو حتی جیبوتی و سودان بیشتر از اسرائیل بود. حتی اسرائیل به خصوص سیاست مداران و گروه های دست راستی آن بریاست بنامین نتانیاهو، نه در فکر سرکوبی و حذف حماس که در صدد بقای آن بودند تا فکر و برنامۀ تشکیل دولت و کشور مستقل فلسطینی در کنار اسرائیل را ناممکن و غیر عملی ترسیم کنند. هر چند بعضی منابع از جمله منابع اسرائیلی ادعا می کنند که نتانیاهو زمینه را برای ارسال ده ها ملیون دالر قطر در توافق با دولت قطر، میزبان رهبران حماس در سالهای پیشین به نوار غزه مساعد میکرد تا حماس در آنجا بماند و همچنان به عنوان یک گروه با نفوذ فلسطینی در برابر طرح تشکیل دو دولتی و دو کشوری فلسطین و اسرائیل مخالفت کند. صرف نظر از درستی و نادرستی این ادعا، واقعیت این است که اکثریت دولت ها و زمام داران عرب سنی حتی جوامع و گروه های سیاسی و مذهبی آن بسوی حماس به عنوان گروه طرفدار ایرانِ شیعه و گروه مشمول محور مقاومتی که تهران از آن سخن می گفت و روی این محور سرمایه گزاری هنگفت کرده بود می دیدند و از تۀ دل در آرزوی تضعیف و حتی نابودی آن بودند. سرانجام این زمینه آماده شد و نه تنها حماس که غزه و دو ملیون مردم فلسطینی اش قربانی این آرزو ها و رقابت های منطقه ای و حتی بین المللی شد.
اشتباه محاسباتی حماس در جنگ:
اینجا بحث بر سر رسالت و محاسبۀ اخروی حماس نیست که از اشتباه در مورد آن سخن گفته شود، اینجا بحث بر سر محاسبات دنیوی حماس به عنوان یک گروه نظامی و سیاسی در برابر دشمنش اسرائیل است.
محاسبه و ارزیابی حماس در حملۀ هفتم اکتوبر سال روان ۲۰۲۳ علیه اسرائیل چه بود؟
وقتی یک طرف می خواهد بر دشمن خود حمله کند و وارد جنگ شود، مسلماً قبل از حمله تمام احتمالات و تبعات آنرا ارزیابی و محاسبه می کند و برای هر احتمالی، برنامه و استراتژی خود را مشخص می سازد. هر حمله و جنگی از سوی یک طرف با محاسبۀ وضعیت و موقعیت خود در ابعاد مختلف نظامی و سیاسی در دسترسی به یکی از این اهداف براه اندخته می شود:
۱ – شکست دشمن و تصرف سرزمین های تحت تصرف آن.
۲ – تضعیف دشمن و قرار دادن او در موقعیت و وضعیتی که خواست های طرف را از طریق مذاکره پذیرا شود.
۳ – تقویت موقعیت نظامی و سیاسی که طرف مهاجم میخواهد از حمله و جنگ در سطح داخلی و خارجی بدست بیاورد و این نیرومندی او را در رسیدن به خواست ها و اهدافش در برابر دشمن نزدیک سازد.
۴ – برخورداری از حمایت گسترده و قاطع نیروها و تمام ظرفیت های داخلی و خارجی در دسترسی به خواست ها و اهداف جنگ.
۵ – ایجاد فضای مساعد منطقه ای و بین المللی در کسب حمایت گسترده برای اِعمال فشار بر دشمن و واداشتن او به پذیرش خواست های طرف مقابل.
آیا حماس در حملۀ هفتم اکتوبر سال روان با این محاسبات، وارد حمله و جنگ شده بود؟
هر چند نتایج و تبعات این جنگ که چهل و دو روز از آن میگذرد، حکایت از چنین محاسبات حماس ندارد، اما بصورت کامل نمیتوان هر گونه محاسبۀ حماس را در این حمله و جنگ منتفی دانست و اینطور گفت که حماس به اصطلاح “بی گدار به آب زد”. بدون تردید حماس محاسباتی با خود داشت که آن محاسبات، اشتباه و نادرست بیرون شد. برخی از نکات مهم اشتباه محاسباتی حماس را میتوان اینگونه بر شمرد:
۱ – عدم پیش بینی واکنش بسیار وحشتناک، خونین و ویرانگرانۀ اسرائیل بدون اعتنا به اسیران و گروگان های نظامی و غیر نظامی اش که حماس فکر می کرد اسرائیل برای آزادی گروگان ها با حماس مذاکره می کند و این مذاکره به آزادی هفت هزار زندانی فلسطینی در زندان های اسرائیل می انجامد. حماس در سال ۲۰۰۶ “گلعاد شالیت” یک افسر اسرائیل را به اسارت گرفته بود که اسرائیل پنج سال بر سر آزادی این نظامی اش با حماس به مذاکره پرداخت و سرانجام در سال ۲۰۱۱ او را با ۱۰۲۷ زندانی فلسطینی تبادله کرد. حماس فکر میکرد که اسرائیل این بار نیز چنین خواهد کرد.
۲ – اشتباه محاسبۀ دیگر حماس به وضعیت سیاسی در داخل اسرائیل بر میگشت که نتانیاهو صدراعظم اسرائیل تحت فشار شدید داخلی بود و در برابر تظاهرات و اعتراضات ملیونی مردم به خاطرکاهش صلاحیت قوای قضائیه و افزایش قدرت صدراعظم قرار داشت. حماس و شاید جمهوری اسلامی ایران و حزب الله همه فکر می کردند که نتانیاهو نمی تواند تمام اسرائیل را در پشت سر خود برای جنگ علیه حماس و غزه بکشاند.
۳ – حماس فکر میکرد که حملۀ هفتم اکتوبر به اسرائیل، فلسطین را دوباره در محراق توجه منطقه و جهان قرار میدهد و دنیای عرب از این تهور حماس که در طول جنگ اعراب و اسرائیل کم سابقه بود، حمایت می کنند. فکر و محاسبۀ که نادرست ثابت شد و دنیا حتی به شمول عرب ها حملۀ حماس به اسرائیل را محکوم کردند.
۴ – اشتباه محاسبۀ حماس در حمایت جمهوری اسلامی ایران و آنچه که محور مقاومت خوانده می شود و حتی اشتباه در حمایت و همکاری روسیه از حماس به خاطر جنگ اوکراین که در برابر امریکا و غرب قرار دارد.
صرف نظر از اینکه ادعای تهران و حزب الله لبنان در مورد بی خبری از حملۀ حماس در هفتم اکتوبر درست باشد، بی خبری مطلق آنها از آمادگی و قصد حماس به این حمله و یا عدم توافق مطلق آنها به چنین حمله ای نادرست است. منابع مخالفان جمهوری اسلامی ایران ادعا میکنند که حماس از نفوذ نهادهای اسخباراتی اسرائیل بداخل نهادهای استخباراتی و اطلاعاتی ایران نگران بود و از این رو تاریخ و روز حمله را به اطلاع تهران نرساند.
حماس فکر میکرد که حمله با این ابعاد وسیع علیه اسرائیل، جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت را در کنار آنها که بخشی از محور مقاومت است، می کشاند. شاید حماس باور داشت که جمهوری اسلامی ایران و گروه های مقاومت مورد حمایت آن در منطقه به خصوص حزب الله لبنان به خاطر نگرانی و ترس خود شان از آینده که اسرائیل پس از حماس و غزه متوجه آنها خواهد شد، نمیتواند خود را از حمایت حماس کنار بکشد و بیطرف باشد.
۵ – اشتباه محاسبۀ حماس در واکنش بسیار شدید امریکا و غرب در حمایت اسرائیل نکتۀ دیگر اشتباهات حماس در حملۀ هفتم اکتوبر بود. حماس فکر نمیکرد که امریکا و غرب دست اسرائیل را در حمله به غزه و سرکوبی حماس و نابودی شهر غزه و کوچاندن بیش از یک ملیون ساکنان آن باز بگذارد و آنرا حق مشروع اسرائیل بداند و از همه مهم تر برای دفاع از اسرائیل کشتی های عظیم جنگی هواپیمابر خود را وارد منطقه سازد.
حماس در حملۀ روز هفتم اکتوبر با کشتاری که در جشنوارۀ موسیقی رعیم انجام داد افکار عمومی را در سراسر جهان علیه خود بر انگیخت. حماس در این کنسرت صدها زن، مرد و حتی کودکان را قربانی و زخمی کرد و به گروگان گرفت.
۶ – برخی از اشتباه محاسباتی حماس در مورد موقف و موضع روسیه سخن می گویند که حماس در محاسبات خود به حمایت سیاسی و حتی نظامی روسیه حساب باز کرده بود. حتی این نظر را شماری مطرح کرده اند که روسیه برای انحراف امریکا و غرب از جنگ اوکراین در این حمله با حماس همکاری کرد. اما سیر حوادث و تحولات در جنگ غزه و تهاجم اسرائیل نشان داد که روسیه با حماس هیچگونه همکاری و همراهی انجام نداد. اگر حماس در محاسبات خود روی همکاری و همراهی روسیه اتکا کرده باشد، این یک اشتباه محساباتی اش بود.
حماس و غزه پس از جنگ در چه موقعیتی قرار خواهند داشت؟
نکتۀ روشن آن است که اسرائیل به حکومت و تشکیلات حکومتی حماس و هم چنان جهاد اسلامی در غزه با این جنگ وحشتناک، خونین و ویرانگر پایان میدهد، اما حماس و حتی گروه جهاد اسلامی به عنوان یک تفکر و یک گروه اسلامی و جهادی سنی مذهب در میان مردم غزه و فلسطینی ها باقی خواهد ماند. هنوز مشخص نیست که حماس تا چه حد نیروهای نظامی و امکانات نظامی خود را از دست داده باشد. منابع معتبر گزارش میدهند که از میان پنجاه فرمانده حماس و جهاد اسلامی که اسرائیل در آغاز جنگ اعلان کرده بود تا آنها را به قتل برساند، سی تن تا کنون جان خود را از دست داده اند. همچنان بخشی از نیروهای مسلح حماس و جهاد اسلامی از طریق تونل های زیرزمینی غزه از شمال به جنوب رفته اند. گفته می شود که این تونل ها نه تنها در شهر غزه و شمال نوار غزه، بلکه در سراسر جنوب این باریکه با طول چهل کیلومتر و عرض ده کیلومتری امتداد دارد.
به احتمال بسیار بالا، اسرائیل شهر غزه و بخش های شمال غزه را از فلسطینیان خالی می کند و آبادی هایش را ویران می سازد تا دیگر به آسانی و زودی فلسطینی های غزه به آنجا بر نگردند. اما اسرائیل با جنوب غزه چه خواهد کرد و آیا جنوب این نوار را با تونل هایش و نیروهای حماس و جهاد اسلامی که از شمال به آنجا رفته اند به حال خودش رها می کند؟
به نظر نمیرسد که اسرائیل چنین کند و دیگر به جنوب نوار غزه کاری نداشته باشد. اسرائیل روز شانزدهم نومبر/بیست و پنجم عقرب به باشندگان صد هزار نفری چهار شهر: بنی سهیلا، خزاعه، عبسان و قراره در اطراف خان یونس در جنوب نوار غزه دستور داد که این شهرها را تخلیه کنند. این در حالی است که شاید بیش از صد هزار نفر آوارگان شهر غزه و شمال نوارغزه به این شهرها پناه گرفته باشند.
هنوز مشخص نیست که اقدامات نظامی اسرائیل در جنوب نوار غزه که هر چند گاه و بیگاه بسیاری از شهرها و شهرک هایش را بمباران کرده است چگونه خواهد بود، اما از نظر سیاسی و اداری، اسرائیل در تبانی با امریکا و غرب و بسیاری ازکشورهای عربی، نوار غزه را نمیگذارد که به دوران قبل از این جنگ برگردد و حماس کنترل و حتی نفوذ سیاسی و اداری به آن داشته باشد. بدون تردید دولت های عرب سنی از ریاض تا قاهره و حتی قطر میزبان رهبران حماس، با اسرائیل و امریکا در این مورد همکاری و همراهی خواهند کرد تا دست جمهوری اسلامی ایران از غزه کوتاه شود و به آنچه که بخشی از محور مقاومت در میان فلسطینی ها در همراهی با ایران است، نقطۀ پایان گذاشته شود.
تشکیل دولت و کشور مستقل فلسطینی پس از جنگ غزه:
بسیاری تحلیل گران و حتی برخی سیاستمداران جهان غرب در جریان این جنگ تشکیل دولت و کشور مستقل فلسطینی را در کنار اسرائیل مطرح کردند و این را یگانه راه حل پایدار برای این بحران خواندند. سوال این است که جنگ غزه راه را برای تشکیل دولت و کشور مستقل فلسطینی هموار کرد و یا بر عکس این راه را بسیار ناهموار ساخت و حتی این راه را بروی شکل گیری دولت و کشور فلسطینی مسدود کرد؟
به نظر میرسد که جنگ غزه یعنی حملۀ هفتم اکتوبر حماس علیه اسرائیل و سپس یورش خونین، ویرانگر و جنایتکارانۀ اسرائیل بر غزه که بسیار نامتناسب با حملۀ هفتم اکتوبر و کشتار حماس بود، به طرح تشکیل دولت و کشور مستقل فلسطینی در کنار اسرائیل اگر گفته نشود که نقطۀ پایان گذاشت، اجرای این طرح را به یک رویای دست نایافتنی تبدیل کرد. قبل از این نیز تشکیل دولت و کشور فلسطینی در کرانۀ باختری با گسترش شهرک سازی یهودی نشین توسط اسرائیل در درون اراضی فلسطینی ها و در داخل مزارع، زمین ها و خانه های آنها غیرعملی شده بود. یک ملیون یهودی اسرائیل در میان ده ها هزار شهرک که حتی دهکده ها، شهرک ها، شهر ها، باغ ها و مزارع فلسطینیان را از هم جدا ساخته است، اسکان داده شده اند. (به نقشه نگاه کنید و درک خواهید کرد که برای تشکیل کشور و دولت مستقل فلسطینی در کرانۀ باختری زمین مستقلی باقی نمانده است)
نه این یک ملیون شهرک نشین یهودی کوچ می کنند و نه این شهرک ها برداشته و یا تخریب می شود. برعکس، بصورت فزاینده شهرک ها بیشتر ساخته می شود و شمار جمعیت یهودیان بالا میرود.
دولت ها و زمام داران عرب و دنیای عرب هیچ اراده و اقدام عملی برای طرح تشکیل دولت و کشور مستقل فلسطینی ندارند. این بی ارادگی و بی عملی پس از جنگ غزه نه تنها کمتر که بیشتر می شود و فقط برای مهار و اقناع احساسات مردم یا همان افکار عمومی جوامع و کشورهای خود از فلسطین سخن می گویند و نفت دارانش به ادارۀ فاسد خود گردان فلسطینی فتح و محمود عباس در رام الله پول میفرستند. همین و بس.
حزب الله و جمهوری اسلامی ایران پس از جنگ غزه:
عدم ورود حزب الله به جنگ تمام عیار با اسرائیل در جنگ غزه و عقب نشینی جمهوری اسلامی ایران از کمک به حماس در جنگ از همان آغاز، قابل درک و قابل پیش بینی بود. هر چند تهران به لفاظی هایش در دفاع از حماس و غزه ادامه داد و حزب الله لبنان از برخورد های نظامی مدیریت شده در مرز با اسرائیل در جریان جنگ غزه و تا هنوز دست نکشید.
آیا پس از جنگ غزه، اسرائیل به جنگ حزب الله میرود و با جمهوری اسلامی ایران درگیر می شود؟
واقعیت این است که هر دو طرف اسرائیل و حزب الله و حامی اصلی آن جمهوری اسلامی ایران تا حالا و به خصوص پس از جنگ ۲۰۰۶ اسرائیل و حزب الله در صدد ورود به جنگ تمام عیار با هم نبوده اند. دولت های سنی عرب به خصوص عربستان سعودی و متحدین عربش همیشه بیشتر از آنها(اسرائیل، حزب الله و ایران) اشتیاق داشته اند تا شاهد چنین جنگی میان آنها باشند. اما اسرائیل و امریکایی ها نیز ترجیح داده اند تا هم جمهوری اسلامی ایران و هم حزب الله لبنان در حدی که تهدید واقعی برای بقای اسرائیل و منافع امریکا در منطقه نباشند برای مهار عرب ها و تامین منافع و اهداف شان(منافع و اهداف امریکا و اسرائیل) در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی، وجود داشته باشند.
جمهوری اسلامی ایران نیز طرفدار جنگ حزب الله با اسرائیل نه در گذشته بوده است و نه امروز و نه فردا خواهد بود. چونکه حزب الله به عنوان نیروی نیابتی جمهوری اسلامی ایران باید همیشه خصوصیت بازدارندگی در برابر اسرائیل و حتی کشورهای عرب رقیب و مخالف ایران داشته باشد؛ در حالی که رفتن به جنگ این ویژگی بازدارندگی را منتفی می کند.
اما پرسش اصلی این است که آیا پس از جنگ غزه وضعیت میان حزب الله و اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران همچنان حالت قبل از این جنگ را خواهد داشت و یا اینکه اسرائیل برای تصفیۀ حساب با حزب الله میرود؟
رفتن اسرائیل به مصاف حزب الله پای ایران را در این جنگ می کشاند. جمهوری اسلامی ایران در یک جنگ احتمالی تمام عیار میان اسرائیل و حزب الله نمیتواند همچون جنگ حماس و اسرائیل در غزه تنها لفاظی کند و نظاره گر باقی بماند. در آنصورت ایران چه خواهد کرد و حالا چه تدابیر و گزینه هایی را در دسترس دارد تا برای چنان روزی خود را آماده کند؟
به نظر میرسد که جمهوری اسلامی ایران از همین حالا چنین احتمالی را در نظر گرفته و برای آنروز آمادگی می گیرد. یکی از گزینه ها و مهم ترین گزینه برای تهران این است که خود را به تسلیحات اتمی مجهز کند. شواهد و گزارش هایی وجود دارد که جمهوری اسلامی ایران به سرعت در همین مسیر پیش میرود. خبرگزاری رویترز هفتۀ پیش گزارش داد که جمهوری اسلامی ایران اکنون براساس استانداردهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی، اورانیوم کافی با غلظت شصت درصد برای تولید سه بمب اتمی را در اختیار دارد و کماکان به سئوالات و ملاحظات کلیدی آژانس در مورد برنامه هستهای خود پاسخ نداده است. گزارش محرمانۀ آژانس بینالمللی انرژی اتمی حکایت از آن دارد این میزان در صورت افزایش غلظت آن تا نود درصد، طبق استانداردهای آژانس بیش از سه برابر اورانیوم لازم برای تولید یک بمب هستهای است.
اگر جمهوری اسلامی ایران به بم اتمی دست یابد، حملۀ احتمالی اسرائیل بر حزب الله لبنان و وقوع جنگ تمام عیار میان دوطرف حزب الله و اسرائیل منتفی می شود و حزب الله به عنوان نیروی بازدارنده برای منافع جمهوری اسلامی ایران اتمی باقی خواهد ماند. اینکه چنین تحولی چه تبعات و پیامدی برای آیندۀ خاور میانه خواهد داشت و دولت های عرب رقیب و مخالف ایران چه خواهند کرد و اسرائیل چه خواهد کرد، باید منتظر زمان بود.
Comments are closed.