احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:نجیب امیری - ۱۵ حوت ۱۳۹۱
روزنامه ماندگار دیروز مقالهیی را در پیوند با اظهارات اخیر داکتر اسپنتا مشاور امنیت ملی جمهوری اسلامی افغانستان به نشر رساند. یکی از خوانندهگان در اعتراض به آن مقالهیی فرستاده که میخوانید:
در نوشتهیی به قلم احمد عمران که دیروز در این روزنامه منتشر شد، اظهارات جالبی به تاسی از حرکت اخیر دکتر دادفر اسپنتا مشاور امنیت ملی آقای کرزی نقل گردید که لازم آمد تا پاسخی به آن نگاشته شود و امیدوارم در این روزنامه به نشر برسد.
این پاسخ نه برای آن است که نگارنده آن مقاله، عمداً خواسته ماهیت آقای اسپنتا را وارونه جلوه دهد، بل به این دلیل است که در شناخت شخصیتها و مهرههای آقای کرزی مردم دچار اشتباه نشوند.
در آن مقاله تلاش شده که آقای اسپنتا به عنوان نمایندۀ جامعۀ مدنی و یک روشنفکر نشان داده شود. در حالی که پرسش آن است که کدام رفتار آقای اسپنتا به یک روشنفکر شباهت دارد؟ در این شکی نیست که جناب اسپنتا یک آدم دانشمند، آگاه و متخصص است، اما میان متخصص و روشنفکر فرق بسیاری است که نگارندۀ آن مقاله، این موضوع را بیش از همه میدانند.
آقای اسپنتا با رفتن به ارگ ریاست جمهوری و ایستادن در کنار آقای کرزی بحث روشنفکر را سنگ تمام گذاشت و ثابت کرد که فرقی با سایر سرسپردهگان دولت آقای کرزی ندارد.
در طول دورۀ کاری آقای اسپنتا با جناب کرزی، هرگز حرکتی از سوی او دیده نشده که بیانگر نقش روشنفکرمدارانۀ او باشد. جز اینکه پیوسته توجیهگر سیاستهای پاکستان مآبانۀ جناب کرزی بوده است. از او تا به اکنون، حتا یک مورد هم مشاهده نشده است که در برابر سیاست مصالحه با طالبان بایستد و یا قاطعانه اظهار نظر کند. اگر اظهارنظری داشته فقط در مشوره با آقای کرزی و گرم کردن بازار او سامان یافته است.
اینگونه آقای کرزی همواره از آقای اسپنتا در راستای مخالفت نشان دادن با حرکتها و برنامههایی استفاده کرده است که میداند آن حرکتها و برنامهها مخالفتهای جدی را در پی دارد.
همه میدانیم که در سیاست آقای کرزی و حکومت او، حذف مخالفان سیاسی اصل قبول شده است و حتا عادیترین کارمند نمیتواند به شکل آشکار از برنامههای حکومت انتفاد کند؛ بنابراین چهگونه ممکن است که داکتر اسپنتا از یک طرف مخالف شدید سیاستهای آقای کرزی باشد و همزمان مشاور امنیتی او. چنین پارادوکسی نمیتواند واقعیت داشته باشد؛ زیرا نه آقای کرزی این بزرگی و تحمل را دارد و نه هم اسپنتا به چنین شخصیتی دست یافته است.
ماهیت آقای اسپنتا از آنجا روشن میشود که در برابر هماهنگی گروههای اپوزیسیون مثل ایتلاف ملی جبهه ملی و برخی جریانهای سیاسی دیگر که در پاریس گرد هم آمده بودند، به سادهگی میتواند اتخاد موضع کند و جامعۀ غرب را به دستور آقای کرزی مخاطب قرار داده بگوید: آنهایی که در نشست پاریس گرد هم آمده اند، جنایتکاران جنگی اند در حالی که در برابر طالبان، هیچ حرکتی نمیکند و خاموشانه سیاست گفتوگو با طالبان را از آدرس ارگ مینگرد. کسی نیست که بگوید جریانهای مدنی اپوزیسیونی دولت جنایتکار اند یا طالبان دست نشانده پاکستان.
حالا حرف اصلی آن است که موضعگیری آقای اسپنتا به نسبت مداخلات پاکستان حقانیتی ندارد و به جز از یک حرکت سیاسی به نفع آقای کرزی نمیتواند باشد. زیرا، اظهارات آقای طاهر اشرفی، رییس شورای علمای پاکستان واکنشهای زیادی را برانگیخت. این واکنشها بیشتر متوجه سیاستهای ناقص حکومت بود تا پاکستانیها. چه، موضع پاکستان از گذشته روشن بوده و نیازی به ایضاح بیشتر آن وجود نداشت. در اینجا تنها حکومت متهم اول خطاب شد که هرگز از خوش بینیهایش بر پاکستان نکاسته است و آن چه را که آقای اشرفی بر زبان راند، محصول سیاستهای حکومت دریافته شد. بنابراین، حکومت نیاز داشت تا به نحوی این حرکتش را توجیه کند که بهترین توجیهگر آن، آقای اسپنتا دست به کار شده است.
این بار نخست نیست که جناب اسپنتا، از زبان آقای کرزی حرف میزند. بارها و به کرات ثابت شده است که جناب کرزی به دلیل این که خود را طرفدار جامعۀ مدنی و قانون نشان بدهد، پس از ناکامی در پروژههای سیاسیاش با پیش کشیدن چهرههایی مثل آقای اسپنتا خود را موجه جلوه میدهد. گویا بدینوسیله آقای کرزی میخواهد بگوید که ما مخالفان خود را در داخل نظام هم داریم و این میتواند مدل خوبی برای تمثیل دموکراسی باشد. در حالی که با پروژۀ مصالحه با طالبان عملاً تیشه به ریشۀ دموکراسی میزند.
جدای از این، هدف موضع گیری آقای اسپنتا یک مسالۀ دیگر هم میتواند باشد. این که در آستانۀ انتخابات، جو ایجادشدۀ ضد پاکستانی به نفع حکومت است. مصادرۀ این فضا خیلی ممکن است – بر علاوۀ آن که توجیهگر سیاستهای پاکستانگرای حکومت میباشد- گروهها و حلقاتی را به سوی کرزی متمایل سازد. چون نمونههای دیگر این حرکت را در هنگام شهادت استاد ربانی نیز میتوان دید که سرسپردهگانی چون اسپنتا دست و آستین را بر زده و آقای کرزی را به بیان اظهارات ضد پاکستانی وا داشتند. اما سوگمندانه بعد از چندی دوباره همان آش شد و همان کاسه.
اکنون نیز چنان است. آقای اسپنتا مانند سیاستهای جناب کرزی ناپایدار و بدون خط مشی روشنی است. او به هیچوجه روشنفکر شمرده نمیشود. زیرا روشنفکر – با تعریف ساده – دارای یک فکر ثابت، ملی و روشن است. در حالی که آقای اسپنتا برعکس همواره یک کارشناس فرمایشی بوده و هیچگاهی از دانشی که کسب کرده، برای خدمت به مردم افغانستان استفاده نکرده است. از قدیم گفته اند که مامور معذور است و این معذوریت آقای اسپنتا دقیقاً به همان موقفی برمیگردد که از سوی آقای کرزی به او داده شده است. بنابراین، از دست او هیچ صدایی بر نمیخیزد. دست او همواره در دست آقای کرزی بوده است و هر اظهار نظر او پس از تفاهم و مشوره با آقای کرزی صورت میگیرد. این که چرا هنوز چنین شخصی به عنوان روشنفکر تبلیغ میشود، جای سوال است.
Comments are closed.