کــوچه

کــوچه

          امشب نزدی سر به گدای سر کوچه یخ بسته نگاه و مژه‌های ترِ کوچه آلودة چشمان تو بودن هنرم بود در پردة آسیمة بازیگر کوچه چشمان تو افسانة شیرین غزل‌هاست آموخته‌ام این سخن از منظر کوچه سرد است هوا.. شعلة سوزانِ نگاهت دیری‌ست نتابیده به سر تا...

ادامه مطلب...

یک مثنوی از بهروز یاسمی

اي نگاهت نخي از مخمل و از ابريشم چند وقت است که هر شب به تو مي‌انديشم به تو آري، به تو يعني به همان منظر دور به همان سبز صميمي، به همبن باغ بلور به همان سايه، همان وهم، همان تصويري که سراغش ز...

ادامه مطلب...
هر دل فقط یک‌بار عاشق می‌شود!

هر دل فقط یک‌بار عاشق می‌شود!

عاقبت یک روز، مغرب محو مشرق می‌شود عاقبت غربی‌ترین دل نیز عاشق می‌شود شرط می‌بندم که فردایی ـ نه خیلی دور و دیر ـ مهربانی، حاکم کل مناطق می‌شود هم زمان سهمیة دل‌های دل‌تنگ و صبور هم زمین ارثیة جان‌های لایق می‌شود قلب هر خاکی که...

ادامه مطلب...
هیچ خبری تازه نیست

هیچ خبری تازه نیست

به بزرگداشت از هفتۀ شهید و به افتخار شهدای راستین این مرز و بوم که مردانه رزمیدند و ناجوانمردانه به شهادت رسیدند. دیرگاهی‌ست که به من هیچ خبری تازه نیست خبر برداشتنِ انگشت‌های شما بعد از انفجار انتحار خبر غم‌نامة بی‌فرجام و راستین خبر شستن جاده‌ها به خون فریاد...

ادامه مطلب...
دو شعر از محمدحسین شهریار

دو شعر از محمدحسین شهریار

نوشتم این غزل نغز با سواد دو دیده که بلکه رام غزل گردی ای غزال رمیده سیاهی شب هجر و امید صبح سعادت سپید کرد مرا دیده تا دمید سپیده ندیده خیر جوانی غم تو کرد مرا پیر برو که پیر شوی ای جوان خیر...

ادامه مطلب...
Page 14 of 15« First...1112131415