گزارشگر:حامد آذریپور - ۱۶ عقرب ۱۳۹۱
امشب نزدی سر به گدای سر کوچه
یخ بسته نگاه و مژههای ترِ کوچه
آلوده چشمان تو بودن هنرم بود
در پرده آسیمه بازیگر کوچه
چشمان تو افسانه شیرین غزلهاست
آموختهام این سخن از منظر کوچه
سرد است هوا.. شعله سوزانِ نگاهت
دیریست نتابیده به سر تا سرِ کوچه
تا رفتی ازین کوچه هوا از رمق افتاد
چشمان تو انگیزه هر مصدر کوچه
آواز دلانگیز سحر سخت برآشفت
آهنگ قدمهای تو بود از برِ کوچه
اصل و نسب و ریشه این کوچه تو بودی
همسایه و هم سایه و هم همسرِ کوچه
برگرد نظر کن به گدای سرِ کویت
در جاده پرپیچوخمِ آخرِ کوچه
در کوچه تاریک دلم جای تو خالیست
بانوی غزلهای تَــرَم ، دلـــبرِ کوچه
***
غصههای زرد
هدی بهنژاد
در خلوت سکوت خودم زار میزنم!
غمگینترین کلاغ دهات شما منم!
شاید شبی کنار همین غصههای زرد
مثل درخت خشکِ تبرخورده بشکنم
قابیل قصه من چشمهای توست
آلوده شد، به گناه تو، دامنم!
منقار خالی من خود گواه توست!
زاغی که رفته پنیر از کفش منم!
در خود خزیدم و بعد از عبور تو
تصویر میشود به افق خط رفتنم
Comments are closed.