دو غزل زیبا از سعدی

دو غزل زیبا از سعدی

آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم تا برفتی ز برم صورت بی‌جان بودم نه فراموشیم از ذکر تو خاموش نشاند که در اندیشۀ اوصاف تو حیران بودم بی تو در دامن گلزار نخفتم یک شب که نه در بادیه خار مغیلان بودم زنده می‌کرد...

ادامه مطلب...
دو شـعر از محمدحسن بارق شفیعی

دو شـعر از محمدحسن بارق شفیعی

انسان فردا من خداوندگار فردایم رنگ و بوی بهار زیبایم باش! تا چشم خلق بگشایم شور مستیِّ خویش بنمایم عشق، هنگامۀ جهان من است کار، پروردگار هستی من آرزو، جلوه‌گاه جان من است شعر، آیینه‌دار مستی من صبح فردا که نورِ چشمِ جهان زنده‌گی را پُر آفتاب کند باز گردد جهان...

ادامه مطلب...
شبح شاد شبانگاه

شبح شاد شبانگاه

اي نگاهت نخي از مخمل و از ابريشم چند وقت است که هر شب به تو مي‌انديشم به تو آري، به تو يعني به همان منظر دور به همان سبز صميمي، به همین باغ بلور به همان سايه، همان وهم، همان تصويري که سراغش ز...

ادامه مطلب...
شـــعری از فروغ فرخزاد

شـــعری از فروغ فرخزاد

نگاه کن که غم درون دیده‌ام چه‌گونه قطره قطره آب می‌شود چه‌گونه سایۀ سیاه سرکشم اسیر دست آفتاب می‌شود نگاه کن تمام هستی‌ام خراب می‌شود شراره‌یی مرا به کام می‌کشد مرا به اوج می‌برد مرا به دام می‌کشد نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب می‌شود تو آمدی ز دورها و...

ادامه مطلب...
شـعری       از      سیمین      بهبهانی

شـعری از سیمین بهبهانی

آیا نمی‌نگرند به شتر که چه‌گونه آفریده ‌شد؟ و نگاه کن به شتر، آری‌ که چه‌گونه ساخته شد، باری نه زآب و گل که سرشتندش ز سراب و حوصله پنداری و سراب را همه می‌دانی که چه‌گونه دیده فریب آمد و سراب هیچ نمی‌داند که چه‌گونه حوصله می‌آری و...

ادامه مطلب...
Page 5 of 15« First...34567...10...Last »