احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





هستی‌شناسی در فلسفۀ جوردانو برونو

گزارشگر:مهدی عاطف راد - ۱۱ حمل ۱۳۹۲

برای جوردانو برونو، هستی بی‌پایان و کرانه‌ناپذیر است. او زمین را هم‌چون دانۀ شنی می‌داند در میان صحرای بی‌پایان هستی، یا قطره‌یی آب در دریای بی‌کران وجود.
از نظر او، جهان بی‌کرانۀ هستی دارای بی‌شماران پاره و جزء است که هر یک برای خود و در خود جهانی کامل است؛ اما این بی‌شماران جهان هستندۀ تکامل یابنده، در واپسین تحلیل، همه‌گی در مطلقیت یک یگانه‌گی – که همان کلیت هستی است – در هم می‌آمیزند و یگانه می‌گردند.
برونو این نظریه را از «اصل هم‌بودی اضداد» که بانی آن «نیکولائوس کوسانوس» بود، عاریت گرفته است:
جهان هستی پر از اختلاف‌ها و نا همگونی‌هاست، اما تمام این اختلاف‌ها و ناهمگونی‌ها مانع از آن نیستند که در واپسین مرحله و آخرین تحلیل، هستی دارای گوهری یگانه باشد. این گوهر یگانه که دارای مظاهر بی‌شمار گوناگون و آکنده از تضادها و تخالف‌ها است، سرچشمۀ نخستین هستی یگانه است.
برای برونو در جهان هستی دو عنصر گوهرین وجود دارد: ماده ـ صورت. و این دو هرگز از هم جدا نیستند. ماده بود صورت و صورت نمود ماده است. این همان اندیشۀ ارسطویی دربارۀ مفهوم ماده است که برونو آن را می پذیرد و بسط می‌دهد..
اما مفهوم دقیق ماده از دید برونو چیست؟ به یک تعبیر می توان گفت – از دید برونو – ماده آن واقعیتی است که زیر نهادۀ گوهرین و بنیادین همۀ هستنده‌های بالقوه و بالفعل موجود است، و این تعریف برونو از ماده منطبق است بر تعریف مادۀ نخستین ارسطویی، اما – از جهتی دیگر – مادۀ نخستین ارسطویی بی‌محتواست، توان‌شد یا امکان محض است، قوه‌یی مطلق و فارغ از فعلیت است، در حالی که برای برونو، ماده هرگز از تحقق عینی جدا و تفکیک‌ناپذیر نیست، و تحقق عینی ماده، هنگامی امکان‌پذیر است که صورتی به آن تعلق گیرد، و چون از دید برونو، صورت و ماده هرگز از هم جدا نیستند، پس ماده همواره تحقق یافته، حقیقی و دارای فعلیت است.
هستی بی‌پایان نامحدود – از نظر برونو – متکی بر مفهوم روح جهانی است، یعنی جهان هستی از دید برونو یک موجود زنده و خودپویای به عالی‌ترین حد و شکل سازمان‌یافته است که همه‌چیزش دارای خصلت زنده‌گی و پویایی است. این روح جهانی دارای عقل و فهم جهانی است، و هم خود را می‌شناسد، هم جهان را درمی‌یابد و درک می‌کند. این نظریه که نزد افلاطونیان دورۀ نوزایی (رنسانس) نیز یافت می‌شود، در فلسفه برونو خصلتی ویژه و منحصر به فرد یافته است. روح جهانی برونو که دارای خصلت تعقل و تفکر است، و مجهز به آخشیج آگاهی و شناخت است، یگانه کنش‌گر حقیقتاً پویا و فعال طبیعی در جهان هستی است. این روح از دید برونو جانشین عامل جنبش و پویش پیوسته و ذاتی طبیعت است. برونو می‌گوید، درست است که هستی در کلیت خود زنده و روان‌مند است، اما این بدان معنی نیست که چرم در چرم بودنش یا شیشه در شیشه بودنش دارای روان است، بلکه به این معنی است که چرم و شیشه و هر چیز دیگر، در کلیت هستی، اجزایی هستند که به صورت توان‌شد، قابلیت بروز صورت‌ها یا فعلیت‌های ویژه‌یی را دارند، و این صورت‌ها و فعلیت‌های ویژه به عنوان اجزای این کلیت یک‌پارچه در جریان جنبش و زنده‌گی هستی شرکت می‌کنند.
برونو هستی را گوهری خودپویا و خودپایدار می‌داند و در این چارچوب آفرینندۀ هستی برای او مفهومی مشخص می‌یابد. آفرینندۀ هستی واقعیتی است که هم در جهان است و هم بیرون از جهان، هم خود جهان است هم غیر جهان. آفرینندۀ جهان از دیدگاه برونو بی‌پایان است، او در طبیعت است و طبیعت نیز دراوست. پیوند میان طبیعت و آفریننده‌اش نزد برونو، بیانگر گونه‌یی پانتئیسم یا همه‌خدایی است. خدای برونو هم درون باشندۀ جهان هستی و هم فرا باشندۀ آن است. هر گوهری در جهان هستی، گوهری خدایی و هر مظهری، مظهر وجود آفریننده است.
آن‌چه در هستی‌شناسی برونو اهمیت دارد، اعتقاد او به یگانه‌گی و یک‌پارچه‌گی جهان هستی است، اگرچه این یگانه‌گی و یک‌پارچه‌گی در مفهومی مجرد به نام روح جهانی خلاصه می‌شود. برونو معتقد است که بنیاد همۀ هستنده‌های گیتی گوهری یکتا است که دارای نیروی آفریننده‌گی بی‌پایان است. اصل بنیادین هستی برای برونو عبارت است از آن نیرویی که وجود بخشنده و مادیت و صورت بخشنده و فعلیت بخشنده و ساختار بخشنده به هر چیز است، و با وجود تمام تفاوت‌ها و گوناگونی‌های میان مظاهر هستی، همواره برجا می‌ماند.
روح جهانی برونو که پایۀ اساسی هستی از دید اوست، اصل صورت‌بخش جهان یا سرچشمۀ هرگونه انگیزش و جنبش و دگرگونی و کنش و واکنش در هستی است. از دید برونو همه‌چیز در حال گذار و دگرگونی است. اضداد به هم تبدیل می‌شوند. عشق به نفرت می‌گراید، نفرت به عشق، اندوه به شادی می‌گراید، شادی به اندوه، زهرهای مرگ‌بار داروهای درمان‌بخش می‌شوند و بر عکس، داروهای شفابخش مهلک و مرگ‌آفرین می‌گردند.
برونو بر این باور است که همۀ آن بی‌شماران جهانِ جزیی که پرکنندۀ هستی‌اند، تمایل به رسیدن به یک حالت کمینه دارند. این کمینه در ریاضیات نقطه، و در طبیعت اتم نام دارد. یکای هستی به مفهوم فلسفی را برونو «موناد» نام می‌نهد. «موناد» برونو اصل کمینۀ هستی فلسفی، و قطب مقابل «طبیعت بی‌پایان نامحدود به‌هم پیوسته و یگانه و یک‌پارچه در همۀ صورت‌ها و مظاهر به‌ظاهر گسیخته از هم و گوناگون» به عنوان اصل بیشینۀ هستی فلسفی است. از نظر برونو، هر کمینۀ هستی در عین حال از دیدی دیگر بیشینه است، یا در پی تبدیل شدن به یک بیشینه است و بر عکس. و این دو ضد متناقض و متعارض، هم‌زمان با یکدیگر یافت و به هم تبدیل می‌شوند و دو قطب مخالف از هم جدایی‌ناپذیرند. از دیدگاه هستی‌شناسی برونو، بر پایۀ این تبدیل و تبدل دایمی است که هستی گسترش و تکامل می‌یابد، و در همه حال در کلیت خود بی‌پایان و بی‌کران باقی می‌ماند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.