روز جهانی کتاب و گم‌شدۀ جامعۀ ما

گزارشگر:حلیمه حسینی - ۰۲ ثور ۱۳۹۲

روز جهانیِ کتاب آن‌هم در فضایی آکنده از جنگ‌وبی‌ثباتی و ناامنی‌ودلهره و ترس از فردای نامعلوم، چه جایگاهی می‌تواند در این دیار داشته باشد؟ چرا یک‌چنین روزی مورد توجه و دقت قرار نمی‌گیرد؟ آیا غیر از این است که در این سرزمین فقط به مسایلی نگاه و پرداخته می‌شود که یا از جنجالی حکایت کنند و یا جنجالی بیافریننـد؟

این روزها، آن‌قدر فضای رسانه‌ها سیاسی و سیاست‌زده شده است که گویی همۀ امورِ کشور به وفقِ مراد می‌گردد و هیچ مشکلی نیست جز این‌که انتخابات آتی چه می‌شود و چه کسی قرار است زمامِ امور را به‌دست گیرد.
هرچند که پرداختن به امور سیاسی و آگاهی‌بخشی در این زمینه، خود به رشد سیاسی شهروندانِ ما خواهد انجامید، همان رشد سیاسی‌یی که لازمۀ یک جامعۀ توسعه‌یافته و دموکراتیک است؛ اما گاهی ما در تشخیصِ مسایل استراتژیک و کلان ملیِ خود اشتباه می‌کنیم و گاهی هم بعضی نکات کلیدی را به فراموشی می‌سپاریم و یک مهم را قربانیِ مهمِ دیگری می‌سازیم. حال آن‌که توسعه‌ و ترقی جز در سایۀ رشدی متوازن در همۀ جنبه‌ها، میسر و ممکن نخواهد بود.
پرداختن به سیاست و امور سیاسی، همان‌قدر مهم است که نگاه به مسایل کلان اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی، لازمۀ یک جامعۀ ترقی‌خواه به شمار می‌رود. کتاب نیز یکی از مقولاتی‌ست که مستقیماً با همۀ موارد یاد شده پیوند دارد تا جایی که می‌توان کتاب و عشق به آن و مطالعه و علاقه‌مندی به همدم شدن و همنشین شدنِ جوانان و دیگر اقشار کشور با آن را، شاخصه‌یی برای نشان دادنِ رشد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و حتا اقتصادی مردمِ در یک جامعه به حساب آورد.
امروز باید از دانشجویانِ ما پرسیده شود که «برای کتاب چه میزان اهمیت قایل‌اند و به مطالعه و وقت سپری کردن با آن، تا چه حد مشتاق‌اند؟» و سپس می‌توان دریافت و باور کرد که جامعه در رشد فرهنگی و اندیشه‌یی به‌سر می‌برد یا خیر. امروز اگر با دمیدن بر آتش و ولع سیاست، مردم را حساس و بیدار می‌کنیم و آن‌ها را نسبت به آن‌چه در دنیای سیاست می‌گذرد ـ و گاهی مستقیم یا غیر مستقیم به سرنوشت‌شان گره نیز می‌خورد ـ از بی‌تفاوتی بیرون می‌آوریم، کاری خوب و به‌جاست؛ اما اگر کتاب و مطالعه از فرهنگ‌مان حذف گردد و یا کمتر به آن بها داده شود، چه سودی در پی خواهد داشت اگر تمامِ شهروندانِ ما سیاست‌مدارانی شوند که بدون حداقل مطالعه و دانش لازم، در این عرصه به فعالیت می‌پردازند؟
اگر ورود به عرصۀ سیاست را، دست‌کم در قالب دو محور کلیِ مشارکت و حضور سیاسی دسته‌بندی کنیـم؛ منهای فرهنگ مطالعه و جریانی که رشد متوازن فکری و اندیشه‌یی شهروندانِ ما در همۀ ابعاد در پی داشته باشد، ما نه مشارکت و نه حتا حضور سیاسیِ قدرت‌مند و تأثیرگذاری از مردم را شاهد خواهیم بود. شاید بهترین مثال این باشد که در طول بیش از یک دهۀ گذشته، دست‌کم تلاش‌های سیاست‌مداران و نخبه‌گان و رسانه‌های ما به این انجامیده که مردم نسبت به تصمیم‌گیری‌های کلانِ کشور حساس شده‌اند و می‌خواهند خود سررشتۀ امور را به دست گیرند. مثلاً انتخابات به عنوان یک فرآیند ملی و سرنوشت‌ساز، امروز برای تک تک شهروندانِ ما شناخته‌شده، مهم و سرنوشت‌ساز است. یعنی تقریباً یک اجماع عمومی بر سر ضرورت و اهمیت اصلِ انتخابات در افغانستان میان مردم به وجود آمده، که خوب است در این‌جا به این نکته اشاره شود که این اجماع و یا تفاهم بر اصل انتخابات، به معنای انکار این حقیقت نیست که بیشترِ مردم امروز نسبت به کارآمدی و توان‌مندیِ ما برای حفظ سلامت انتخابات، بی‌اعتماد شده‌اند. بلکه به این معناست که همان‌هایی هم که بی‌اعتماد به نتیجه و سلامت انتخابات‌اند، بازهم اصل انتخابات و اهمیتِ آن برای افغانستان را رد نکرده‌ و نمی‌کنند. درست در یک‌چنین فضایی از این زاویه به قضیه بنگریم که ما در طول یک دهۀ گذشته تلاش کردیم که این باورهای حداقلی و بنیادین را در مردم ایجاد کنیم، اما قدم بعدی‌مان چه خواهد بود با توجه به این‌که مثال و نمونۀ مورد بحث ما، سیاست و سیاسی شدنِ شهروندان کشور است؟
بدون شک مردم ما امروز سیاسی‌تر از هر وقتِ دیگر فکر می‌کنند و سیاسی‌تر از پیش عمل. اما چرا نتیجه بازهم رضایت‌بخش نیست؟ چرا مردم آن‌طوری که باید و شاید، توان و قدرتِ به محاکمه کشیدن و یا بازخواست کردنِ مسوولانی که به رأی آن‌ها امروز در مسند قدرت هستند را ندارند؟ چرا حضور و مشارکت سیاسی مردم ما، هنوز نتوانسته است به یک تحول و ثبات سیاسی بیانجامد؟ و صد البته ده‌ها پرسش دیگر از این دست وجود دارد که پاسخ به آن‌ها، کلیدی‌ترین محورها برای تثبیت دورنمای کشور خواهد بود.
مشارکت و حضور سیاسی شهروندان وقتی کارآمد و مفید خواهد بود که از منطق، تفکر و استقلال و خردگرایی تا حد قابل قبولی برخوردار باشد؛ چرا که جست‌وجوی قدرت و یا بر مسند قدرت نشاندن، امری نیست که بتوان آن را فقط با به میدان آوردنِ کتله‌ها و توده‌ها به صورت گله‌وار و کور به سرانجامِ مطلوب رساند. کما این‌که مردم ما برای حضور سیاسی خود، نه تنها اراده‌یی بزرگ نشان داده‌اند که حتا هزینۀ زیادی را پرداخته‌اند؛ اما از آن‌جا که این حضور بر اساس یک دانش و بینش سیاسیِ قوی و روشن نبوده است، ما شاهد سوءاستفاده از آرای کسانی بودیم که بدون دانستنِ این‌که رنگ سرانگشتان‌شان قرار است فاجعه بیافریند یا بحران‌زدا واقع شود، به پای صندوق‌های رأی رفتند.
امروز در کنار تشویق و ترغیب مردم به رأی دادن و سیاسی شدن، خوب است طرح و برنامه‌یی کلان نیز برای فرهنگی شدن و علمی شدنِ جامعه داشته باشیم. خوب است به مردم بار بار این نکته را یادآور شویم که اگرچه دموکراسی و مولفه‌های آن مثل قانون‌مداری، انتخابات آزاد، دفاع از حقوق زنان، آزادی بیان و … خوب استند، اما آن‌ها وقتی برای جامعۀ ما مفید واقع خواهند شد که شهروندانِ ما بکوشند با مطالعه، کسب دانش و پیوند دادن زنده‌گی‌شان با کتاب، کوتاه‌ترین راه ممکن را برای نقطۀ پایان گذاردن بر افراط‌گرایی‌ها و واگرایی‌هایی بیابنـد.
عمری‌ست که جامعۀ ما با درد و فلاکت و بی‌چاره‌گی همنشین شده است. بیاییـم روز جهانی کتاب و کتاب‌خوانی را دریابیم و آن را بیشتر از روز جهانی مرد یا زن تجلیل کنیـم؛ زیرا تجلیل از مقامِ آن‌ها، منهای جوهرۀ دانش و اندیشه، آب در هاون کوبیدن است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.