گزارشگر:حلیمه حسینی - ۲۲ ثور ۱۳۹۲
این روزها همهجا صحبت از مشکلِ دیورند است و تجاوزِ پاکستان و قد علم کردن علیه پاکستانیها و پاسخِ دندانشکن دادن به کسانی که بهیقین این نخسـتینبارشان نیست که حادثهساز شدهاند و خشمِ افغانستانیها را برانگیختهاند. اما مهمتر از همه، توجه و دقت به این نکته است که چه شده جناب آقای کرزی به یکباره تا این حد قاطع میایستد و مردانه میگوید «ما خط مرزیِ دیورند را هرگز به رسمیت نمیشناسیم!»؟ چه شده که آقای کرزی با احساسات و عواطفِ انباشتشدۀ این ملت همگام و همراه شده و علیه پاکستان موضع میگیرد و خطونشان میکشـد؟ و بهراستی رییسجمهور کرزی و تیم همراهش، از این تحریکِ احساسات و تنشزایی میان کابل و اسلامآباد، به دنبال رسیدن به کدام هدف یا اهداف هسـتند؟
با اندکی دوراندیشی و در عین حال گذشتهبینی و تحلیل رفتارها و حرکاتِ جناب آقای کرزی و چرخشهای یکصدوهشتاد درجهییشان به سمتِ این و گاهی آن و روی گرداندن از این و پیوستن به آن، دانسته میشود که مسالۀ دیورند در نزد رییسجمهور کرزی به غیر از یک بازیچه و یک گمراهکنندۀ اذهان عمومی، چیزِ دیگری بیش نیست. چرا که در طول بیش از یک دهه حکومتداریِ جناب آقای کرزی و تیم همراهش که هم قدرت سیاسی و هم قدرت اقتصادی را بهدست داشتند، ما هیچ انگیزه و ارادهیی قویِ ضد پاکستان و یا لااقل هیچ سیاستی برای کوتاه کردنِ دستِ آنها از مداخله در امور داخلی افغانستان، سراغ نداشتیم. از اینرو، یکچنین شاخوشانه کشیدنها برای اسلامآباد و سازماندهیِ تظاهراتِ مردمی در ولایاتِ مختلف و حتا کشیدنِ پای نسل جوان به این ماجرا، بدون شک هدفی معطوف به منافع شخصیِ رییسجمهور و یا دستکم معطوف به منافع تیمی و گروهیاش را تعقیب میکند که اینگونه حتا زهر انتقامِ پاکستانیها را به جان خریده است.
بهرغم آنکه جناب آقای رییسجمهور چند روز قبل تأکید کرد: میخواهد از قدرت خداحافظی کند و دوست دارد کسی را بهتر از خود بر چوکیِ ریاستجمهوری مشاهده کند، باید گفت این سخنِ او صرفاً ادعای کذبیست که به اذهانِ مردم القا میگردد تا هیچکس گمانِ بد نسبت به وی و تیمش نکنـد و آنها با خیال راحت، به مهندسیِ اوضاع دست بزنند. اما بدیهیست که کرزی، همان کرزی است و قدرت همان قدرت؛ آنچه تغییر یافته، فقط و فقط آرایشِ کلام و رفتارِ اوست آنهم برای فریبِ هرچه بیشتر مردم.
دیورند از کی به یک غدۀ سرطانی تبدیل شده بود؟ چه کسانی از این قضیه، بیشترین صدمه را دیدهاند و بالاترین هزینهها را متقبل شدهاند؟
بدون شک این مردمِ بیبضاعتِ افغانستان بودهاند که طی سالیانِ سال ماجراجوییِ حکامِ قومپرست و بازیِ ابزاریشان با موضوع دیورند، بیشترین هزینه و قربانی را متحمل شدهاند. این خط، از دیرباز برای افغانستان بحرانساز بوده و چندین دهه است که مردمِ ما خواسته یا ناخواسته بهخاطرِ آن کشته میشوند. اما چه شده که آقای کرزی پس از ۱۱ سال حکمرانی، در آستانۀ انتخابات ۲۰۱۴ و در گرماگرمِ افتضاحاتی که اخیراً بهبار آورده، میخواهد علمِ دیورندستیزی و پشتونستانخواهی را بلند کند و تمام نیروهای مردمی را در راهِ این ماجراجویی بسیج سازد؟
بیتردید که این اقدامات برای جناب کرزی هزینهیی در بر نخواهد داشت. زیرا اگر خونی بریزد و خانهیی ویران گردد، از آنِ شهروندانِ ماست که ایشان به اثبات رساندهاند که دلچسپیِ چندانی به جانومالِ آنها ندارند. اگر فضای پُرتنشِ سیاستِ افغانستان به سوی یک بحران و جنگِ تمامعیار نیز برود، شاید بازهم برای آقای کرزی اهمیتی نداشته باشد؛ زیرا آنچه برای او مهم میباشد، تداومِ قدرتِ او و دوستانش در افغانستان است.
با بررسی حوادث روزهای اخیر، میتوان نتیجه گرفت که جناب آقای کرزی برای رد گم کردن و منحرف ساختنِ افکار عمومی، دست به تلاشهای خطرناکی زده است. افشای پولهایی که رییسجمهور کرزی به گونۀ پنهانی از استخبارات کشورهای مختلف دریافت میکرده، او را وادار نموده که برای نجاتِ خود از بازخواستِ مردم، یک جنگِ صوری و یا حتا واقعی را با پاکستان راه بیاندازد تا در هیاهو و حواشیِ آن، این رسوایی به فراموشی سپرده شود.
همچنین این احتمال هم وجود دارد که با داغتر شدن و داغتر ساختنِ قضیۀ جنگ با پاکستان، تیم حاکم بهراحتی بتواند وضعیتِ کشور را اضطراری اعلام کند و تاریخ برگزاری انتخابات را مدتها به تعویق اندازد.
جناب رییسجمهور کرزی به عنوان کسی که بیش از یک دهه طعمِ قدرت را چشیده و کاملاً به آن انس گرفته و از این راه حظ و نفعِ فراوان برده، این روزها بهشدت به دنبال خریدنِ وقت است: وقت خریدن برای ماستمالیِ بسیاری از مسایل که در آخرین سالهای حکومتش در قلمروِ تحتِ فرمانِ وی رخ دادهاند، ماستمالیِ پولهای میلیارد دالرییی که به ارگ از سوی سازمانهای جاسوسی ـ استخباراتیِ دنیا سرازیر شده، و ماستمالیِ همۀ پروندههای فسادی که اگر تعقیبش کنی، بدون شک سر از ارگ درخواهند آورد.
همچنین جناب کرزی برای مهندسی انتخاباتِ پیش رو و سازماندهیِ نیروهای خودی در سازوکار انتخابات، نیاز به وقت و دقتِ بسیار دارد تا بتواند به نتایجِ دلخواهِ خویش دست یابد. او انتخابات را زمانی میخواهد که پیروزیِ تیمش را تضمینشده ببیند و دیگر هیچ رقیبِ قدرتمندی وجود نداشته باشد که بتواند تمهیداتِ او را بیاثر سازد.
پس باید آقای کرزی تا رسیدن به این درجه از اطمینان و آمادهگی، از بسیجِ احساساتِ مردمی و ایجاد این تصور که تیمِ حاکم قصد دارد از آبرو، عزت، استقلال و تمامیت ارضیِ این سرزمین و ساکنانش حراست کند، سود ببرد و بیگُدار به آب نزند.
همچنین این منش و مانور سیاسی، نه تنها تا مدتی افکار عمومی را از کنجکاوی و تحت فشار قرار دادنِ ارگ برای پاسخ به بسیاری از مسایل بازمیدارد و همه را سرگرمِ جنگوستیز با پاکستان میسازد، که گاهی هم منجر به قدرشناسی و همدردیِ مردم با سناریستِ اصلیِ این برنامه یعنی ریاستجمهوری میشود. با این اوصاف میتوان حکم کرد که جنگ و تنشِ اخیر کرزی با پاکستان در آستانۀ انتخابات ریاستجمهوری، سودآورترین جنگِ ممکن برای او و تیمش است که متأسفانه قاسمخان اولین و آخرین قربانیِ آن نخواهد بود؛ بلکه بعید نیست سلسلۀ این جنگِ طراحیشده، تا رسیدن به مقصود، هزاران قربانیِ بیگناه و بیخبرِ دیگر را تقدیمِ جامعۀ مصیبتزدۀ افغانستان بکنـد.
Comments are closed.