احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۶ سنبله ۱۳۹۱
کلیلک و دِمنک، یکی از کهنترین مجموعههای ادب و حکمت و موعظت است که در هزارۀ دوم پیش از زایش مسیح، در هندوستان به فرمان «دابشلیم رای» و به همت «بیدپای برهمن» و تنی چند از برهمنان به زبان سانسکریت با نام «پنجاتَنتَره» فراهم آمده است. این کتاب در پنج باب به صورت گفت و شنود میان دو شغال با نامهای کلیله و دمنه که با هم دوستی داشتند، از زبان سایر حیوانات در معرفت قوانینِ سیاست و امور مملکتداری و آداب و زندهگانی به سبک داستاننویسی هندوستان یعنی حکایت در حکایت سروده شده است.
در اوایل قرن ششم میلادی، خسرو شیروان، برزویۀ مَرزَوی طبیب را به طلب این کتاب به هندوستان فرستاد. برزویه پس از دستیابی به کتاب به ایران بازگشت و آن را به زبان پهلوی ترجمه کرد. بنابر خواهش وی و فرمان انوشیروان، بزرگمهر مأموریت یافت فصلی دربارۀ زندهگی برزویه بر آن ترجمه بیافزاید.
در مقدمۀ کتاب، چهگونهگی فراهم آمدن آن، چنین توصیف شده است:
«به سمع انوشیروان کسری بن قباد رسانیدند که در خزاین ملوک هند کتابیست که از زبان مرغان و بهایم و وحوش و طیور جمع کردهاند و پادشاهان را در سیاست رعیت و بسط عدل و رأفت بدان حاجت باشد و آن را کتاب کلیلک و دمنک خوانند… آن خسرو عادل فرمود که مردی هنرمند باید طلبید که دو زبان پارسی و هندی بداند و اجتهاد او در علم شایع باشد، تا بدین مهم نامزد شود… برزویه نام جوانی نشان یافتند که این معانی در وی جمع بود و به صناعت طب شهرتی داشت… آنگاه مثل داد تا روزی مسعود و طالعی میمون برای حرکت او تعیین کردند و در اختیار او پنجاه صُرّه که هریک ده هزار دینار بود، قرار دادند…»
برزویه زمان درازی را برای انجام این خدمت صرف کرد و در این راه از هیچ تلاشی روی نگرداند تا نوشتن کتاب به پایان رسید و با چنین رهاوردی از سفر بازگشت، و آن را به انوشیروان عرضه کرد.
«… انوشیروان به مشاهدت اثر رنج که در بشرۀ برزویه بود، رِقتی هرچه تمامتر آورد و گفت قویدل باش و بدان که خدمت تو محل مَرضی یافتست و ثَمرت و محمدّت آن متوجه شده… کسری بفرمود تا درهای خزاین بگشادند و برزویه را مثال داد موکد به سوگند که بی احتراز چندانکه مراد باشد، از نقود و جواهر برداشت کند… برزویه گفت حسن رای و صدق عنایت پادشاه مرا از مال مستغنی گردانیده است… اما چون سوگند در میانست از جامه خانۀ خاص برای تشریفات و مباهات یک تخت جامه از طراز خوزستان که بابت کسوت ملوک باشد برگیرم… نوشیروان گفت اگر در مُلک مثلاً مشارکت توقع کنی مبذولست… برزویه گفت اگر رای ملک قرار گیرد بزرگمهر را مثال دهد تا بابی مفرد در این کتاب بهنام منِ بنده مشتمل بر صفت حال من بپردازد… تا آن شرف من بنده را بر روی روزگار باقی و مخلد شود وصیت نیک بندهگی من ملک را جاوید و موید گردد…»
در اجرای خواهش برزویه، انوشیروان به بزرگمهر فرمان داد تا سرگذشت برزویه را در باب مخصوصی بر کتاب بیفزاید.
«…چون کسری این قتال را بر این اشباع بداد، برزویه سجدۀ شکر گزارد و بزرگمهر آن باب بر آن ترتیب که مثال یافته بود بپرداخت… و ما چون اهل پارس را دیدیم که این کتاب را از زبان هندی به پهلوی ترجمه کردند، خواستیم که اهل عراق و بغداد و شام و حجاز را از آن هم نصیب باشد و به لغت تازی که زبان ایشانست ترجمه کرده آمد…»
برای آشنایی با زندهگی برزویۀ طبیب، قطعۀ کوتاهی از مقدمۀ آن باب افزودهشده را میآوریم.
«… چنین گوید برزویه مقدم اطبای پارس که پدر من از لشکریان بود و مادر من از طایفۀ مغان و علمای دین زرتشت و اول نعمتی که ایزد بر من تازه گردانید دوستی پدر مادر بود و شفقت ایشان بر حال من چنان که از برادران و خواهران مستثنی شدم… و چون سال عمرم به هفت رسید، مرا بر خواندن علم طب تحریض نمودند و چندان که اندک وقوفی افتاد و فضیلت آن بشناختم به رغبت صادق و حرص غالب در تعلم آن میکوشیدم… که علم طب نزدیک همۀ خردمندان و در تمامی دینها ستوده است و در کتب طب آوردهاند که فاضلتر اطبا آن است که بر معالجت از جهت ذخیرت آخرت مواظبت نماید… بزرگان گویند از علم طب ممکن است یکی از چهار چیز را انتظار داشت: ثروت، مقام، شهرت و پاداش خیر از طرف خداوند و من پاداش خیر را بر ثروت و مقام و شهرت ترجیح دادم و هیچگاه در صدد گردآوردن مال نبودم…»
زکریای رازی در برخی آثار خود میگوید که برزویۀ طبیب نتیجۀ مطالعات و مشاهدات و تجربیات خود را در هند در کتابی نوشته بود که به عربی ترجمه نشد، ولی اصل آن از میان رفته است.
نکاتی دربارۀ ترجمههای کلیله و دمنه
در اوایل قرن دوم هجری قمری روزبه پسر دادویه پارسی ملقب به «عبداالله مقفع» از مردم خور فارس، کلیله و دمنه را از زبان پهلوی به زبان عربی برگرداند. از آنجا که اصل پهلوی کتاب از میان رفته است، ترجمۀ عربی «عبدالله مقفع»، مبنای نقل و ترجمۀ این کتاب به زبان فارسی و دیگر زبانها قرار گرفت. در اینجا در نهایت اختصار به این ترجمهها اشاره میشود:
– در آغاز قرن چهارم هجری قمری در زمان نصربن احمد سامانی سخنران بزرگ فارسی رودکی آن را به نظم فارسی دری درآورد که تنها معدودی از ابیات آن در دست است. در «تحفهالملوک» علی بن محمود اصفهانی چهار بیت از کلیله و دمنه منظوم رودکی نقل شده است:
تا جهان بود از سرآدم فراز
کس نبود از راه دانش بی نیاز
مردمان بخرد اندر هر زمان
راهِ دانش زا به هرگونه زبان
گِرد کردند و گرامی داشتند
تا به سنگ اندر همی بنگاشتند
– در اواسط قرن ششم هجری قمری، ابوالمعالی نصرالله منشی شیرازی، که دبیر بهرامشاه غزنوی بود، ترجمۀ عربی کلیله و دمنه روزبه را به نثر فارسی درآورد که به «کلیله و دمنۀ بهرامشاهی» شهرت یافته است. مترجم در کار خود مقید به پیروی از اصل کتاب نبوده و سعی نموده است قدرت و مهارت خود را در نویسندهگی به نمایش بگذارد. باب سرگذشت برزویه پزشک را بسیار مختصر نگاشته، ولی بابهای دیگر به مقتضای سبک متداول زمان، سرشار از عبارتپردازی ست. مترجم گذشته از افزودن اشعار و امثال فارسی و عربی، کتاب را همچنین با آیات و احادیث و روایات بسیاری درآمیخته است. این ترجمه از جهت انشاء و اسلوب کلام نثری ست منشیانه که یکی از نمونه های نخستین نثر مصنوع زبان فارسی بشمار می آید.
در دیباچۀ ترجمۀ نصرالله منشی به چهگونهگی تنظیم آن چنین اشاره شده است: «… همی گوید… نصرالله محمد عبدالحمید بوالمعالی… این کتاب را پس از ترجمۀ ابن المقفع و نظم رودکی ترجمهها کردهاند و هرکس در میدان بیان براندازۀ مجالِ خود قدمی گزاردهاند لکن مینماید که مرادِ ایشان تحریر حکایت بوده است نه تفهیم حکمت و موعظت… چون رغبت مردمان از مطالعت کتب تازی قاصر گشته است و آن حِکَم و مواعظ مهجور مانده بود… بر خاطر گذشت که آن به فارسی ترجمه کرده آید… و آن را به آیات و اخبار و احادیث و روایات و ابیات و امثال فارسی و عربی موکد گردانیده شود… و یک باب که بر ذکر برزویه طبیب متصور است و به برزجمهر منسوب هرچه موجزتر پرداخته شود… چه بیان آن بر حکایت است و هر معنی که از پیرایه سیاست کلی در حیلت حکمت اصلی عاطل باشد، اگر کسی بخواهد که به لباس عاریتی آن را بیاراید، بههیچ تکلف جمال نگیرد و هرگاه که بر ناقدان حکیم و مبرزان استاد گذرد و بزیور او التفات ننماید و هر آینه در معرض فضیحت افتد…»
ـ در قرن نهم هجری قمری ملاحسین کاشفی سبزواری به تقلید کلیله و دمنه نصرالله منشی انوار سهیلی را نگاشت.
ـ ترجمۀ فارسی دیگری از ابوالفضل بن مبارک دَکَنی بهنام «عیار دانش» وجود دارد. او در اوایل سدۀ یازدهم هجری قمری، کلیله و دمنۀ نصرالله منشی را به نثری سادهتر بازنوشت و ان را «عیار دانش» نامید.
ـ کلیله و دمنۀ منظوم دیگری از قانعی توسی در دست است که در اوایل قرن نهم هجری قمری تنظیم شده است.
ـ در سالهای اخیر نسخۀ دیگری از ترجمۀ فارسی کلیله و دمنه بهدست آمده است که تاکنون کمتر کسی از آن آگاهی داشت. این نسخه در کتابخانۀ توپ قاپی سرای اسلامبول ثبت شده است که دانشمند ترک «صادق عدنان ارزی» عکس آن را به گمان من در سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۳ خورشیدی به عنوان هدیۀ فرهنگی در اختیار «بنیاد فرهنگ ایران» قرار داد. این نسخه را در سال ۵۴۱ هجری قمری محمدبن عبدالله البخاری به دستور مخدوم خود عمادالدین (پهلوان جهان اینانج قتلغ طغرل یکتن اتابک ابوالمظفر غازی بن زنگی بن اق سنقر) که از اتابکان شام بود، از متن کلیله و دمنۀ عربی روزبه عبدالله مقفع به زبان فارسی برگردانده است. کتابت این نسخه را ظفربن مسعودبنالحسن در سال ۵۴۴ هجری قمری به انجام رسانیده است. محمدبن عبدالله البخاری مترجم «کلیله و دمنه» در سبب ترجمۀ کتاب مینویسد: «… روزی… در مجلس عالی… منعم من زبان درافشان را برگشاد و فرمان داد که این کتاب کلیله و دمنه گنجیست بر حکم و مواعظ و امثال و در هر حکایتی صدهزار فواید و عواید مضمون است… بعضی از پیوستهگان مجلس رفیع ما آرزو کردهاند که این کتاب از زبان تازی به زبان پارسی دری نقل کرده شود… که حکمت این کتاب را نفع شاملتر باشد… خادم بر موجب فرمان عالی منعم این ترجمه را بر عین کتاب اختصار کرده آورد…»
دستنویسهای گرانبهای «کلیله و دمنه»
چندین نسخۀ دستنویس عربی و ترجمۀ فارسی نصرالله منشی و انور سهیلی متعلق به قرن هفتم تا نهم هجری قمری در گنجینۀ کاخ گلستان محفوظ بود. این دستنویسهای مذهب، مرصع و مصور کلیله و دمنه از آثار کم مانند و نفیس آن کتابخانه است. یکی از ممتازترین آنها، کلیله و دمنۀ بایسنغری است که نمونۀ زیبایی از هنر کتابآرایی در فنون خط، تذهیب، ترصیع، تشعیر و تجلید قرن نهم هجری قمری به شمار میرود.
نگارنده، فهرست تحقیقی و توصیفی نسخ نامبرده را جزو مجموعۀ کتب اخلاقی و حکمت که در حدود سهصد و اندی مجلد بود، تنظیم و تدوین کرده در آبان ماه سال ۱۳۵۷ به چاپ رساندم. قرار بر این بود که بر این فهرست نیز به مانند دیگر فهرستها هفتادوپنج قطعۀ سیاه و سفید از نمونههای خطوط کتاب مورد نظر افزوده شود. اما این کار با دگرگونی اوضاع ایران در بهمن ۱۳۵۷ ناانجام ماند.
محتوای کلیله و دمنه
دربارۀ محتوای کلیله و دمنه، اثری که اگر تاریخ تقریبی آن را که نزدیک به چهار هزار سال است مبالغه نپنداریم، ترجمۀ آن به پهلوی به یکهزاروپنجصدسال باز میگردد، بسیار سخن گفته شده است. اما گمان میرود که برای آشنایی و ارزیابی آن هنوز همچنان بتوان به نوشتۀ بزرگمهر بختگان استناد کرد. او در اینباره چنین گوید:
«… این کتاب کلیله و دمنه فراهمآوردۀ علما و براهمۀ هند است در انواع مواعظ و ابواب حکم و امثال… که سخن بلیغ باتفاق بسیار از زبان بهایم و مرغان و وحوش جمع کردن و چند فایده ایشان را در آن حاصل آمد. اول آنکه در سخن مجال تصرف یافتند تا در هر باب که افتتاح کرده آید به نهایت اشباع برسانیدند، و دیگر آنکه پند و حکمت و لهو و هزل بههم پیوست تا حکما برای استفادت آن را مطالعه کنند و نادانان برای افسانه خوانند و احداث متعلمان بهظن علم و موعظت نگرند و حفظ آن برایشان سبک خیزد… خوانندۀ این کتاب باید که اصل وضع و غرض که در جمع و تألیف آن بوده است بشناسد، چه اگر این معنی بر وی پوشیده ماند انتفاع او از آن صورت نبندد و فواید و ثمرات آن او را مهیا نباشد و اول شرطی طالب این کتاب را حسن قرایت است که اگر در خواندن فرو ماند بهتفهم معنی کی تواند رسید، زیرا که خط کالبد معنی است و هرگاه که در آن اشتباهی افتاد، ادراک معانی ممکن نگردد… و بهحقیقت باید دانست که فایده در فهم است نه در حفظ… و خوانندهگان این کتاب را باید که همت بر تفهیم معانی مقصور گردانند و وجوه استعارات را بشناسند تا از دیگر کتب و تجارب بینیاز شوند…»
از کتاب «سرگذشتها» مجموعه مقالات منتشر شده در نشریات فارسیزبان
Comments are closed.