احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۸ ثور ۱۳۹۲
نویسنده: امبرتو اکو
برگردان: مجتبی ویسی
زبانشناسان اغلب مشتاقاند که از مراحل مختلف کار یک مؤلف و هر آنچه منجر به خلق یک اثر میشود، سر در آورند. آنان شیفته دیدن پیشنویسها و نسخههای چرکنویس یک نویسنده هستند؛ از اولین آنها گرفته تا آخرینشان. این عمل و فعالیت را «تحلیل یادداشت» نام نهادهاند. تحلیل یادداشتهای سردستی یا تحریرهای مختلف یک متن، وقتی خوب از کار درمیآید که مؤلف کتاب دستنویسهایش را در مراحل گوناگون خلق یک اثر بر جا گذاشته باشد. وجود آنها برای نیل به مقصود یاد شده، ضروری است.
برای مثال، ما دستنویسهای اِلساندرو مانتزونی۱ را در مراحل مختلف شکلگیری اثرش تحت عنوان گلریزان۲ در اختیار داریم و به همین دلیل، مشاهده تغییر احساسات مؤلف، دگرگونیهای اساسی و یا کوچکترین اصلاحات به عمل آمده در متن، برای افراد علاقهمند کاری بسیار لذتبخش و در خور توجه است. به همان نسبت، دیدن مراحل مختلف شکلگیری برخی از بهترین اشعار جاکومولئوپاردی در کتابخانه ملی شهر ناپل نیز، خیرهکننده و هیجانآور است. به کمک آنها درمییابیم که یک تصحیح جزیی، چهگونه شعری را از بنیاد تغییر داده و به آن حالتی سحرآمیز بخشیده است.
بدیهی است که برای درک تغییرات اعمال شده در یک متن، مؤلف باید لزوماً یادداشتهایی از خود بهجا گذاشته باشد و در آنها اصلاحاتی را که در دستنویس اصلی ایجاد کرده، برشمرده باشد. در این میان، اگر به عنوان مثال با مؤلفی نظیر دانته الیگیری سر و کار داریم ـ که هیچ دستنوشتهیی از او، حتا از کتاب کمدی الهی باقی نمانده است ـ بازی از همان ابتدا و قبل از شروع، پایانیافته تلقی میشود.
بحث اصلاح دستنویس در حوزههای نقد ادبی، روانشناسی خلق اثر و سایر تحقیقات ادبی، از جایگاه ویژهیی برخوردار است. به همین دلیل، منطقی به نظر میرسد اگر نهادی چون «مؤسسه متون و دستنوشتههای مدرن» در مرکز ملی تحقیقات علمی شهر پاریس، بسیاری از همایشها و سمینارهایش را به آن اختصاص داده باشد.
یکی از تازهترین سمینارها به پرسشی اختصاص یافته بود که اغلب از زاویه درستی مورد ارزیابی قرار نگرفته است: «آیا واقعیت دارد که رسم رایج برای نوشتن متن در کمپیوتر ـ به نوعی که فقط یک نسخه از آن موجود باشد ـ مطالعات مربوط به اصلاحات صورت گرفته در متن یک اثر را بیاثر و زایل میکند؟» بیایید فرض کنیم که نویسندهیی اولین نسخه متنش را تهیه کرده و اجازه دهید که نام آن را نسخه A بگذاریم. باز هم، برای سادهتر شدن قضیه، چنین فرض کنیم که نویسنده مطلبش را مستقیم روی کمپیوتر نوشته است و یا همه پیشنوشتهها و نسخههای اولیهاش را گم کرده است.
در این مرحله، مؤلف از این نسخه A یک کپی میگیرد و به تصحیح آن میپردازد. نسخه جدیدِ تصحیح شده، B نام میگیرد که وقتی آن را به کمپیوتر منتقل کند و از آن یک کپی بگیرد، صاحب نسخه C میشود. این نسخه را هم که باید با دست تصحیح کرد و غلطهایش را گرفت، D میخوانیم که پس از انتقال آن به کمپیوتر، نسخهیی جدید تحت عنوان E شکل خواهد گرفت. از آنجا که اموری چون تصحیح مطالب و بازنویسی آنها به کمک کمپیوتر راحت صورت میگیرد، فرایند یاد شده از مرحله A تا به آخر یعنی Z ادمه یافته و مجموعهیی از نسخههای مختلف گردآوری میشود؛ البته اگر مؤلف حاصل مراحل میانی کار را در سطل زباله نریزد.
چه خبری بهتر از این برای زبانشناسان که صاحب چنین مجموعهیی شوند، چرا که آنان طبق اصول نانوشته باید هر چه بیشتر مصالح در اختیار داشته باشند. ولی قضیه به اینجا ختم نمیشود. بیایید به عقب برگردیم و دوباره به مرحله نسخه B که همان نسخه تصحیح شده A بود، نظری بیاندازیم. تصور کنیم که متن آن سر تا پا بههم ریخته و خطخوردهگی فراوان دارد. در آن صورت آیا مؤلف در هنگام انتقال آن بر روی کمپیوتر، کلمه به کلمه آن را بازنویسی میکند؟ احتمالاً آن تقریباً نزدیک به صفر است.
برای راحت شدن کار به عملی فکر کنید که بیشتر افراد انجام میدهند، یعنی نوشتن یک نامه ساده، آنهم زمانی که مجبور باشیم بخشهایی را اصلاح و یا حذف کنیم و نامه را بازنویسی کنیم. همیشه در چنین مواردی نسخههایی جدید شکل میگیرند و گاهی پیش میآید که نکات اصلاح شده را مجدداً مینویسیم ولی بعد پشیمان شده، خط میزنیم و جملات متن را دوباره قلعوقمع میکنیم.
در این مرحله ـ وقتی از نسخه B کپی میگیریم ـ ما حصل کار، دیگر نسخه C خوانده نخواهد شد؛ چون قرار بوده که این نسخه، متن بازتولید شده نسخه B باشد، آنهم با رعایت امانتداری تمام، در حالی که چنین نبوده است. در عوض، نسخهیی بهدست میآوریم که میتوان آن را X نام گذاشت. این در حالی است که بین B و X نسخههایی سایهوار هم وجود دارد که هر یک با دیگری متفاوت است.
عامل تعیینکننده برای محققان ـ گرچه به ندرت اتفاق میافتد ـ آن است که نویسنده چنان به اصلاحات صورت داده در متنِ خود دلبسته و پایبند باشد که از یک برنامه ویژه کمپیوتری هم سود برده و تمامیآن تغییرات و متون ویرایش شده را جایی در حافظه دستگاهش نگهداری کرده باشد. البته چنین اتفاقی معمولاً رخ نمیدهد و نسخههای سایه ناپدید میشوند؛ یعنی آنها را به محض پایان کار، از حافظه دستگاه پاک میکنند.
بنابراین، در آینده وظیفه اصلی زبانشناسان بر محور حدس و گمان استوار خواهد بود، بر نکاتی که لابهلای آن نسخههای سایه پنهان مانده است و چه کسی میداند، شاید از دل آن حدس و گمانها، بسیاری متون برجسته و نوشتههای اندیشمندانه سر برآورد؟
از دید بیرون گودنشینان، شاید این موارد فقط در امتحانات دانشگاهی کاربرد داشته باشد، ولی از شواهد و قراین چنین برمیآید که استفاده از ابزار تکنالوژی برای پیگیری فرایند نوشتار، الزاماً جریان فعالیت خلاقه را سادهتر و مکانیکی نخواهد کرد و چه بسا آن را حتا مبهمتر و پیچیدهتر سازد. به عنوان مثال، چه کسی گفته که تصحیح و ویرایش مداومِ یک متن تا به ابد، لزوماً موجب ارتقای اثر میشود؛ هرچند همه میدانیم که «بهترین» از «خوب» برتر است و در واقع با آن سرِ ستیز دارد. و یا اینکه، آیا حقیقت دارد که به کمک یک برنامه نوشتاری میتوان دریافت که در یک متن (حتا صدصفحهیی) یک کلمه چند بار تکرار شده، تا بعد کلمات مترداف و یا واژههای نزدیک را جایگزین آن کرد؟
همه میدانیم که، برای نمونه، دایره واژگان مانتزونی۳ بسیار محدود بوده و در رمانش به نام همسران آینده ۴ کلمه «خوب» ـ دستکم به نظر عدهیی ـ بیش از حد تکرار شده است. آیا اگر مانتزونی کمپیوتری در اختیار داشت، تمامیکلمات تکراری را حذف میکرد؟ یا این که نثرش را با توجه به متردافهای جدید پرتکلفتر میکرد تا از زلالی و وضوح کنونی رمان کاسته شود؟
***
۱ـ Alessandro Manzoni
۲ـ La Pentecoste عید نزول روحالقدس بر حواریون عیسی
۳ـ الساندرو مانتزونی (۱۸۷۳ – ۱۷۸۵) شاعر و رمان نویس ایتالیایی
۴ـ I promessi Sposi
از کتاب: گل سرخ با هر نام دیگر- نشر اختران، چاپ اول ۱۳۸۶ – صص ۹۱ تا ۹۵
Comments are closed.