ضلعِ پنهان در موفقیتِ گروهک‌های انتحاری

- ۰۴ جوزا ۱۳۹۲

هفتۀ گذشته، دست‌کم هر روز یک حملۀ انتحاری را شاهد بوده‌ایم؛ اما روز جمعه گروهی از انتحاریان وارد کابل شدند و ساعت‌ها با نیروهای امنیتیِ ما جنگیدند و سرانجام هم با کشته شدنِ انتحاریان و تلفاتی که در نتیجۀ نبرد چندین‌ساعته به نیروهای امنیتی و مردم بی‌دفاعِ ما وارد شد، این غایله خاتمه یافت.
شکی نیست که طالبان از این‌گونه حملات،‌ فقط به عنوان نبردهای تبلیغاتی استفاده می‌کنند؛ چنان‌که در برخی موارد، این‌گونه حملات بسیار به نفعِ آنان تمام شده است.
پیش از این حملۀ گروهیِ انتحاریان به کابل، رسول‌خان محسنی در یک حملۀ انتحاری در ولایت بغلان کشته شد و این‌گونه در ادامۀ ترورهای زنجیره‌یی و هدف‌مند، یکی دیگر از مخالفانِ سرسختِ طالبان و پاکستان از میان برداشته شد.
با این‌همه، هنوز این پرسش در این ده سال پاسخ نیافته است که طالبان یا آی.اس.آی چه‌گونه به انجامِ حملات هدف‌مند و یا هم تبلیغاتی‌شان موفق می‌شوند و چه‌گونه ممکن است گروه‌های انتحاری بتوانند بی‌هیچ ممانعتی به هر نقطه‌یی که بخواهند نفوذ کنند و ساعت‌ها نیروهای امنیتی را سرگرم ساخته و مردم افغانستان و جهان را متوجهِ خود بسازند؟
اگرچه موفق شدنِ این‌گونه حمله‌ها در ولایت‌ها و روستاهای کشور، می‌تواند منطق و توجیهی را برای نیروهای امنیتی به همراه داشته باشد؛ اما موفقیتِ گروه‌های انتحاری در کابل، هیچ منطق و توجیهی را برنمی‌تابد.
باید گفت که مهار شدنِ حمله‌های این انتحاریان، آن‌هم با کشته شدن آن‌ها، دستاورد بزرگی نیست. زیرا پایان کار انتحاریان، آغاز کار آن‌هاست؛ یعنی کشته شدن و کشتنِ دیگران با خود، هدف اصلیِ این گروه‌هاست؛ اما دستاورد و جای افتخار این است که نیروهای امنیتی کشور، این حمله‌ها را در نطفه و قبل از اجرا ناکام سازند.
اما بازهم نمی‌‌توان شهامتِ آن سربازان و افسران دلیری که به هدفِ از پا درآوردنِ انتحاریان وارد معرکه می‌شوند و با به خطر انداختنِ جان‌های شیرین‌شان مانع خراب‌کاریِ بیشتر آنان می‌گردند را نادیده گرفت و از فداکاری‌شان تقدیر نکرد.
در ده‌سال گذشته، حمله‌های مشابهِ زیادی در کابل صورت گرفته است؛ اما کمتر اتفاق افتاده که نیروهای امنیتی و کشفی کشور، گروه و یا سازمانی را به جرم همکاری با گروه‌های انتحاری بازداشت کرده باشند. حال آن‌که دستگیریِ سازمان‌دهنده‌گانِ این رویدادها، به مراتب مهم‌تر از کشتنِ انتحاریان می‌باشد.
ما بارها و پس از هر حملۀ این‌چنینی که در کابل صورت گرفته است، در همین ستون پرسیده‌ایم که «کی‌ها با این انتحاریان همکاری می‌کنند تا این‌گونه به‌سلامت و به‌دور از چشم‌های امنیتی، خود را به مهم‌ترین نقاط شهر می‌رسانند؟» و هر بار هم برداشت و تحلیلِ ما از این نوع رویدادها چنین بوده است: افراد و گروه‌هایی در داخل نهادهای امنیتی کشور وجود دارند که با این جریان‌ها همکاری می‌کنند؛ اما هیچ تلاشی برای تصفیۀ نهادهای امنیتی کشور از وجود چنین عناصری، صورت نمی‌گیرد.
همکاری از درون نهادهای امنیتی با گروه‌های مخرب، دو عامل و علت بیش ندارد.
علتِ نخست این است ‌که افراد و گروه‌های کوچکی در نهادهای امنیتی، به دلیل داشتنِ ایدیالوژی سیاسی مشترک و یا هم وابسته‌گی به سازمان استخباراتی پاکستان، ضلعِ موثری را در موفق شدنِ حمله‌های انتحاریِ گروهی در کابل و ولایت‌ها تشکیل داده‌اند.
علتِ دوم فسادی‌ست که در پیکر ارگان‌های امنیتی کشور رخنه کرده است. وجود یک افسر و سربازِ فاسد در ارگان‌های پولیس یا امنیت ملی که در انتظار دریافتِ چند افغانی رشوت در بدلِ رها کردن مجرم است، می‌تواند عاملِ دیگری برای موفقیتِ حملات انتحاریان باشد. زیرا افراد فاسد فقط به این می‌اندیشند که چه‌گونه پول به‌دست بیاورند و این‌که چه کسی و در کجا و چه‌گونه به قتل می‌رسد، برای‌شان اهمیتی ندارد.
شاید این‌گونه افراد هم در سطوح پایینِ نهادهای امنیتی و هم در سطوح بلندِ این نهادها به‌خصوص در اداره‌های کشفی و استخباراتی وجود داشته باشند. از این‌رو، فعال شدنِ بخش‍‌های استخباراتی وزارت داخله و منسجم و بهتر شدنِ فعالیت‌های ریاست امنیت ملی، می‌تواند گام بزرگی در راستای تصفیۀ ارگان‌های امنیتی کشور از وجود اراذلی باشد که با دشمن همکاری می‌کنند. چرا که با افشای این دسته‌ها، می‌توان اضلاع پنهان در موفق شدنِ حمله‌های گروهیِ انتحاریان در کابل و دیگر ولایت‌ها را افشا کرد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.