احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۶ جوزا ۱۳۹۲
بابک صحرانورد
آیین جینا
مذهب جینی که به وسیله “مهاویرا” ملقب به “جینا” حکیم ِ مرتاض عریان، تعلیم داده میشد، از لحاظ فلسفی، نوعی مذهب نسبیتگرایی بود. این مذهب که شامل طریقه و روش دستهیی از حکمای عریان هند میشد، مدعی بود که در عالم هیچچیز حقیقت مطلق ندارد و همهچیز نسبی است. تمثیل معروف آن فیل که کورها آن را لمس میکردند، ظاهراً اولینبار به وسیله همین حکمای عریان نقل میشد. اینان ادعا میکردند که عالم قدیم است و نهایت هم ندارد و اعتقاد به وجود خدایان به هیچوجه مستند نیست. با این حال، برای نیل به نجات، باید به ریاضت پرداخت و از آزار جانداران پرهیز کرد.
آیین بودا
آیین بودا که به وسیله “سیدهارتاگوتاما” (۴۸۳-۵۶۳ ق. م) تعلیم داده میشد، در حقیقت شامل تجربه شخصی موسس آن در مورد حیات و شناخت و راه نجات از آن بود. میتوان گفت فلسفه بودا از معدود آیینهایی است که شیوه عملی آن نسبت به شکل نظریاش، از اهمیت فوق العادهیی برخوردار است.
روزی بودا شاهزاده گوتاما که برای تفریح بیرون رفته بود، از دیدن چهار منظره به شدت تحت تأثیر قرار گرفت: پیرمردی بسیار شکسته، مریضی درمانده، جنازه یک مُرده و در آخر زاهد مذهبیِ آرامی که از هیچ غم و غصهیی در تشویش نبود. وی از این فکر که روزی خودش و همه افراد بشر به پیری، بیماری و مرگ دچار خواهند شد، مضطرب و پریشانخاطر شده و اعتقاد پیدا کرد، تنها از طریق جستوجو و فداکاری توأم با ثبات قدم، میتوان به آرامشی ظفرمندانه دست یافت.
او هدف درد، بیماری، پیری و مرگ را مورد سوال قرار داد. در بیستونه سالهگی، بالندهگی خود را در تجربه آموختنها، حساسیت و کسب دانش آغاز نمود و سرانجام در سن سیوپنج سالگی در سایه درختی که بعدها به درخت “بدی” یعنی درخت حکمت معروف شد، نشسته بود و به بیداری رسید و از آن پس به بودا یا “بیدار” معروف شد و آیینی اخلاقی را شکل بخشید.
فلسفه بودا تنها ازیک انگیزه پیدا شده است؛ یعنی از هراسی که از رنج در جهان پدید میآید. تجربه رنج، انگیزه تفکر بودایی است و محتویات آن تحلیل رنج و جستوجوی رهاییست. او به شاگردان و پیروان خود گفت:
ای رهروان، این حقیقت عالی، رنج است: زاییده شدن رنج است، پیری رنج است، بیماری رنج است، مرگ رنج است، اندوه، زاری، پریشانی و نومیدی رنج اند.
البته مفهوم رنج فقط در تفکر بودا نیست. یکی از آموزههای یهودی این است که وقتی آدمی با رنج روبهرو میشود، نباید بگوید رنج بد است. چیزی که خدا بخواهد، بد نیست. باید گفت این تجربه تلخ است، چرا که داروهایی هم هستند که با موادی تلخمزه ساخته شده اند. میتوان گفت از نظر یهود و مسیحیت، رنج میتواند اهداف بسیاری داشته باشد.
زندهگی و آیین بودا همه به مشاهده و تأمل در الم و رنج کلی مصروف شد. منبع درد خود زندهگی است. بنابرین با انکار زندهگی باید از آن گریخت. فلسفه از این به بعد عبارت است از معرفت عمیق و شدید به عدم واقعیت و مجازی بودن تمام اشیا و نیز آگاهی بر طریق و راهی که این عدم واقعیت را آشکار میکند.
در آنچه به اندیشه فلسفی مربوط است، تعلیم بودا که حاصل تجربه زهد و تفکر شخصی اوست، مبتنی بر این نکته است که حیات و زندهگی، مایه رنج است و رنج امریست عام و بیانقطاع. منشا این رنج پایانناپذیر هم عطش هستیست که انسان را از حیاتی به حیات دیگری میبرد. پس برای رهایی از رنج، باید این عطش را از طریق نفی هرگونه میل و خواستی از بین برد و با رهایی از چنبره حیات مستمر مجدد (تناسخ) به مقام فنا = نیروانایا (رستگاری) رسید. راه رسیدن به این هدف را، بودا عبارت میداند از باور پاک، خواست پاک، گفتار پاک، کردار پاک، معیشت پاک، عمل پاک، یاد پاک و اندیشه پاک. پس اخلاق منشای نجات میشود و این نجات از طریق تاملِ درست حاصل میگردد و از این روست که بودا توصیه میکند که هرگز نباید به روایات و منقولات توجه کرد، که باید تنها به چیزی اعتقاد یافت که خود انسان آن را تجربه میکند و با مصلحت خود او و دیگران هم سازگاری دارد.
بودا هنر بیآرزویی را به پیروانش آموزش میداد. اگر میخواهی آزاد باشی، آرزویی نداشته باش. هیچگونه احساس مالکیت بر هیچ چیز، چه مادی و چه معنوی، به خود راه مده.
پیرو آیین بودا، زندهگی را “شدن”ِ پویا میبیند و نه “بودن”ِ ساکن و راکد. همه پدیدههای جهان را فانی و دستخوش دگرگونی همیشهگی مییابد. همه چیزها یا در حال به وجود آمدن و تولد هستند و یا در حال تخریب و انهدام و مرگ. بر طبق این آیین، دلبستهگی به هر چیز ناپایدار، مولد رنج است. اما میتوان رنج را باز داشت. روش بازداشتن رنج از طریق پیروی از اصول هشتگانه است.
برای بودایی، تضاد و تناقض از طلب و خواستن ناشی میشود. طلب است که به همراه خود، آز، شهوت، نفرت و وابستهگی را به ارمغان میآورد. ضروری است که این خواستهها و آرزوها را تعالی بخشیم؛ زیرا که عمدتاً غیرعقلانی اند و بر درک صحیح از واقعیت اثر میگذارند و آن را تیره میسازند. برای زندهگی سرشارتر، این آیین، بر مهربانی، فضیلت، عشق، شفقت، بیآزاری، آزادیخواهی، اعتدال، میانهروی، قانون طلاییِ “آنچه را بر خود نمیپسندی، بر دیگران نپسند” و وظایف متقابل در روابط انسانی تأکید میکند.
پس یک بودایی با توان عملکرد کامل یک انسان، اخلاقی، هشیار، همواره در کسب دانش کوشا و از بند طلب و آرزو، آزاد است. پیروان بودا بیش از آنکه تحت تأثیر عواطف خود باشند، به دنبال درک و مفهوم همهچیز اند. به این دلیل، هرچند بر مهربانی و شفقت هم تاکید میورزند، ویژهگیهایی نظیر صداقت، احترام، حرمت، مهماننوازی، بخشندهگی و احترام به حقوق دیگران را ارج مینهند.
آیین بودا طریقی تنهاست که به شدت انفرادی میباشد و در جهت درونی، هدایت میشود. آیینی است که “خود”سندیت و درستی را تصدیق میکند و نیازی به اعتبار دیگری ندارد.
این آیین با بسیاری از عقاید بزرگانی چون حافظ و مولوی تشابه و تناسب خاصی دارد.
ده روز مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان محبت با دشمنان مدارا
حافظ
در این خاک در این مزرعه پاک
به جز مهر به جز عشق دگر بذر نکاریم.
مولوی
فهرست منابع
۱- ادیان زنده جهان؛ رابرت ا.هیوم، ترجمه؛ عبدالرحیم گواهی
۲- اصحاب اندیشه؛ قطبالدین محمد اشکوری، به کوشش؛ علی اوجبی
۳- با کاروان اندیشه؛ دکتر عبدالحسین زرینکوب، تهران امیرکبیر۱۳۶۹
۴- تاریخ تمدن؛ مشرقزمین گاهواره تمدن، ویل دورانت
۵- دین بودا؛ برادلی هاکینز، ترجمه؛ حسن افشار، تهران نشر مرکز ۱۳۸۲
۶- دینهای چینی؛ جوزف ا، آدلر، ترجمه؛ حسن افشار
۷- سیر حکمت در اروپا؛ محمد علی فروغی، مجلد های ۳-۲-۱ تهران نشر زوار ۱۳۷۲
۸– فلسفه؛ جنی تیچمن و کاترین اوانز، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران دفتر پژوهش و نشر سهروردی
۹- فلسفههای بزرگ؛ پیر دو کاسه، ترجمه؛ احمد آرام
۱۰- کلیات فلسفه؛ ریچارد پاپکین، آورم استول، ترجمه؛ سید جلالالدین مجتبوی
۱۱- کنفوسیوس؛ دایو و بودا، دو وی مینگ، مایکل استریک من و فرانک رینولز، ترجمه؛ غلامرضا شیخ زینالدین.
۱۲- مکالمات؛ کنفوسیوس، ترجمه؛ کاظمزاده ایرانشهر
۱۳- تایوتِ چنگ؛ لایو تزو، ترجمه؛ فرشید قهرمانی
۱۴- آیین بودا؛ هانس ولفگانگ شومان، ترجمه؛ ع. پاشایی، تهران نشر مروارید.
Comments are closed.