احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۰ جوزا ۱۳۹۲
بخش نخست
انتخاب شغل در سنین جوانی به نوعی برای خیلیها از سر اجبار است. هنوز شخصیت و علایق انسان شکل ثابتی به خود نگرفته است و از طرفی، اجبارهایی هم به درست یا غلط از سوی اجتماع، جلوی راه هر آدمی سبز میشود و انتخاب شغل را در مسیری متفاوت از آنچه میخواستهایم، قرار میدهد.
در سالهای بعدی، اندکی که زندهگی شکل ثابت به خود گرفت، تناقضات رخ مینماید و فرد را دچار مشکل میکند. هم افت در کیفیت شغل فعلی پیش میآید و هم آرزوهای نه چندان در دسترس درمورد شغل ایدهآل شکل میگیرد. اینگونه است که فرد دچار حال و هوایی می شود که غیر از اتلاف وقت و انرژی، مضرات بیشمار دیگری هم دارد که گاه به فاجعه هم میرسد.
از طرف دیگر، خیلی از مشاغل هستند که برای سنین آغازین عمر کاری مفید هستند، ولی در ادامه از هر جهت مناسب به نظر نمیرسند. در اینجا لازم است، فرد، رویهیی در پیش گیرد که اولاً در زندهگی فعلیاش مشکل حادی پیش نیاید و بعد، در شغل آتیاش هم بهترین اقدامات را جهت ثبات و پیشرفت انجام دهد.
در پروندهیی که در ادامه میخوانید، همین موضوع را بحث کردهایم. همۀ مواردی را که باعث شکلگیری این مشکل در زندهگی میشود، برشمردهایم و در ضمن راهکارهایی را نیز ارایه دادهایم که با استفاده از آن میتوانید یک تغییر نه تنها بیخطر بلکه مفید را در زندهگی خود تجربه کنید.
راهکارها و مراحل تغییر شغل دادن
یک تغییر اساسی و بزرگ در شغل، کار سادهیی نیست. به خصوص اگر شما مجبور باشید فرزندان خود را هم مورد حمایت قرار دهید و هزینۀ مربوط به وامهای مختلف را بپردازید و نگران هزینههای موتر شخصی خود هم باشید. اما اگر انگیزۀ کافی داشته باشید، میتوانید این کار را انجام دهید.
گام اول
پرسش طلایی اینجاست: اگر همۀ پول دنیا متعلق به شما بود، چه کار میکردید؟ فهرستی از همۀ چیزهایی که میخواهید و زمان انجام آن را دارید، تهیه کنید. مسلماً اولین پاسخهای شما چیزی شبیه یک تعطیلات خوب، وقت گذراندن با فرزندان و… هستند.
اما ذهن خود را فراتر از این مسایل ببرید. از خودتان بپرسید که آیا از این تعداد ساعت کاری فعلی، راضی هستید یا نه. اگر این شغل چیزی که شما میخواهید، نیست، پس دنبال کاری باشید که به شما دقیقاً آنچه را میخواهید یا امیدوار هستید به آن دست پیدا کنید، میدهد.
گام دوم
مهارتها و استعدادهایتان را پرورش دهید. از خودتان بپرسید در چه کارهایی توانمند هستید. از انجام چه کاری بیشتر لذت میبرید. همۀ مهارتهای خود را روی کاغذ بنویسید. خجالتی نباشید. ببینید آیا شغل فعلی شما رضایت خاطر را و اینکه از تمامی توان خود بهرهگیری کنید، به شما میدهد یا نه.
گام سوم
مهارتهای قابل انتقال خود را بشناسید. وقتی درمورد اینکه چه کاری برای شما خوب است، تصمیم گرفتید و فهرستی از مهارتهای خود تهیه کردید، مهارتهایی را که بهتر به شغل جدید شما مربوط میشوند، شناسایی کنید.
مسلماً هرچه فهرست شما طولانیتر باشد، مهارتهایتان راحتتر قابل انتقال هستند. اگر تعداد این مهارتها کم یا هیچ است، مایوس نشوید. همیشه به یاد داشته باشید که مهارتهای جدیدی میتوان در زندهگی یاد گرفت. تجربههای دیگر زندهگی میتوانند خیلی راحت این انتقال را انجام دهند. برای خودتان اعتبار قایل شوید.
گام چهارم
به شغلهایی فکر کنید که به شما امکان میدهد آنچه را که واقعاً میخواهید انجام دهید و هر روز تواناییهای خود را به کار گیرید. خلاق باشید و ذهن بازی داشته باشید. روی احساسات درونیِ خود تمرکز کنید و بگذارید آنها شما را هدایت کنند.
Comments are closed.