پریشان‌گویی‌های یک رییس‌جمهور

گزارشگر:احمد عمران - ۱۰ جوزا ۱۳۹۲

نمی‌دانم آقای کرزی در هند درس خوانده و یا به تماشای فیلم‌های هندی بالیوود مشغول بوده است؛ زیرا از رفتار و گفتارِ او برنمی‌آید که حداقل علوم سیاسی خوانده باشد. و از جانب دیگر، از سخنرانی‌های او چنین برداشت می‌شود که فلم‌های «راج نیکانت» یکی از ستاره‌های معروفِ بالیوود را زیاد دیده؛ چون برخی اظهاراتِ وی، به دیالوگ‌های این ستارۀ هندی شباهتِ عجیبی دارد. 

سخنرانی اخیر آقای کرزی در جمع نماینده‌گان شوراهای هم‌بسته‌گی ملی، از این نوع سخنرانی‌ها بود. سخنرانی‌یی با یک عالم تناقض‌گویی؛ حرف‌هایی بی‌سر و ته و مُشتی اتهام به آدرس‌های نامعلوم. آقای کرزی در این سخنرانی، بیشتر به مسالۀ صلح پرداخت و گفت که برخی کشورها از روند صلح به نفعِ خود استفاده می‌کنند و اگر این روند متوقف نشود، او آن‌ها را رسوا خواهد کرد.
حالا معلوم نیست که آقای کرزی رسوا کردنِ خارجی‌ها را به کدام روزِ مبادا نگه داشته است؛ چون اگر روز مبادایی در کار باشد، همین حالا هست. از جانب دیگر، این سخنان که به شکل آشکاری از یک هشدار نامشخص پرده برمی‌داشت، به سخنان آقای کرزی در ده سال گذشته شبیه بود؛ آن زمان که آقای کرزی هنوز رییس‌جمهور منتخب!! نشده بود و در دورۀ انتقالی سکان‌دار قدرت بود. در آن زمان مشکل آقای کرزی این بود که برخی رهبران داخلی را دشمنِ خود می‌دانست و به بهانۀ این‌که شماری از افراد قدرت‌مند محلی نمی‌گذارند که عواید گمرک‌های افغانستان به مرکز منتقل شود، چنین سخنرانی‌یی انجام داد و در آن به این‌گونه افراد هشدار داد که اگر از رفتارِ خود دست برندارند و عواید گمرک‌ها را به کابل منتقل نکنند، او لویه‌جرگۀ افغانستان را دعوت خواهد کرد و در آن از این افراد نام خواهد برد.
البته در آن زمان این هشدارِ آقای کرزی به هدف خورد و بالاخره برخی از این رهبرانِ محلی که نمی‌خواهم نامی از آن‌ها ببرم ـ همان‌گون که آقای کرزی از آن‌ها نامی نگرفت ـ از او ترسیدند و عواید گمرک‌ها را به کابل منتقل کردند. آن زمان آقای کرزی به زور خارجی‌ها و هواپیماهای بی ۵۲، به این‌گونه به‌اصطلاح زورمندان داخلی، فشار وارد می‌کرد. ولی حالا کاملاً قضیه برعکس شده و این‌بار آقای کرزی به زور این افراد، علیه حامیان بین‌المللیِ خود که او را از داخل ارزگان و قندهار برداشتند و بر تخت ریاست‌جمهوری نشاندند، هشدار صادر می‌کند. در آن زمان دوستی به شوخی می‌گفت، توپ و تانکِ جبهۀ مقاومت کاری از پیش نبُرد، ولی آقای کرزی با یک تلیفون ثریا که هر شب از آن با رادیوهای خارجی مصاحبه انجام می‌داد و عملاً هم معلوم نبود که در افغانستان باشد و با طالبان بجنگد، میدان را بُرد و یک‌شبه ره صدساله پیمود.
از جانب دیگر، وقتی آقای کرزی می‌گوید که از چهار ماه به این‌سو دریافته که خارجی‌ها در روند صلح مداخله می‌کنند و تلاش دارند که از آن به نفعِ خود استفاده کنند، مشخص نیست که از برقراریِ صلح در افغانستان کدام کشورها به نفعِ خود استفاده می‌کنند. چون به هرحال تأمین صلح، خواست مردم افغانستان است و هر کشوری که در این راستا اقدامی انجام دهد، باید از آن استقبال کرد، مگر این‌که خواست‌های دیگری مطرح باشد که بدون شک آقای کرزی با داشتن چنین خواست‌هایی، از روند گفت‌وگوهای صلح، آن‌هم گفت‌وگوهایی که هنوز آغاز نشده و معلوم نیست که چه مسایلی در آن‌ها مطرح خواهد شد، می‌هراسد و می‌خواهد با فرافکنی، ناکامی‌های خود را به آدرس‌هایی نامشخص حواله دهد.
بدون شک طرف خطابِ آقای کرزی و آن کشورهایی که از آن‌ها نام نگرفت، کشورهای همسایۀ افغانستان نیستند؛ چون او همواره انتقادهای خود را به آدرس پاکستان به گونۀ واضح مطرح کرده است. پس معلوم است که این کشورهای «مغرض»، غیر از کشورهای همسایه اند که در ده سال گذشته از شخص آقای کرزی به اشکالِ مختلف حمایت کرده‌اند. از دادن پول‌های بدون مدرک گرفته تا تغییر نتیجۀ انتخابات به نفع او.
آقای کرزی در ماه‌های آخر حکومت‌داری خود، می‌خواهد بگوید که او تمام اقدام‌های لازم را برای تأمین صلح انجام داده است، ولی خارجی‌ها به خاطر منافع خود، نگذاشتند که این روند به خوبی پیش برود و به نتایجی ملموس برسد. آقای کرزی با این‌گونه فرافکنی‌ها، مسوولیت‌ها و کم‌کاری‌های خود را می‌خواهد از چشمِ دیگران پنهان کند، در حالی که عامل اصلی وضع موجود، شخص خودش با سیاست‌های غیرعقلانی و غیرمدبرانه‌اش است. اگر آقای کرزی در سیاست‌داری کمی هم می‌فهمید، بدون شک امروز افغانستان درگیر ناامنی‌های گستردۀ فعلی نمی‌بود. او از آن‌جایی که پاسخی برای حملات سرسام‌آور و وحشیانۀ «برادران ناراضی» خود ندارد، این‌گونه می‌خواهد رد گم کند و آدرس‌های اشتباهی ارایه دهد. آقای کرزی در ته دل، خواهان برقراری صلح نیست؛ چون او منافعِ خود را در تداوم جنگِ فعلی می‌بیند. اگر در افغانستان صلحی برقرار شود، آن‌گاه خیلی مسایل مطرح خواهند شد و تشت‌های رسواییِ کلانی از بام خواهد افتاد. آقای کرزی از افتادنِ چنین تشت‌های رسوایی، به سخنانی این‌چینی پناه می‌برد.
موضوع دیگری که آقای کرزی در سخنرانی «عالمانه»ء خود مطرح کرد، حمایت از برگزاری انتخابات بود. او گفت خوب است که مردم افغانستان با هم گفت‌وگو کنند و حاصلِ این گفت‌وگوها که به اجماع ملی از آن تعبیر کرد، بیرون شدنِ دو و یا سه نامزد برای شرکت در انتخاباتِ آینده خواهد بود. نمی‌دانم کدام عقل سلیم در بدن سالمی می‌تواند بپذیرد که در نبود احزاب قدرت‌مند و فراگیر، می‌توان به چنین طرحی دست پیدا کرد؟ چه‌گونه مردم قریه‌ها و روستاهای مختلفِ افغانستان با هم بنشینند و روی چند نامزدِ مشخص توافق کنند؟
نمی‌دانم آقای کرزی این شناختِ وارونه از افغانستان را از کجا به‌دست آورده است؟ شاید منظور او این بوده باشد که کارمندان ارگ ریاست‌جمهوری کنار هم بنشینند و روی دو و یا سه نامزد مشخص توافق کنند و آن‌گاه آن‌ها را به جامعه معرفی کنند. چون اگر ده روستای افغانستان در یک‌جا جمع شوند، شاید از میانِ آن‌ها ده نامزد در انتخابات بیرون شود. از جانب دیگر، چرا آقای کرزی حق شهروندیِ مردم را برای شرکت در انتخابات، خلاف قانون اساسی می‌خواهد از آن‌ها سلب کند؟ مگر قانون اساسی به تمام شهروندان افغانستان که واجد شرایط باشند، حق انتخاب شدن و انتخاب کردن را نداده است؟ از سوی دیگر، چرا این فکرِ بکر یعنی اجماع ملی در مورد نامزدهای مشخص، در انتخاباتِ ۲۰۰۹ و ۲۰۰۵ به ذهنِ ملوکانه خطور نکرده بود؟
اگر آقای کرزی واقعاً می‌خواست که در افغانستان از تزاحمِ نامزدها جلوگیری شود، باید زمینه را برای رشد و توسعۀ احزاب بزرگِ ملی فراهم می‌کرد. او درحالی‌که خودش دشمنِ حزب و حزب‌سازی است، می‌خواهد که در انتخابات افغانستان به گونۀ کشورهای دارای احزابِ بزرگ عمل شود. این تقریباً مثل این است که شما در زمینی که جو کشته‌اید، منتظر دروِ زعفران باشید!
آقای کرزی در انتخابات‌های آن سال‌ها، نفعِ خود را در کثرتِ نامزدها می‌دید؛ چون می‌توانست دست به تقلب و مهندسیِ نتایج انتخابات بزند. ولی حالا نفعِ خود را در این می‌بیند که در موجودیتِ چند نامزد مشخص که شاید اکثریتِ آن‌ها هم افراد مربوط به خودش باشند، انتخابات برگزار شود.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.