احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۴ جوزا ۱۳۹۲
بخش نخست
والدین همواره حامی و پشتیبان فرزندان هستند و در بسیاری از موارد، خود را سپر بلای فرزندانشان میکنند؛ اما همه ما میدانیم گاهی زخمهایی که بر دل مینشیند، از زخم خنجر نیز کاریتر است و برای یک عمر بر دل و جان باقی میماند.
در این نوشتار تصمیم داریم پدران و مادران را از رفتارها و گفتاری که در بیشتر موارد بدون آگاهی کافی مورد استفاده قرار میگیرد اما تاثیرات منفی بر روح و قلب فرزندان میگذارد، آگاه کنیم. گاهی فکر میکنیم با رفتار و کلام غیرمحبتآمیز، بهترین کار را در قبال فرزندان انجام میدهیم؛ اما نه تنها آنها را میرنجانیم، بلکه به نوعی اعتماد به نفس و عزت نفس آنها را نیز درهم میشکنیم. در این میان، کلام و گفتار، به مراتب بیش از عملکرد ما تاثیرگذار است. پس به موارد زیر دقت کنید تا ناخودآگاه فرزندان را درهم نشکنید:
۱) شیوۀ صدا زدن
بچۀ بد، احمق، دیوانه.
اینها همهگی بسیار مضر هستند. باید بدانید والدین برای فرزندان به ویژه در دوران کودکیشان، مانند الگوهای مقدس هستند. پس اگر با اسامی نامناسب فرزندان را مورد خطاب قرار دهید، آنها باور میکنند که به نوعی همان هستند که شما میگویید.
گفتنی است اسامی نامناسب به نوعی شخصیت فرزندان را مورد حمله قرار میدهند. درست است که برای مبارزه با نوعی از رفتارهای او به کار برده میشود، اما هویت وی را در هم میشکند.
وقتی به فرزندتان میگویید احمق یا بیاستعداد؛ جزییترین عواقب چنین کلمات، این است که او از شرکت در بازیها یا تفریحات و حتا ورزشهای گروهی خودداری میکند. او احساس میکند استحقاق بازی را به دلیل فقدان استعداد، ندارد. سعی میکند از بودن در جمع بپرهیزد تا شاید دیگران پی به بیارزشی او نبرند.
۲) عدم پذیرش
کاش هرگز متولد نشده بودی، هیچکس تو را دوست ندارد و…
عدم پذیرش، یعنی شما از بودن با فرزندتان احساس ناراحتی میکنید و تمایل دارید او را تنها بگذارید. در مورد کودکان وقتی کسی که او را به این دنیا آورده، از بودنش ناراحت است یعنی واقعاً دوستداشتنی نیست و خودش هم ممکن است بخواهد از دنیای شما بیرون رود؛ از آنجا که حس میکند دیگران نیز او را نمیخواهند، نمیتواند به جای دیگری برود و ممکن است آرزو کند کاش واقعاً به دنیا نیامده بود. از عواقب این احساس، انزوا و افسردهگی و عدم لذت از زندهگی است.
فرزندان تمایل دارند بدون قید و شرط توسط والدین مورد علاقه و محبت باشند.
اینکه هیچکس آنها را دوست نداشته باشد اما والدین به آنها عشق بورزند، برایشان کافی است؛ ولی نقطۀ مقابل آن را نمیتوانند تحمل کنند.
به جای چنین برخوردهایی بهتر است به او بگویید چهقدر دوستش دارید، اما انتظار رفتارهای بد را از چنین موجودی دوستداشتنی ندارید.
۳) منفیبافی
تو هیچ چیز نمیشوی، یک روزی شکست میخوری و…
همۀ افراد گاهی در اوج هستند و گاهی نیستند. آنچه ما به عنوان والدین به فرزندان میگوییم، موجب ایجاد یک باور ذهنی در آنها میشود. این باور آنقدر مرور میشود که روزی به حقیقت میپیوندد.
شاید برایتان عجیب باشد، اما در یک تحقیق مشخص شده که بیش از ۸۰ درصد از زندانیان جوان، افرادی بودهاند که مادر یا پدرشان در کودکی آنها را بیخاصیت و مایۀ ننگ و سرشکستهگیِ خود نامیده بودند. در عوض بهتر است بگویید رفتار بد آنها چه عواقبی دارد و میتواند برای خودشان و دیگران موجب بروز مشکل و ناراحتی شود.
۴) ایجاد احساس گناه
تو مرا پیر کردی، من بهخاطر تو این زندهگی جهنمی را تحمل میکنم و…
اینها همهگی مواردی هستند که موجب ایجاد حس گناه در فرزندان میشوند. در بسیاری از موارد طلاق، والدین به گونهیی رفتار میکنند که فرزندان حس میکنند اگر وجود نداشتند، شاید کار والدین به جدایی نمیکشید.
اینها احساسهای خطرناکی هستند که سرزنش و انتقاد مداوم از خود و سرخوردهگی را در پی دارند. البته فرزندان باید بیاموزند که باید در قبال رفتارهایشان، مسوولیتپذیر باشند و عواقب بد یا خوب رفتارهایشان را بپذیرند؛ اما اینکه مشکل اعضای دیگر خانواده به دلیل وجود یا رفتار آنهاست، درست نیست.
پس بهتر است حتا در مواردی که از دست رفتارهایش عصبانی میشوید، به او بگویید کنترل خود را از دست دادهاید و از این بابت متاسف هستید، یا اینکه امروز خیلی خستهاید و سعی میکنید در موقعیت مناسبتری با او در مورد مسایل صحبت کنید.
Comments are closed.