احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۶ سنبله ۱۳۹۱
بخش سوم
سقوط ثمرخیل
در پنجم مارچ سال ۱۹۸۹، مجاهدینِ گروههای مختلف بدون هماهنگی و قوماندۀ واحد، برقآسا به طرف پایگاه نظامی ثمرخیل در بیست کیلومتری شرق شهر جلالآباد پیشروی کرده و آخرین پوسته حفاظتی آن را به ساعت ۹ شب تصرف کردند.
مجاهدین با ناباوری و عجله تمام، وارد قرارگاه و تاسیسات اقتصادی ثمرخیل شدند. آنها در حالی که نمیدانستند با چه سحر و جادویی پایگاههای مستحکم نظامی و اقتصادی بهدستشان افتاده است، خود را در دروازههای شهر جلالآباد یافتند.
یکی از جنرالان ارتش کابل سقوط ثمرخیل را به حکومت چنین گزارش داد:
«امروز ساعت هفت صبح، حدود ۱۰هزار نفر از باندهای مختلف مجاهدین، بالای پوستههای امنیتی سرخدیوار از طریق فارم بریکوت، کامه، رودات، ثمرخیل، کان و کترغی با اجرای انداختهای شدید راکت و توپچی حملات خویش را آغاز کرده و در حمایت همین آتش به پوستههای امنیتی تقرب کرده، پوستههای خط اول را با سقوط مواجه ساختند. قوماندان فرقه دگروال محمد احسان که به عوض جنرال نجیبالله از مدت یک هفته به اینسو فرقه را سوق و اداره مینمود، از موضوع به قوماندان قول اردوی یک، تورن جنرال بارکزی، راپور داد و احتیاط فرقه که در حدود یک تولی پیاده شصتنفری بود، جهت اشغال مجدد پوستهها از حوالی ساعت ۹ صبح توانستند به طرف قرارگاه فرقه تقرب و آن را اولاً راکت باران نموده به تصرف آن اقدام کنند. در قرارگاه فرقه عدهیی تحت رهبری قوماندان فوق مقاومت نمودند. اما بعد از کشته شدن تعدادی زیادی از افسران و سربازان، قوماندان فرقه مجبور به ترک ثمرخیل، قرارگاه فرقه یازده، شد. احسان قوماندان فرقه با سی نفر از افسران و محافظین خویش از دریا عبور کرده به کامه رفتند و میخواستند خود را به جلالآباد برسانند. معلومات ندارم که آنها زندهاند یا مرده. قوماندان قول اردو همین الان با عدهیی از افسران و سربازان به طرف محل حادثه حرکت کرد. اکنون شدیدترین آتشهای توپچی راکتهای ریاکتیف و انداختهای تانکها بالای میدان هوایی، قرارگاه، قول اردو و شهر جلالآباد جریان دارد. تعدادی زیادی از وسایط مهمات و روغنیات در قول اردو و در میدان هوایی جلالآباد حریق شده است. پرسونل روحیه جنگی را از دست دادهاند. خط اول مدافعه از طرف مجاهدین شکستانده شده، پوستههای امنیتی کمربند دوم شهر نیز در استقامت ثمرخیل در حال گریز است. وضع متشنج است. هیچگونه نظم و ترتیبی وجود ندارد.
جنوب میدان هوایی بمباران خویش را آغاز نماید. اگر امکان داشته باشد، از اتحاد شوروی نیز خواهش گردد تا طیارات محاربوی آنها نیز از ترمذ و یا تاشکند به پرواز درآیند و مناطق ثمرخیل، سرخدیوار و فارم غازیآباد را بمباران نمایند. در غیر آن، سقوط جلالآباد حتمی است.» (۲)
مجاهدین بعد از سقوط ثمرخیل بدون تامل و توقف، سراسیمه به طرف میدان هوایی جلالآباد پیشروی کردند و هنوز روز سپری نشده بود که بمباران شدید حکومت آغاز گردید و صدها مجاهد در اثر بمباران حکومت و برخورد با مینها، قربانی عمل عجولانه خویش شدند.
نیروهای هوایی حکومت کابل، یگانه امیدواری سربازان محصور در جلالآباد به شمار میرفت. این نیروها بهطور مداوم جبهات اطراف جلالآباد را بمباران میکردند. استعمال انواع مختلف بمبها از جمله بمبهای خوشهیی و بایلری به شدت بمباران میافزود. نه تنها جنگندههای حکومت کابل بمباران مینمودند، بلکه نظر به گفته شاهدان عینی، هواپیماهای ترانسپورتی هم بمبهای بایلری پرتاب میکردند.
هنوز یک هفته از سقوط ثمرخیل نگذشته بود که مجاهدین جبهات مختلف خصوصاً جبهات شرقی اضافه از سهصدتن کشته و هزار تن زخمی دادند. تلفات نیروهای حکومتی نیز معادل مجاهدین بود خصوصاً نیروهای حکومتی از ناحیه اسیر شدن و فرار سربازان به شدت ضربه میدید.
ثمرخیل به آسانی و معجزهآسا سقوط کرد، اما این سقوط سرآغاز درگیری و بنبستی دردآور برای مجاهدین بهویژه مجاهدین ننگرهار و ولایات شرقی محسوب شد.
عملیات و برگشت
همانگونه که گفته شد، مجاهدین بدون آمادهگی و قومانده واحد، برقآسا به سوی ثمرخیل بهراه افتادند و پایگاههای نظامی و اقتصادیِ آنجا بدون مقاومتی در خور توجه، به تاریخ ۶ مارچ ۱۹۸۹ بهدستشان افتاد.
سقوط اسرارآمیز ثمرخیل، مجاهدین را در دروازههای شهر قرار داد و هنوز مجاهدین جبهات شمالی، شمال شرقی و جنوبی آمادهگی حمله بر شهر را نداشتند که مجاهدین جبهات شرقی که اکثراً به تنظیمهای محاذ ملی اسلامی، حزب اسلامی مولوی خالص و حزب اسلامی انجنیر حکمتیار وابسته بودند، به طرف میدان هوایی و سایر پوستهها پیشروی کردند.
روز هفتم مارچ درحالی که اکثریت نیروهای اصلی مجاهدین جبهات شرقی مصروف جمعآوری اموال غنیمتی و انتقال اسرا به عقب جبهه بودند، مجاهدین ذخیرهیی و کسانی که به شوق تسخیر جلالآباد بدون هرگونه آمادهگی و تمرین حتا بدون اسلحه و مواد خوراکی سرازیر شده بودند، به طرف میدان هوایی جلالآباد حرکت کردند.
یکی از فرماندهان مجاهدین چشمدیدش را بیان کرده میگفت: «صدها نوجوان، جوان و پیرمرد تازهنفس را دیدم که بعد از سقوط ثمرخیل به طرف میدان هوایی جلالآباد در حرکت هستند. اکثریت را نمیشناختم که کیها هستند و از کجا پیدا شدهاند. یک بار فکر کردم که شاید در درختهای فارمهای غازیآباد به عوض زیتون، نفر روییده باشد. در اول از دیدن این افراد خوشحال شدم و فکر کردم مجاهدین من هستند. با خود گفتم بیجا میگفتم که سههزار مجاهد تحت قومانده من است؛ اگر بگویم روزی سهصدهزار مجاهد تحت فرماندهی من بودند، دور از حقیقت سخن نگفتهام. اما بعدها معلوم شد که افراد بیمسوولیت و ایله به شوق دریافت غنیمت و تسخیر جلالآباد روان هستند.»(۳)
در سومین روز سقوط ثمرخیل، حقیقت قوا و حضور نیروها، آتش توپخانه، بمباران هوایی و قدرت جنگی کابل بر مجاهدین و حامیان جنگ جلالآباد معلوم گردید و مشخص شد که حکومت کابل در مقابل حمله احتمالی مجاهدین بر جلالآباد، آمادهگی کامل داشته است.
در کتاب تلک خرس نوشته دگروال محمدیوسف، یکی از افسران نظامی ادارۀ استخبارات نظامی پاکستان و مسوول بخش افغانستان، درباره آمادهگی حکومت کابل و آرایش قوتها احصاییهیی آمده و در آن گفته شده: «مجاهدین تا ماه مارچ ۱۹۸۹ در حدود پنج تا هفتهزار تن از افراد خویش را در تپههای اطراف جلالآباد جمع نمودند. چه حمله قریبالوقوع آنها موجب کدام حیرانی نبود؛ چون احتمال آن از طریق وسایل ارتباطجمعی به کثرت شنیده میشد. قشله جلالآباد خوب میدانست که چه محتملالوقوع است، فلهذا کلیه تدابیر مقدماتی را اتخاذ نموده، بر تحکیم و تقویت هرچه بیشتر قوتهای فرقه یازدهم افزوده شد و نیروهای دیگر امدادی در اطراف خطوط دفاعی آن متمرکز ساخته شد. مراکز سوختگیری، شبکه سیم خاردار و ماینها بر شهر جلالآباد حلقه زدند. خط دفاعی بیرونی خصوصاً در قسمت شرقی تا به ۲۰ کیلومتر رسانده شد. در سراسر شاهراه نمبر یک که تا به کابل ممتد بود، پوستههای کثیر دفاعی تاسیس شد.» (۴)
Comments are closed.